«حمومی آی حمومی فرش و قالیچه م رو بردن فرش و قالیچه و طاس و دولیچه و لنگ و قطیفه ام و پیرهن تنم و تاج سرم و النگوها م و گوشواره هام و حلقه طلام و جورابای پام و کفشای پام جهنم رخت و لباس، خونه و اثاث هرچه که داشتم بردن»
درسال ۱۳۸۹ هنوز دلار کمی بیشتر از هزار تومان بود. آن موقع هم هرچند شکاف بین هزینه و دستمزد وجود داشت، اما بانکها گشاده دستتر از حال عمل میکردند و با یک وام ماشین که الان دیگر اثری هم از آن نیست، میشد دو سوم پول یک پراید را فراهم و مابقی را با دادن چک به نمایندگی پرداخت کرد. خرید خانه در آن زمان هر چند کاری سخت، اما دور از دسترس نبود و میشد با وام، قرض و فشار بر دخل و خرج خانواده، یک خانه کوچک و نقلی خرید، اما در سالهای اخیر تورمهای بالای چهل درصدی سبب شده تا نه تنها خرید خانه بلکه حتی خرید ماشین که ارزانترین آن به بیش از ۲۷۰ میلیون تومان رسیده، به یک آرزوی دست نیافتنی تبدیل شود.
هر چند در سالهای گذشته اقداماتی مانند ارز ترجیحی، یارانه معیشتی و برخی اقدامهای دیگر برای مقابله با کاهش قدرت خرید مردم از سوی دولتها اجرایی شد، اما در عمل تجربه نشان داده که این اقدامات مثل ایجاد سدی از شاخههای درخت در برابر سیل عظیمی است که در حال حرکت شتابان به جلو ست.
این سدها نه تنها نمیتوانند جلو این سیل خروشان را بگیرند بلکه با بلعیده شدن از سوی سیل به ابزار او برای تخریب بیشتر تبدیل میشوند. اکنون هم برخی از رسانهها مانند همیشه به جای اینکه درصدد چاره جویی و واکاوی چرایی کاهش این سطح رفاه در یک دهه اخیر برآیند، در حال نسخه پیچیهای دم دستی مانند دلال ها، عامل نوسان قیمتها و ثروتمندان پرمصرف علیه کم مصرفها هستند، اما اگر اقتصاد با این راهها چاره میشد، اکنون آمارها به گونه دیگری بود. از این رو انتظار میرود به جای راههای موقت و سطحی اقدامات مؤثر برای کنترل تورم ناشی از چاپ بی وقفه پول اندیشیده شود.
واقعیت این است تا زمانی که موتور چاپ پول روشن باشد، تورم، سوخت خودش را از این مخزن عظیم دریافت میکند و با بلعیدن رفاه مردم همچنان به پیشروی خود ادامه میدهد. از این رو بیراه نیست که تورم را در یک دهه گذشته این گونه توصیف کنیم: رخت و لباس خونه و اثاث هرچه داشتیم بردن.