افزایش سه‌برابری بودجه حمایت از ورزش بانوان در دوره ششم مدیریت شهری مشهد شهردار مشهد مقدس: شهرداری و شورای شهر حامی ورزش بانوان است +فیلم انتصاب سرپرست شهرداری منطقه ۲ مشهد مقدس (۲۱ خرداد ۱۴۰۴) همدلی زوج‌های جوان مشهدی در پویش اطعام عید غدیر ۱۴۰۴ ۲ یادمان بزرگ شهدا در مشهد هم‌زمان با کنگره ۱۸ هزار شهید استان افتتاح خواهد شد اجرای عملیات تعریض خیابان خیام شمالی در مشهد (۲۱ خردادماه ۱۴۰۴) علت نقص فنی خط یک مترو مشهد چه بود؟ (۲۱ خرداد ۱۴۰۴) ویدئو | تحول ترافیکی بزرگراه پیامبر اعظم (ص) مشهد با ساخت ۶ پل جدید تا شاهنامه برگزاری جشنواره گل در باغ گل‌های مشهد (۲۳ خرداد ۱۴۰۴) رئیس کمیسیون خدمات شهری و محیط زیست شورای اسلامی شهر مشهد مقدس: اجرای پروژه‌های شهری منوط به پیوست زیست محیطی است برخورد قاطع شهرداری مشهد با ساخت‌وساز‌های غیرمجاز آغاز توزیع بلیت‌های رایگان استخر روباز بوستان ملت مشهد کنگره بزرگداشت ۱۸ هزار شهید بزرگترین رویداد فرهنگی در حوزه ایثار و شهادت خراسان رضوی است کیفیت هوای کلانشهر مشهد امروز ناسالم است (۲۱ خرداد ۱۴۰۴) شهردار مشهد مقدس: معراج شهدا، پیش از برگزاری کنگره بزرگداشت ۱۸ هزار شهید خراسان رضوی، به بهره‌برداری خواهد رسید + فیلم آماده‌باش سراسری برای مقابله با سیل احتمالی و وقوع آب‌گرفتگی در خراسان رضوی (۲۰ خرداد ۱۴۰۴) عضو شورای اسلامی شهر مشهد: پروژه‌های شهری بیش از هر زمان دیگری در حال بهره‌برداری هستند آماده‌باش ۶ هزار و ۵۰۰ نیروی خدمات شهری مشهد درپی صدور هشدار نارنجی هواشناسی خراسان رضوی (۲۰ خرداد ۱۴۰۴) احداث ۶ پل در بزرگراه پیامبراعظم(ص) مشهد، حدفاصل بزرگراه هاشمی‌رفسنجانی و شهرک صنعتی پیش‌بینی هوای مشهد و خراسان رضوی امروز (سه‌شنبه، ۲۰ خرداد ۱۴۰۴) | بارش‌های رگباری و احتمال وقوع صاعقه و تگرگ در مشهد
سرخط خبرها

در آب‌ها دری باز شد

  • کد خبر: ۱۳۸۳۱۶
  • ۱۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۷:۳۹
در آب‌ها دری باز شد
آدم‌ها با مرگشان تمام نمی‌شوند؛ آن‌ها در خاطراتی که در مکان‌ها با آدم‌های مختلف دارند، ادامه می‌یابند.

کجا‌های شهر، تصویر آسمان را در خودش منعکس می‌کند؟ مثلا زردی غروب را در خودش حل می‌کند؟ چند آب نما و استخر در شهر داریم که ماه را به خودش نشان می‌دهند یا چراغ روشن هواپیما را در طول و عرضشان تکرار می‌کنند؟ «تو نیستی و هنوز مورچه ها/ شیار گندم را دوست دارند/ و چراغ هواپیما در شب دیده می‌شود/ عزیزم/ هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر می‌گیرد/ از ریل خارج نمی‌شود.» من چند استخر را یادم هست که در هرم گرمای تابستان، آنجا غوطه خورده ام و بعد خودم را انداخته ام روی گرمایی که در جان سیمان‌های رنگی رنگی کنارش، جا خوش کرده بودند.

