هنر ازجمله موارد مهمی است که همواره با مفهوم تعهد همراه بوده است. این ارتباط پیوسته و ژرف تا بدان جا اهمیت مییابد که حتی میتوان این گونه ادعا کرد که هنر خالی از تعهد اساسا هنر نیست. متعهدبودن هنر به ویژگیهای برجسته فطری انسان و ساختارمندی و چارچوب محوری آن در راستای ارزشهای والای الهی وضعیتی را به وجود میآورد که خالق اثر هنری یا همان هنرمند نیز به دلیل حرکت در جریان هنر متعهد، خود به فردی برخوردار از تعهد بدل میشود.
بر این بنیاد میتوان گفت اگر کسی به ارزشهای مبنایی انسان حقیقی تعهدی احساس نکند، امکان آفرینش اثر هنری به معنای راستین و واقعی آن را نخواهد داشت. باید بگوییم هنرمند کسی است که از زبان هنر برای انجام تعهد خویش به جامعه و حرکت آن در مسیر تعالی بهره میبرد.
یکی از مفاهیم مهم برای جامعه ایرانی که در پرگاره مفهوم مرکزی انقلاب اسلامی حرکت میکند، استکبارستیزی است. این موضوع به عنوان ارزش در دایره محتوایی اندیشه انقلاب اسلامی جایگاهی ویژه و مشخص دارد. آشکار است که هنر و هنرمند نیز به عنوان یکی از بخشهای برجسته و مؤثر جامعه به این ارزش اساسی مسئولیت جدی و انکارناپذیر دارد. اتفاقا هنرمند وظیفه دارد تا برای حفظ پویایی جامعه خویش ارزشها را در قالب آثار متنوع هنری فراوری کند و به طور غیرمستقیم، اما اثربخش به مخاطبان داخلی و خارجی ارائه نماید. هدف از تولید برای مخاطبان داخلی حفظ پیوستگی ارزش در میان نسلهای گوناگون و برای مخاطبان خارجی ارائه تصویر درست، دقیق و یکپارچه از کلیت جامعه است.
در جوامع بسیاری به علت برخوردارنبودن از ظرفیت ها، تاریخ و هویت ویژه خویش یا ضعف بنیادهای ارزشی امکان پرداخت آثاری برآمده از واقعیت ملموس جامعه فراهم نیست و این کشورها به ناچار با مددگرفتن از خیال، به تاریخ سازی غیرواقعی در راستای تقویت ارزشهای مدنظر خویش و به تبع آن تقویت سرمایه اجتماعی اقدام میکنند.
به عنوان مثال، مروری بر آثار هنری کشوری مانند ایالات متحده آمریکا به خوبی نشان میدهد که چگونه یک کشور بی هویت میکوشد تا با جعل تاریخ برای خویش هویتی مهیا سازد و در پرتو این هویت غیرواقعی و برآمده از خیال سرمایه اجتماعی خود را توسعه دهد. فیلم سینمایی «نجات سرجوخه رایان» که نزدیک به جریانهای صهیونیستی است، نمونهای از قهرمان سازیهای خیال بافانه آمریکایی برای هویت سازی به شمار میرود.
این درحالی است که ایران اسلامی با برخورداری از تاریخ کهن، مبانی معرفتی اسلامی راهگشا و جهان شمول و دانشی دیرین از منابع رنگارنگ هویتی برخوردار است که هریک میتواند مبنای آفرینش دهها اثر هنری ماندگار باشد. آثاری که اگر از لحاظ فنی به درستی پرداخت شوند، میتوانند در سایه جنبه معرفتی خویش در استعلای جامعه ایرانی نقشی سترگ ایفا کنند.
شهیدبزرگوار حاج قاسم سلیمانی از نمونههای درخشانی است که در تاریخ تمدنی ایران همتا ندارد. شخصیت یگانه ایشان به دلیل معاصربودن وضعیتی را ایجاد کرده است که برخلاف بسیاری از اسطورههای بزرگ تاریخی که به مدد خیال پردازی و غلوهای ادبی و هنری آفرینندگان طرح شده اند و ملموس نیستند، برای مخاطب امروز بسیار زنده و باورپذیر است. چنانچه شخصیت رستم در ادبیات برجسته حماسی ایران را در نظر بگیریم، میبینیم که بسیاری از وجوه شخصیتی او به دلیل غلوآمیزبودن مورد توجه و نظر مخاطب امروز قرار نمیگیرد، اما شهیدسلیمانی از همان مشخصات و ویژگیها و البته حتی فراتر برخوردار است، اما به دلیل ملموس بودن و معاصرت با مخاطب برای او کاملا باورپذیر و درونی میشود.
اکنون میتوان گفت با توجه به ارزش بنیادین استکبارستیزی در ایران اسلامی و وجود شخصیتی مانند شهیدسلیمانی که همه عمر گران قدر خویش را به مبارزه با استکبار در ترازهای گوناگون سپری کرد، باید وظیفهای سنگین برای هنر و هنرمند تصور کرد. چنانچه اشاره شد، هنرمند به جامعه خویش تعهد دارد و هنرمندی که در جامعهای زیست میکند که قهرمانی مانند شهیدسلیمانی دارد، بهانهای برای کوتاهی در انجام وظیفه خویش که معرفی و ترویج راه و آرمان این شخصیت ملموس و واقعی است، نخواهد داشت.
مشهد به عنوان پایتخت فرهنگی و معنوی ایران با برخورداری از طیف وسیعی از هنرمندان تعهد خویش به تکثیر آرمان شهیدسلیمانی یعنی استکبارستیزی و البته معرفی آن شهید گران قدر را انجام نداده است. گام نخست تولید ادبیات پایه در معرفی شهیدسلیمانی در قامت شخصیتی چندجانبه است؛ شخصیتی که به جز توانمندیهای نظامی از ظرفیت عظیم معرفتی و فرهنگی نیز برخوردار بود. ادبیات مبنای تولید آثار هنری بعدی است، اما حقیقت آن است که نه در تراز ادبیات پایداری و شفاهی و نه در قامت نگارش رمان و داستان کوتاه درباره ایشان ادای دین کرده ایم. جامعه امروز بیش از هر زمان دیگر به قهرمانان واقعی نیاز دارد تا با امید به مسیر خویش ادامه دهد. شهیدسلیمانی الگویی بی بدیل به عنوان قهرمان برای نسلهای گوناگون است.
نقش هنر سینما در قهرمان سازی برجستهتر از حوزههای دیگر است. سینما جز در لایه مستند که کمی به شهیدسلیمانی پرداخته، در مسیر الگوسازی از ایشان مؤثر عمل نکرده است. ماندگاری نام و خاطره این شهید عزیز در دورههای گوناگون رمز انسجام نسلی سرمایه اجتماعی ماست. این هنر است که باید شهیدسلیمانی را به نسلهای آینده معرفی کند.
در حوزه هنرهای تجسمی به دلیل قدرت و سابقه درخشان مشهدمقدس، آثار ماندگاری در حوزه نقاشی و گرافیک خلق شده است، اما همچنان در حوزههای دیگر با خلأ روبه رو هستیم. ضمن آنکه فارغ از نکات یادشده، هنرمندی که امروز در بستری آرام و امن زمینه آفرینش و ارائه اثر هنری را یافته، مدیون خون بزرگانی مانند شهیدسلیمانی است و کمترین کاری که میتواند انجام دهد، مستندسازی زندگی ایشان، الگوساختن از ایشان برای طیفهای گوناگون جامعه، روایت درست برای مخاطبان بین المللی و نمایش وجوه شخصیتی گوناگون ایشان است.