آتش‌سوزی یک کافه در خیابان شریعتی مشهد تصادف دو دستگاه پراید در سبزوار چهار مصدوم بر جای گذاشت (۱۸ آبان ۱۴۰۳) ماندگاری توده هوای سرد در خراسان‌رضوی اسامی جدید محصولات بهداشتی غیرمجاز اعلام شد + عکس جان باختن راننده جوان در سانحه رانندگی بلوار توس مشهد (۱۸ آبان ۱۴۰۳) کشف بیش از ۳۷ کیلوگرم مواد افیونی در شهرک سیدی مشهد (۱۸ آبان ۱۴۰۳) انفجار گاز در حسینیه ارشاد همدان (۱۸ آبان ۱۴۰۳) تصادف در صالح آباد خراسان رضوی پنج مصدوم برجای گذاشت حریق یک کارخانه در شهرک علم و فناوری مشهد (۱۷ آبان ۱۴۰۳) نزاع دسته جمعی در کاشمر یک کشته و سه مجروح برجا گذاشت (۱۷ آبان ۱۴۰۳) اصلاحیه دفترچه راهنمای ثبت‌نام آزمون کارشناسی ارشد و دکتری سال ۱۴۰۴ منتشر شد سالمندان را ارج بنهیم که این ره که می رویم به ترکستان است درباره وعده‌های غذایی متعادل و باکیفیت | تغذیه سالم، انسان سالم و زمین سالم داروهایی که جانتان را می گیرد اهدای ۵۰ سری جهیزیه به زوج‌های دارای معلولیت در مشهد مصرف کدام مکمل‌ها به پیشگیری از سرطان کمک می‌کند؟ آزمون وکالت ۱۴۰۳ با استقبال بی‌نظیر ۸۷ هزار داوطلب برگزار شد شال‌پیچ‌های زورگیر در دام پلیس مشهد راز قتل مرد گمشده در رامسر | مقتول را کشتند و در بشکه آتش زدند ۵ روایت از  پرستارانی که  روز‌های سخت را صبورانه تحمل می‌کنند | سفیران مهر و ایثار پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (پنجشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۳) | تداوم هوای سرد تا اوایل هفته آینده رمزگشایی از صد‌ها پرونده سرقت با یک موتور سیکلت خبر خوب وزیر علوم برای داوطلبان کنکور سراسری (۱۷ آبان ۱۴۰۳) والدین دختر رزمی‌کار که در یک باشگاه غیرمجاز در مشهد به قتل رسیده بود، از خونخواهی گذشتند + عکس خراسان رضوی در انتظار جمعه بارانی | بارش‌ها تا شنبه ادامه دارد (۱۷ آبان ۱۴۰۳) رونمایی از تولید داروی ایرانی که عمر بیماران سرطانی را افزایش می‌دهد انزوای اجتماعی برای سالمندان مبتلا به انسداد مزمن ریه عوارض مرگبار دارد سازش بیش از ۸ هزار زوج در آستانه طلاق، طی ۲۰ ماه گذشته سرماخوردگی، از رایج‌ترین بیماری‌های ویروسی است نکاتی جهت آماده‌شدن برای کولونوسکوپی آیا سیاست‌های تأثیر سوابق تحصیلی در کنکور اصلاح خواهد شد؟
سرخط خبرها
روزنوشت‌های شهری (۴۲)

با رود جاری می‌شوم

  • کد خبر: ۱۴۱۳۲
  • ۱۹ دی ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۱
با رود جاری می‌شوم
حجت الاسلام محمدرضا زائری کارشناس مسائل فرهنگی
شنبه 
خبر شهادت سردار قاسم سلیمانی همه را به هم ریخته است. در دل‌ها و فکر‌ها آمیزه‌ای هست از درد و خشم، حسرت و امید، تلخی و حیرت. حالمان پریشان است! گوشه و کنار شهر، جمعیت سوگوار به شکل خودجوش گرد هم می‌آید. گویی همه داغدارند و هرکدام واقعا عضوی از خانواده خودشان را از دست داده‌اند!
یکشنبه
در میان جمعیت سوگوار حاج قاسم، جوانی مشکی‌پوش با دیدن من جلو می‌آید و در حالی که قطرات اشک را از چشمان سرخ‌شده‌اش پاک می‌کند می‌گوید: حاجی، حلالم کن! خیلی توی کامنت‌های اینستا بد و بیراه بهت گفته‌ام. رویش را می‌بوسم و می‌گویم همه‌اش فدای سر یکی از مشکی‌پوش‌های حاج قاسم! چقدر این مرد دل‌هایمان را به هم نزدیک کرده است!
دوشنبه
صبح زود برای شرکت در مراسم تشییع جنازه به راه افتاده‌ام. توی مترو قیامت است. در ایستگاه‌های طول مسیر حتى یک مسافر هم نمی‌تواند وارد واگن شود. وقتی می‌رسیم، تازه می‌فهمم که جمعیت داخل مترو در مقابل ازدحام حیرت‌انگیز توی خیابان‌ها مثل کاسه آبی است در مقابل دریا. قطره‌ای هستم و با رود جاری
می‌شوم!
سه‌شنبه
توی کتاب‌فروشی سرم به تماشای عناوین جدید گرم است که مردی جوان جلو می‌آید و همسرش را معرفی می‌کند و می‌گوید: زمانی که خانمم برای تصمیم ازدواج پرس‌وجو می‌کرد و عقیده دینی‌ام را پرسید، من فایل ویدئویی از شما را برایش فرستادم و گفتم من این دیدگاه را قبول دارم و با هم کنار آمدیم و ازدواج کردیم!
چهارشنبه
خانمم بعد از نماز صبح خبر حمله موشکی ایران به پایگاه نظامی آمریکا در عراق را داده است. در محل کار، همکارمان می‌گوید که صبح وقتی به کودک دبستانی‌اش گفته است، مشت‌هایش را گره کرده و از خوشحالی و احساس غرور بالا و پایین پریده!
پنجشنبه
توی ایستگاه خلوت مترو منتظر رسیدن واگن هستم. صدای دلخراش و سوزناک بچه‌ای به گوش می‌رسد. با تعجب دور و برم را نگاه می‌کنم. تک و توک مسافرانی که روی صندلی‌های پراکنده نشسته‌اند سر می‌گردانند. صدا بیشتر می‌شود. صدا از سمت پله‌هاست. به طرف راهروی ورودی خیره می‌شوم. ۲ کودک دست‌فروش‌اند. دختر چهارپنج‌ساله چیزی از پسر شش‌هفت‌ساله می‌خواهد و جیغ‌های تلخی می‌کشد. حالم از ناله‌های کودکانه‌اش بد می‌شود. یکی از مسافران که نزدیک‌تر است تشری بی‌فایده به آن‌ها می‌زند. نمی‌دانم چه‌کار کنم. دختر همچنان ناله و فریاد می‌کند. بلند شوم و چیزی بگویم؟ حاصلی دارد؟ گیرم الان فایده‌ای داشت. بعدش چه؟ امشب و فردا شب و بقیه شب‌ها بر سر این دختر چه خواهد آمد؟ زخم آسیب‌های اجتماعی فقط مال این‌ها نیست که مستقیما گرفتارند. تعفن و چرک این زخم‌ها جلو چشم همه ماست. بوی‌اش توی مشام همه ماست!.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->