مدیر عالی حرم مطهر رضوی: فعالین حوزه روابط عمومی به حوزه زیارت توجه ویژه داشته باشند تولیت آستان قدس رضوی: اخلاق و سیره رضوی باید سرمشق فعالیت‌ها و رفتار خادمیاران باشد حسینیه معلی تولید فصل جدید خود را آغاز کرد | تغییرات در میز ذاکران یاد مرگ، ذکر مبارکی که رهایی‌بخش است سی‌ونهمین جشنواره قرآن و عترت دانشجویان سراسر کشور برگزار می‌شود نقش توکل در سبک زندگی اسلامی | توکل؛ سدشیطان، رمز عزت انتقاد دبیر شورای عالی حوزه‌های علمیه به شیوه آموزش در حوزه‌ها امکان زیارت جمعی زائران ایرانی در روضه رضوان فراهم شد حوزه علمیه نباید در گذشته متوقف بماند | هشدار درباره خطر تحجر و تقدس‌نمایی در برخی محافل حوزوی بازدید رایگان از موزه ملی انقلاب و دفاع مقدس هم‌زمان با روز جهانی موزه + ساعات بازدید تشریح برنامه‌های بزرگداشت شهید جمهور و دیگر شهدای خدمت در سراسر کشور ۱۵ پرواز برای اعزام زائران حج تمتع از ایستگاه‌های پروازی صورت گرفت رونمایی از گالری دیجیتال موزه ملی انقلاب و دفاع مقدس یادواره ملی ۲۶۴ شهید مدافع حرم مشهد مقدس برگزار می‌شود + فیلم آیت الله مروی: در کنار بهره‌برداری از فضای مجازی، روش‌های سنتی و ارتباطات مستقیم روحانیت با مردم نیز مورد توجه قرار گیرند وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: مساجد در تثبیت اقتدار فرهنگی شهر‌ها نقش مؤثری داشته‌اند بیش از ۲۲ هزار زائر ایرانی وارد عربستان شدند گوشه صحن گوهرشاد گل‌باران بود رگ‌های آبی فرانک جواب بدی را با خوبی بده
سرخط خبرها

نشود فاشِ کسی آنچه میان من و حضرت رضا (ع) است!

  • کد خبر: ۱۳۸۳۷۷
  • ۱۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۸:۴۵
نشود فاشِ کسی آنچه میان من و حضرت رضا (ع) است!
اینجا وقت مدهوشی از همه دنیاست. فرصت یک خلسه کوتاه از روزگار آن بیرون. همه آن بیرون با من داخل می‌آید و دیگر بیرون نمی‌رود. نگرانی‌هایم لابه‌لای قدم‌های زائران گم می‌شود.
نعیمه زینبی
نویسنده نعیمه زینبی

نشسته بودم جلو ورودی آسایشگاه دربانان، همان‌جا که دلم گفته بود بنشین! شاید نگاه نوکرانه پیرمرد در آخرین گوشه آفتاب که بقچه‌پیچ می‌شد مرا به آن سمت کشاند و شاید خلوتی کنج دیوار که از آنجا برای من عشرتکده‌ای کوتاه می‌ساخت. در آویختن نگاهم به گنبد چه چیز می‌توانست در سرم وول بخورد؟ چه نگرانی‌ای داشتم؟ روبه‌روی کسی که همیشه هست. غیبت‌ها و نبودن‌ها مال من است.

غفلت‌ها متعلق به بازی‌گوشی من است که از او فراموش می‌کنم. حالا یک امین‌ا... می‌چسبد، شاید هم یک جامعه کبیره. حالا عکس می‌چسبد. نفس به آدم مزه می‌دهد. اینجا وقت مدهوشی از همه دنیاست. فرصت یک خلسه کوتاه از روزگار آن بیرون. همه آن بیرون با من داخل می‌آید و دیگر بیرون نمی‌رود. نگرانی‌هایم لابه‌لای قدم‌های زائران گم می‌شود. منم فارغ از همه‌چیز! انگار خود آمدن حل مشکل است. انگار خود بودنش حل همه نبودن‌هاست. چه از این بهتر؟ دختری به خلوت ما پا می‌گذارد، ولی نمی‌تواند نگاهم را مال خود کند. می‌پرسد: چه انتقادی از حرم داری؟ یک آن می‌خندم.

می‌خواهم بگویم: امام رضا (ع) حاجتم را نمی‌دهد؛ لطفا به ایشان منتقل کنید! یک آن نگاهم دوباره با گنبد متصل می‌شود و از شوخی‌اش هم حیا می‌کنم. می‌گویم: هیچ! لابد امام رضا (ع) گله‌ام را شنید. دوباره سوالش را با تفصیل بیشتری می‌پرسد. فکر می‌کنم. حال من اینجا خوب خوب است. هیچ چیزی نیست که بخواهم بگویم. ذهنم خالی از هر گله‌ای است. همین بودن اینجا خوب است. می‌خواهم بگویم: به امام رضا (ع) بگویید بیشتر مرا به خانه‌اش بخواند! نگاهم گنبدی می‌شود دوباره. اصلا به این دختر جوان چه ربطی دارد که من و حضرت رفیق کی با هم قرار داریم؟

این حرف‌ها راز‌های پس پرده میان ماست. این دعوت‌ها هم یک قرار دونفره میان ماست که نباید فاش کسی شود. این دختر نمی‌تواند کاره‌ای باشد. غریبه است به این رابطه. بدی‌ها یادم نمی‌آید. به نظرم وقت خوبی هم نیست برای غر زدن درباره اطراف و اکناف حرم. می‌گویم: حرفی ندارم! ولی در دلم می‌گذرد: این دختر ساده است! چطور در میان سنگ‌فرش خانه‌اش از میزبانم ناراضی باشم؟ حیف گوشه ذهنم نکرده است که از این مجال اندک دیدار با یار مهربانم برای یافتن کاستی‌ها صرف کنم؟ دلم می‌خواهد افکارم را به امواج تبدیل کنم و بگویم: خانم، از امامم رضا هستم! آن دختر هم می‌تواند کنار برگه‌اش بنویسد: این زائر از شما راضی است حضرت رضا. همین!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->