نشست هم‌اندیشی شفاف‌سازی عملکرد کمیسیون ماده ۵ برگزار شد نگاهی به تاریخ اجتماعی شهر مشهد که نماد هم‌زیستی است | مشهد، پناهی برای ۷۲ ملت رئیس کمیسیون ایثارگران شورای اسلامی شهر مشهد: پروژه میدان معراج شهدا در توس، ۴۵ درصد پیشرفت فیزیکی دارد تقویت پارکینگ‌های موقت و ناوگان حمل‌ونقل عمومی مشهد در ایام چراغ برات ۱۴۰۳ بهره‌برداری از سایت بانوان بوستان «طرق» مشهد تا پایان ۱۴۰۳ استقبال از بهار ۱۴۰۴ در مشهد با تأکید بر خلاقیت و نوآوری آبفا مشهد: تسریع در ساخت تصفیه‌خانه‌های فاضلاب مشهد نیازمند تنوع تأمین مالی است استفاده از طرح‌های هنرمندان برای بیلبورد‌ها و استرابورد‌ها در جشنواره هنر‌های شهری ۱۴۰۴ مشهد گزارشی از مشکلات جدی معیشتی و شغلی تاکسی‌رانان مشهدی | خواسته‌ها و گلایه‌های رانندگان تاکسی اقدام اورژانسی برای بهره‌برداری از اورژانس بیمارستان ۵۴۰ تختخوابی در حاشیه شهر مشهد ویدئو| اظهارات ظریف درباره موضوع حجاب و حقوق بشر در گفت‌وگو با سی.ان.ان انتصاب مدیرکل روابط عمومی و امور بین‌الملل‌رسانه شهرداری و مدیر منطقه سه شهرداری مشهدمقدس برگزاری نشست هم‌اندیشی بین دستگاه‌های اجرایی خراسان رضوی در خصوص برنامه‌ریزی‌های لازم برای ایام چراغ برات جانمایی و نصب ۳۳ نمایشگر شهری در مشهد پویش شمس، آموزش نکات بهداشتی و سلامتی زنان و کودکان به بانوان محلات حاشیه شهر مشهد + ویدئو هوای ۹ منطقه کلانشهر مشهد امروز در شرایط پاک قرار دارد (۳ بهمن ۱۴۰۳) بازدید استاندار خراسان رضوی از سد شوریجه و تصفیه‌خانه‌های شماره ۷ و التیمور مشهد (۲ بهمن ۱۴۰۳) مهم‌ترین پروژه ایمن‌سازی رانندگی در بولوار وکیل‌آباد مشهد در حال اتمام است مدیر اجرایی مراکز معاینه فنی خودرو مشهد: ۲۰ درصد خودرو‌های زیر چهار سال در مرحله نخست معاینه فنی رد شدند آغاز رنگ‌آمیزی جداول طرح استقبال از بهار ۱۴۰۴ از ۴ بهمن‌ماه در مشهد
سرخط خبرها

رودی از غم

  • کد خبر: ۱۵۶۹۰۰
  • ۱۴ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۷:۱۷
رودی از غم
همه ما انگار به یک مکان و در یک زمان به تکه‌ای از شهر یا خانه یا یک ییلاق حس دیگری داریم.

خیابان‌های شهر دل گیر و دل باز دارند. یک خیابان به چشم آدم دل گیر می‌آید و خیابانی دیگر حس خوشایند آشنایی به تو می‌بخشد. حس روشنی یا دیدن یک دوست پس از مدت‌ها در روزی که فکر می‌کنی چقدر جهان می‌تواند عبث باشد، اما دیدن دوست معنای تازه‌ای می‌دهد به روز و روزگار و می‌ماند همچون خاطره‌ای روشن.

همه ما انگار به یک مکان و در یک زمان به تکه‌ای از شهر یا خانه یا یک ییلاق حس دیگری داریم. هر زمان سوزن خاطرات بیفتد روی دور یادآوری، آن خاطره توی ذهنت زنده می‌شود و انگار آن خاطره پشت یک شیشه در حال تکرار است و تو فقط می‌توانی تماشاگرش باشی.

عصر‌های ۱۳ یا صبح‌های ۱۴ فروردین یکی از همین زمان هاست که آدم چاره‌ای ندارد می‌تواند پناه ببرد به خاطراتش تا حجم غصه پایان تعطیلات و بازگشت به صبح‌های مدرسه و اخم‌های ناظم‌های ترسناک کمی کم شود. هر غروب ۱۳ فروردین و هر صبح ۱۴ فروردین همین حس را داشت و هر سال تکرار می‌شد و اگر بخواهم روراست باشم هنوز هم با اینکه سال‌ها گذشته است همچنان زنده است.

احمدرضا احمدی شعری دارد که انگار چیزی شبیه این موقعیت‌ها را نوشته است:
«من انبوهی از این بعدازظهر‌های جمعه را
به یاد دارم که در غروب آن‌ها
در خیابان
از تنهایی گریستم.
ما نه آواره بودیم، نه غریب.
اما این بعدازظهر‌های جمعه
پایان و تمامی نداشت‌
می‌گفتند از کودکی به ما
که زمان باز نمی‌گردد.
اما نمی‌دانم چرا
این بعدازظهر‌های جمعه باز می‌گشتند.»

حالا هرسال فروردین من این شعر را زمزمه می‌کنم و برمی گردم به ۱۳ فروردین ۲۵ سال پیش، به دهنه روستای اخلمد. دو یا سه فرش دوازده متری پهن است، همه خانواده ما نشسته اند، چند نفر مشغول غذا هستند. چند نفر مشغول آماده کردن آتش هستند. چند نفر رفته اند دنبال هیزم و ما چند بچه هستیم که می‌خواهیم با چند سنگ جلو مسیر رودخانه‌ای که از دل روستا بیرون می‌زند را بگیریم، ما چند بچه بودیم که کمتر غمگین بودیم، اما غروب که می‌شد نه می‌توانستیم جلو آب را بگیریم و نه جلو غم را.

ما به جریان همیشگی روزمره می‌باختیم، ما نمی‌توانستیم برای همیشه در دهنه روستای اخلمد پنهان شویم و هرچه تلاش می‌کردیم نمی‌توانستیم تمام مسیر از اخلمد تا مشهد که آن سال‌ها خودش یک مسافرت طولانی بود را به سؤال‌های باقی مانده پیک نوروزی فکر نکنیم، به مشق‌هایی که پشت گوش انداخته بودیم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->