حال و هوای حرم مطهر رضوی در شب تحویل سال ۱۴۰۲ | لحظه سال تحویل در حرم امام رضا(ع) + فیلم ویدئو | نغمه خوانی قهرمان عصر جدید در حرم مطهر رضوی صحن‌ها و رواق‌های حرم مطهر رضوی مملو از جمعیت + فیلم ترجمه همزمان سخنان نوروزی رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر رضوی حرم مطهر رضوی، مهیای میزبانی از زائران نوروزی تولیت آستان قدس رضوی: مشهد، باید در جهاد تبیین، امیدآفرینی به نسل جوان و حفظ وحدت الگو باشد هنرمندان با ظاهرهای متفاوت دل‌داده مکتب اهل‌ بیت(ع) هستند مدیر عالی حرم مطهر رضوی: در ایام نوروز میزبان یک میلیون و ۷۰۰ هزار زائر در روز خواهیم بود احسن الحال در حرم به ملیحه قول دادم گردآوری تمبر‌هایی از ۱۷۰ کشور در مرکز اسناد آستان قدس رضوی ارائه خدمات کتابخانه مرکزی رضوی در تعطیلات رسمی نوروز ادامه دارد پژوهش درباره فرهنگ رضوی را جدی بگیریم پیکر مرحوم غفوری‌فرد فردا، ۲۰ اسفند ۱۴۰۱، در حرم رضوی به خاک سپرده می‌شود زیارت؛ حلقه مفقوده مهم‌ترین رویداد سینمایی کشور افتتاح چهارمین چایخانه دائمی حرم مطهر رضوی در صحن امام حسن مجتبی (ع) + عکس ویدئو | اجتماع عظیم «منتظران ظهور» در عرصه میدان شهدای مشهد برگزار شد اعمال شب نیمه شعبان چیست؟ + نماز، دعا و فضیلت پانزدهم شعبان
خبر فوری

آخرین سلام

  • کد خبر: ۱۴۸۴۳۳
  • ۱۲ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۸:۲۰
آخرین سلام
علیرضا حیدری - روزنامه‌نگار

قطار که از روی پل خیابان طبرسی رد می‌شد، آخرین سلامش را داد. پیرمرد هم خوشحال بود و هم غمگین. او و همسرش اولین بار بود که به مشهد و زیارت امام رضا (ع) آمده بودند و این کم خوشحالی نداشت. از طرفی سن و سالی از آن‌ها گذشته بود و حدس می‌زدند، دیگر توفیق زیارت پیدا نخواهند کرد و همین فکر بس بود تا غم و غصه‌ای در جانشان بنشیند.

همسرش چندان حرفی نمی‌زد و فقط چشمان نمناکش نشان می‌داد حس غریب و در عین حال شیرینی دارد،  اما پیرمرد زبان گویایی داشت و در آن شب سرد زمستانی، کوپه را گرم کرده بود. می‌گفت که در روستایی حوالی شیراز زندگی می‌کند و دو پسر دارد به نام‌های غلامرضا و علیرضا. می‌گفت: با این نام گذاری سعی کرده ام دینم را به آقا ادا کنم و بگویم از این راه دور به یادتان هستم امام رضا (ع).

از کوپه شهر را زیر چشم گرفته بود و گاهی دورنمایی از گنبد و گلدسته را می‌دید. با دیدن گنبد، ذوق زده می‌شد و همسرش را هم در این ذوق زدگی شریک می‌کرد. قطار سرعش را بیشتر می‌کرد و مشهد لحظه به لحظه دورتر می‌شد؛ تا اینکه دیگر نشانی از شهر پیدا نبود. پیرمرد آهی کشید و روی صندلی اش نشست.
دست خودش نبود؛ بغضش ترکید و دقایقی زار گریست و هم کوپه‌ای هایش آرامش کردند. پیرمرد ذره ذره، آرام گرفت.
نطقش باز شد و خاطراتی را پشت سر هم تعریف کرد. در میان این خاطرات، از دو خاطره‌ای گفت که در دوره میان سالی برای سفر به مشهد برنامه ریزی کرده بودند و سر نگرفته بود.

می‌گفت: دیگر امیدی برای سفر به مشهد نداشتیم و می‌دانستیم که حسرت این زیارت به دلمان خواهد ماند تا اینکه فردی نیکوکار آرزویمان را برآورده کرد و حالا شهد شیرین زیارت را چشیده بودند.
قطار می‌رفت و شب به نیمه می‌رسید. پیرمرد و پیرزن مهربان به خواب رفته بودند. من برای پوشش خبری جشنواره فیلم فجر می‌رفتم، در دهه فجر پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۸۲.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
تست آنلاین کرونا
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} {*End Google Analytics Code*}