یکی از این استخر‌ها حوالی خیابان گاز شرقی و المهدی بود. در تابستانی که شاعر هنوز زنده بود و نامش را از دهان دنیا خالی نکرده بود، به آنجا رفتم. شاعر هنوز زنده بود و می‌خواند: «آزادی آن قدر نبود که دستم را از دهانم بردارم/ برایت چه بگویم؟ / بگویم این کاملا طبیعی است که آب، خون را بشوید؟ / بگویم زخمم آن قدر بزرگ شده/ که می‌شود در آن درختی کاشت؟ / غمگینم/ و مرگ کاری نمی‌کند/ به سر و صورتم دست می‌کشم/ و چیزی نمی‌بینم/ می‌ترسم/، چون ظرفی که ناگهان در آب فرو می‌رود/ هیچ گاه این قدر نیازمند رؤیا نبوده ام/ داغ تو می‌تواند یک اسب را خاکستر کند.»

شاعر هنوز جایی بین بولوار رسالت و بولوار طبرسی بود. شاعر هنوز کارمند آموزش وپرورش بود و در استخری کنار سالن ورزشی قدس کار می‌کرد. او مهربانانه یک روز تابستان ما (من و برادرم) را هم میهمان آن استخر کرد تا میان شلوغی بچه‌هایی که انگار هیچ غصه‌ای نداشتند، تنی به آب بزنیم. نمی‌دانم آن روز‌ها شاعر کدام شعرش را بیشتر دوست داشت. او می‌دانست که گاهی در آب‌ها دری باز می‌شود یا بعد از آن روز بود که دری را میان آب‌ها شاعرانه کشف کرده و نوشته بود: «باد‌ها بداهه اند/ برگ‌ها بداهه اند/ حتی بهار وقتی که می‌آید، بداهه است/ و ماه تا وقتی که می‌تابد/ در آب‌ها دری باز شد/ و مهربان‌ترین بادها/ از لاله گوش تو گذشتند/ چیزی در سکوت جابه جا شد/ و آب، چون پروانه‌ای بزرگ بود.»

از «بروسان» آن روز تابستان تا «بروسان» آن چهاردهم پاییزِ سال ۹۰ چند فصل و حادثه گذشته بود. چند خیابان تازه به شهر اضافه شده بود، چند خانه خراب شده بود تا طرح تازه‌ای جای بگیرد؟ چندبار خورشید خودش را در آن استخر تماشا کرده بود تا او دیگر در مشهد نفس نکشد؟ تا او به خاطره‌ای روشن بدل شود در گوشه‌ای آرام از قبرستان بهشت رضا (ع)؟ آدم‌ها با مرگشان تمام نمی‌شوند؛ آن‌ها در خاطراتی که در مکان‌ها با آدم‌های مختلف دارند، ادامه می‌یابند.

گاهی آدم‌ها در عکس‌ها ادامه می‌یابند و گاهی در بنا‌ها و اماکن. گاهی صفرویک حضور آدم‌ها را ثبت می‌کند و گاهی سنگ و سیمان. هر بنا و مکانی برای آدمی، رنگ خاطره آدمی دیگر را دارد. حالا من هرزمان از آن حوالی رد می‌شوم، اگر شلوغی ماشین‌ها و شتاب مورچه وار موتور‌ها بگذارد، صدای «رضا بروسان» را می‌شنوم که باد انگار آن را از جایی همان حوالی می‌آورد؛ صدایی که می‌خواند: «چطور می‌تواند مرگ/ از تو/ تنها گودالی را پر کند؟»
شعر‌های استفاده شده در این یادداشت از کتاب‌های «یک بسته سیگار در تبعید» / «در آب‌ها دری باز شد» (انتشارات مروارید) شاعر فقید رضا بروسان است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->