مجلس با حضور معاون اول، وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی یک جلسه غیرعلنی داشته و بعد از این جلسه، رئیس مجلس گفته است: به جمع بندیهای خوبی رسیده ایم و به زودی بر مشکلات ارزی فائق میآییم.
به دوستم گفتم: دیدی؟ یک جلسه برگزار شد و بعدش نه تنها توانستند به یک جمع بندی خوب برسند بلکه به زودی بر مشکلات ارزی هم پیروز خواهند شد.
گفت: حافظ هم به گمونم جایی گفته سالها رنج و غصه کشیدیم و آخرش تدبیر ما به دست شراب دوساله بود! یک همچین چیزی...، ولی اینها واقعا کارشون درسته و در مدتی کمتر از دوسال، یعنی در عرض فقط دو ساعت توی یک جلسه به نتیجه رسیدند.
گفتم: فقط یک سؤال برام پیش اومده، به نظرت حالا که با یک جلسه میشه نرخ ارز رو کنترل کرد، چرا زودتر برگزار نکردند.
دوستم سرش را خاراند و گفت: فکر کنم به خاطر این بوده که میخواستند جلو هر نفر از حاضران در جلسه، سیب و موز و پرتقال بگذارند. بعد دنبال میگشتند ببینند سر کوچه کدوم مسئول این میوهها ارزون تره، همین باعث شده برگزاری یک جلسه طول بکشه.
پرسیدم: مگه توی مجلس جلو حاضران میوه گذاشته بودند؟
جواب داد: نمیدونم. ندیدم. جلسه غیرعلنی بوده.
گفتم:، ولی حالا که این قدر این جور جلسات مفید هست، من یکی حاضرم از جیب خودم همین میوهها را بخرم و بگذارم سر میزشان و اینها همان طور که دارند میوه پوست میکنند و موز میل میکنند، تصمیمات خیلی خوب بگیرند و به جمع بندی خیلی خوب برسند.
گفت: اتفاقا من هم از این جمع بندی خیلی خوشحالم، چون تا الان اگر کل موجودی کارتهای بانکی ام رو جمع میکردم، نمیشد حتی یک چاله از چاله چولههای زندگی ام رو منها کنم.
گفتم: فقط یک چیز دیگر هم نگرانم کرده. گفته شد که به زودی بر مشکلات پیروز میشیم. ولی بعد از جلسه چندهزار تومنی ارز گرون شده.
گفت: شما دقت نکردی. نگفتند که از همین لحظه اتمام جلسه. بلکه گفتند به زودی بر مشکلات پیروز میشیم.
گفتم: حالا که این قدر حرف از پیروز شد، یاد این توله یوزپلنگه افتادم. میگن بردنش بیمارستان. آره؟
گفت: البته دیگه الان توله نیست، یوزی شده واسه خودش. شما جوش نزن، برای اون هم یک جلسه برگزار میکنن، اون هم مشکلش به زودی حل میشه. فقط حواست باشه چیزی نخری ها. به زودی ارز میاد پایین و بعدش هم بقیه چیزا ارزون میشه.
از یادآوری دوستم تشکر کردم و ازهم خداحافظی کردیم.