شهردار مشهد مقدس در بازدید از مرکز بازتوانی جانبازان اعصاب و روان: آرامش امروز خود را مرهون جانفشانی جانبازان و صبر خانواده‌های آن‌ها هستیم + فیلم ثبت تنها ۲۵ روز هوای پاک در مشهد از ابتدای سال ۱۴۰۳| تلاش شهرداری مشهد برای کاهش آلودگی هوا معاون شهردار مشهد مقدس: یادمان شهید گمنام بوستان ارم یکی از المان‌های شاخص شهر است + فیلم رئیس کمیسیون ایثارگران شورای اسلامی شهر مشهد: کار فرهنگی بالاتر از ایجاد گلزار شهدا نداریم شهردار مشهد مقدس خبر داد: کلنگ‌زنی و افتتاح ۴۶ پروژه شهری در مشهد طی دهه فجر ۱۴۰۳ بهسازی و رنگ‌آمیزی بیش از ۱۰۰ هزار مبلمان پارکی در استقبال از بهار ۱۴۰۴ درباره شروع حرفه دندان‌سازی در مشهد | زیارت با نیت دندان‌گیر بررسی دغدغه ساکنان بولوار سیدرضی مشهد درباره کوچه‌های بن‌بست نماینده مردم مشهدوکلات در مجلس: منتظر تشکیل شورای عالی زیارت در دولت هستیم هوای ۱۰ منطقه کلانشهر مشهد امروز آلوده است (یکشنبه، ۱۴ بهمن ۱۴۰۳) رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: کمترین میزان رشد بهای بلیت مترو و اتوبوس را تعیین کردیم مشروح مصوبات یکصد و سی‌وششمین جلسه علنی شورای اسلامی شهر مشهد مقدس (۱۳ بهمن ۱۴۰۳)+ویدئو یارانه ۸۰ درصدی شهرداری مشهد به شهروندان روی بلیت اتوبوس و مترو افتتاح فاز نخست استادیوم ۴هزار نفری بوستان بهار مشهد در دهه فجر صدور هشدار سطح زرد هواشناسی در مشهد (۱۳ بهمن ۱۴۰۳) سخنگوی شورای اسلامی شهر مشهد: تمدید دوره ششم شورای شهر فرصت بسیار خوبی برای برطرف‌کردن کاستی‌هاست ثبت یک روز آلوده دیگر در کلانشهر مشهد (۱۳ بهمن ۱۴۰۳) رئیس شورای اسلامی شهر مشهد در یکصد‌وسی‌وششمین صحن علنی: انقلاب اسلامی آغازگر احیای اندیشه الهی است نگاهی به اتفاقات مشهد در روز‌های منتهی به ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ و بازگشت امام خمینی (ره) به ایران ضوابط پاسخگویی کاربری مسکونی گونه ویژه نیازمند بازآفرینی | خلاصه ضوابط و طرح تفصیلی بازنگری حوزه‌های برنامه‌ریزی هفت‌گانه درباره دردسر‌های وجود درخت مقابل در پارکینگ منازل مسکونی مشهد
سرخط خبرها

در آب‌ها دری باز شد

  • کد خبر: ۱۳۸۳۱۶
  • ۱۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۷:۳۹
در آب‌ها دری باز شد
آدم‌ها با مرگشان تمام نمی‌شوند؛ آن‌ها در خاطراتی که در مکان‌ها با آدم‌های مختلف دارند، ادامه می‌یابند.

کجا‌های شهر، تصویر آسمان را در خودش منعکس می‌کند؟ مثلا زردی غروب را در خودش حل می‌کند؟ چند آب نما و استخر در شهر داریم که ماه را به خودش نشان می‌دهند یا چراغ روشن هواپیما را در طول و عرضشان تکرار می‌کنند؟ «تو نیستی و هنوز مورچه ها/ شیار گندم را دوست دارند/ و چراغ هواپیما در شب دیده می‌شود/ عزیزم/ هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر می‌گیرد/ از ریل خارج نمی‌شود.» من چند استخر را یادم هست که در هرم گرمای تابستان، آنجا غوطه خورده ام و بعد خودم را انداخته ام روی گرمایی که در جان سیمان‌های رنگی رنگی کنارش، جا خوش کرده بودند.

