همه غیرنظامیان جانباخته در جنگ ۱۲ روزه «شهید» محسوب می‌شوند نمایشگاه عکس‌های منتخب سوگواره بین‌المللی «مهر محرم» در حرم مطهر رضوی افتتاح شد حجت‌الاسلام محمدحسین طاهری سرپرست ستاد امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر شد + بیوگرافی هزینه سفر حج عمره ۱۴۰۴ چقدر است؟ عزاداری ۵۰۰ هیئت مذهبی غیرمشهدی از ابتدای محرم در حرم مطهر امام‌رضا(ع) ۱۴۶ پرواز از نجف یک روز پس از اربعین انجام شد تولید آثار هنری مختلف برای معرفی شهدای غریب ثبت لحظه‌های ناب میزبانی مشهدی‌ها در فراخوان عکاسی «قدمت بر چشم» بزرگ‌ترین ایستگاه جامع استقبال از زائران پیاده امام‌رضا(ع) در محور تربت‌حیدریه - مشهد راه‌اندازی شد قدردانی ستاد فرهنگی اربعین ایران در عراق از گروه‌های مردمی عراقی و فعالان فرهنگی و رسانه تکریم فعالان مساجد کشور در همایش ملی «مثل نصرالله» همدلی بین مرزبانان عراق و ایران امنیت زائران اربعین را بیش از پیش فراهم می‌کند برپایی مراسم عزاداری «روضه خورشید» ویژه دهه آخر صفر با نوای حاج‌محمود کریمی آمادگی کامل مرز مهران برای بازگشت زائران انتشار نخستین رمان چند جلدی عاشورایی نماز جماعت صبح به امامت مرحوم آیت‌الله مروارید حرم مطهر امام رضا(ع)، میزبان برگزاری ویژه برنامه «روضه خورشید» در دهه پایانی صفر چند راهکار عملی برای بیدار شدن به موقع و خواندن نماز صبح اول وقت تاریخ شهادت امام رضا(ع) در تقویم قمری، شمسی و میلادی بیش از ۲۱ میلیون زائر به زیارت اربعین مشرف شدند
سرخط خبرها

پای سفره آقا

  • کد خبر: ۱۳۷۵۰۳
  • ۰۹ آذر ۱۴۰۱ - ۱۶:۵۵
پای سفره آقا
بعد از ماجرای شعر «بچه محله امام رضا»، اتفاقات بانمکی افتاد...
قاسم رفیعا
نویسنده قاسم رفیعا

بعد از ماجرای شعر «بچه محله امام رضا»، اتفاقات بانمکی افتاد؛ ازجمله یک دفعه به عنوان داور دعوت شده بودم به جشنواره آستان قدس رضوی. معاون آستان قدس روز اختتامیه جشنواره، بعد از سخنرانی پایانی و قبل از پایان مراسم، من را دعوت کرد روی سن و چهارتا ژتون غذای حضرت از جیبش درآورد و گفت:
- این چهارتا ژتون رو بگیر و برو غذا بگیر؛ این قدر نگو «سی ساله پای سفره‌ای آقا.»

اصلا بحث شوخ طبعی و سرگرمی ماجرا بود. ملت کلی خندیدند و من هم ژتون‌ها را گرفتم و، چون نزدیک ظهر بود، رفتم حرم و چهارتا غذا را گرفتم که ببرم خانه بخوریم. داخل حرم، یک مادر و دختر مشهدی داشتند می‌رفتند. دخترخانم من را شناخت. به مادرش گفت:
- مامان!‌ای همو نیست که مِگِه «سی ساله پای سفره‌ای آقا، منتظر یک ژتون غذایوم؟» حالا هرروز هرروز غذا می‌گیره، مبره خانه شان...

یک دفعه هم تو ارگ داشتیم با خانمم می‌رفتیم. یکی از بچه هایم، بغلم بود و دست یکی دیگر را گرفته بودم. خانمم هم داشت ویترین مغازه‌ها را نگاه می‌کرد. ما، چون پول نداشتیم، تفریحمان، نگاه کردن به ویترین مغازه‌ها بود!

یکی از کسبه، مرا شناخت و پرسید:
- شما بچه محله امام رضایی؟
گفتم:
- می‌گن!

بنده خدا اول من را برد سمت دوستان کاسبش که ایستاده بودند درمورد نرخ ارز با هم صحبت می‌کردند. رو به دوستانش کرد و گفت:
- این آقا، بچه محله امام رضاست.

کسبه محل، تحویل نگرفتند. باز ولم نکرد. دست مرا گرفت و برد داخل مغازه. حالا من را با این بچه‌ها دنبال خودش می‌کشید.
رفتیم داخل مغازه که یک فروشنده خانم داشت. رو کرد به فروشنده و گفت:
- زری! این آقا رو نگاه کن.

زری هم یک نگاه عاقل اندرسفیه به من کرد.

مغازه دار به زری گفت:
- حالا بعد قصه اش رو برات می‌گم.
بعد رو کرد به من و گفت:
- شما دیگه برو!
و من هم رفتم دیگه!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->