یکی از این استخر‌ها حوالی خیابان گاز شرقی و المهدی بود. در تابستانی که شاعر هنوز زنده بود و نامش را از دهان دنیا خالی نکرده بود، به آنجا رفتم. شاعر هنوز زنده بود و می‌خواند: «آزادی آن قدر نبود که دستم را از دهانم بردارم/ برایت چه بگویم؟ / بگویم این کاملا طبیعی است که آب، خون را بشوید؟ / بگویم زخمم آن قدر بزرگ شده/ که می‌شود در آن درختی کاشت؟ / غمگینم/ و مرگ کاری نمی‌کند/ به سر و صورتم دست می‌کشم/ و چیزی نمی‌بینم/ می‌ترسم/، چون ظرفی که ناگهان در آب فرو می‌رود/ هیچ گاه این قدر نیازمند رؤیا نبوده ام/ داغ تو می‌تواند یک اسب را خاکستر کند.»

شاعر هنوز جایی بین بولوار رسالت و بولوار طبرسی بود. شاعر هنوز کارمند آموزش وپرورش بود و در استخری کنار سالن ورزشی قدس کار می‌کرد. او مهربانانه یک روز تابستان ما (من و برادرم) را هم میهمان آن استخر کرد تا میان شلوغی بچه‌هایی که انگار هیچ غصه‌ای نداشتند، تنی به آب بزنیم. نمی‌دانم آن روز‌ها شاعر کدام شعرش را بیشتر دوست داشت. او می‌دانست که گاهی در آب‌ها دری باز می‌شود یا بعد از آن روز بود که دری را میان آب‌ها شاعرانه کشف کرده و نوشته بود: «باد‌ها بداهه اند/ برگ‌ها بداهه اند/ حتی بهار وقتی که می‌آید، بداهه است/ و ماه تا وقتی که می‌تابد/ در آب‌ها دری باز شد/ و مهربان‌ترین بادها/ از لاله گوش تو گذشتند/ چیزی در سکوت جابه جا شد/ و آب، چون پروانه‌ای بزرگ بود.»

از «بروسان» آن روز تابستان تا «بروسان» آن چهاردهم پاییزِ سال ۹۰ چند فصل و حادثه گذشته بود. چند خیابان تازه به شهر اضافه شده بود، چند خانه خراب شده بود تا طرح تازه‌ای جای بگیرد؟ چندبار خورشید خودش را در آن استخر تماشا کرده بود تا او دیگر در مشهد نفس نکشد؟ تا او به خاطره‌ای روشن بدل شود در گوشه‌ای آرام از قبرستان بهشت رضا (ع)؟ آدم‌ها با مرگشان تمام نمی‌شوند؛ آن‌ها در خاطراتی که در مکان‌ها با آدم‌های مختلف دارند، ادامه می‌یابند.

گاهی آدم‌ها در عکس‌ها ادامه می‌یابند و گاهی در بنا‌ها و اماکن. گاهی صفرویک حضور آدم‌ها را ثبت می‌کند و گاهی سنگ و سیمان. هر بنا و مکانی برای آدمی، رنگ خاطره آدمی دیگر را دارد. حالا من هرزمان از آن حوالی رد می‌شوم، اگر شلوغی ماشین‌ها و شتاب مورچه وار موتور‌ها بگذارد، صدای «رضا بروسان» را می‌شنوم که باد انگار آن را از جایی همان حوالی می‌آورد؛ صدایی که می‌خواند: «چطور می‌تواند مرگ/ از تو/ تنها گودالی را پر کند؟»
شعر‌های استفاده شده در این یادداشت از کتاب‌های «یک بسته سیگار در تبعید» / «در آب‌ها دری باز شد» (انتشارات مروارید) شاعر فقید رضا بروسان است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->