خوشبختانه هنوز زنده بود که قرار شد یازدهم بهمن، زادروز او روز ویراستار نامیده شود؛ خوشبختانه هنوز نفس میکشید که در بیست و سوم اسفندماه ۱۴۰۱، با حضور نیکولارش (Nicols Roche)، سفیر فرانسه در ایران و همراهی خانواده استاد، بالاترین نشان نخل آکادمیک، کوماندور، به ایشان تقدیم شد و خوشبختانه در حیات این مرد بزرگ بود که بزرگداشت او در رشت برگزار شد و افسوس که او در دومین روز از چشم گشودن بهار، چشم بر جهان بست و غم بر دل دوستداران نشاند.
با اینکه استاد در حوزۀ ترجمه نام آور و زبانزد است و کار ترجمه را با برگرداندن رمان دلدار و دلباخته، از ژرژ ساند شروع کرد و بعدها آثاری را از نویسندگان بزرگی مانند ژرژ پرک و گوستاو فلوبر به فارسی برگرداند، اما در جایگاه یک ویراستارِ شاگرد میخواهم بیشتر به کوششهای علمی این بزرگ ویراستار و پدر ویرایش ایران اشاره کنم.
استاد در اواخر دهه ۱۳۴۰ ویراستار مؤسسه انتشارات فرانکلین شد. او که کارشناسی ارشد زبان شناسی هم داشت، در کنار حرفه ویراستاری، چند کتاب در زمینه آیین نگارش و ویرایش تألیف کرد و مقالههای ارزشمندی را به چاپ رساند، همچنین هم عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود و هم تا خرداد ۱۳۹۸ سردبیری نشریه نامه فرهنگستان را برعهده داشت.
احمد سمیعی گیلانی به پاس خدماتش در حوزههای ویراستاری و ترجمه و پژوهشهای ادبی، مترجم برتر در جشنواره فارابی و ویراستار برتر شد و در سال ۱۳۸۰ چهره ماندگار در رشته ادبیات و ویرایش لقب گرفت که البته بی دلیل نبود و حضور او به عنوان ویراستار در جاهایی مانند بنگاه ترجمه و نشر کتاب، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، انتشارات سروش، مرکز نشر دانشگاهی، بنیاد دایره المعارف و نیز شورای عالی ویرایش صداوسیما برای این منظور کافی بود.
بزرگی استاد سمیعی را در زمینه ویراستاری باید از زبان شاگردان او و کسانی شنید که در حوزه ویرایش دستی دارند و قدر و ارزش کاری او را میدانند. دکتر محمدجعفر یاحقی که خود عضو فرهنگستان است و یکی از نخستین کتابها را در حوزه ویرایش تألیف کرده است، پس از درگذشت استاد سمیعی سوگنامهای نوشت که به خوبی عمق درد نبود استاد سمیعی را بازتاب میدهد: «استاد احمد سمیعی (گیلانی) سالها برای ویرایش، ترجمه و درست نویسی فارسی پدری کرد و به ویژه ویرایش را از آب وگل بیرون کشید، سروسامان داد و راهی بازار کرد.
میزان درد فقدان او را از فرانکلین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، مرکز نشر دانشگاهی و «نامه» فرهنگستان باید پرسید که سالهای سال در کانون هرکدام حضوری محسوس داشت. اگر او اجازه میداد که نامش را در شناسنامه کتابهایی که با ویرایش وی تشخص یافته و راهی بازار شده، قید کنند، امـروز چــه همـه کتابهایی که به نام او مزین نبود!
یا اگر نام ویراستاران و خبرگانی که مستقیم از کلاسها و جلسات، یا غیرمستقیم از کتابها و آثار او بهره برده اند در دفتری ثبت میشد، آن دفتر اینک کتابی کرامند شده بود که کمتر صاحب نامی را در عرصۀ ویرایش، ترجمه و نویسندگی آکادمیک فارسی میتوانستی یافت که به بودن نامش در این کتاب مفتخر نباشد؛ امّا، احمد سمیعی مرد خودنمایی نبود هرچند که اگر هم میبود حقّش بود... مراکز و نهادهای ویراستاری یا نه همه ویراستاران امروز ناباورانه به سایۀ او بالای سر کتابها خیره مانده اند و از خود میپرسند: چه کسی جای خالی احمد سمیعی را پر خواهد کرد؟...
سمیعی زبان فارسی را محکم و پیراسته و آزادوار مینوشت. ترجمههای جانانه او میزان ترجمه موفق و کامیاب بود. خدماتش به زبان فارسی، چه در کسوت ویراستار و چه به عنوان مترجم و مؤلف زبانزد و نام بردار است. زبان فارسی اگر در این روزگار ۱۰ نفر محکم کار و دلسوز و معتدل نویس از قبیل او میداشت نباید هیچ بیمی به خود راه میداد. با رفتن او یکی از ستونهای استوار زبان فارسی فرو ریخت و معلوم نیست نثر فارسی بتواند جای خالی او را در عالم استوار کاری به این زودیها پر کند.»
از چالشهای جدی در حوزه ویرایش باید به اختلاف نظر اهالی ادبیات با زبان شناسان اشاره کرد و زنده یاد سمیعی از جمله ویراستارانی بود که میان ادبیات و ویرایش و زبان شناسی پیوند ایجاد کرد. از نگاه او لازم است که ویراستار با مفاهیم زبانی آشنا باشد؛ چه، بدون آشنایی با مفاهیم زبانی، نمیتواند وظایف خود را انجام دهد و دلیلش این است که ضوابط ویرایش باید تنها براساس مبانی زبان شناسی تدوین شود. قواعد زبان شناسی یکی از عوامل دخیل در تدوین ضوابط ویرایش است، ولی یگانه عامل نیست. رعایت مسائل دیگری هم ضرورت دارد.
وی در گفت وگویی با مجله پژوهشگران به همین نکته اشاره میکند که: «اختلاف نظری که ظاهرا بین زبان شناسان و کسانی که در حوزه تحقیقات ادبی کار میکنند، پدید آمده، ناشی از یک سوءتفاهم درباره زبان فصیح است.
ممکن است معنا یا مطلبی در قالب یک عبارت درآید که آن عبارت از لحاظ دستوری درست باشد، ولی فصیح نباشد، یعنی آن روشنی و کیفیت ادبی را نداشته باشد.
اختلاف در دو سطح از زبان است: سطح عادی و سطح برجسته (ممتاز) که اگر بدان توجه نشود سوءتفاهم پیش میآید. این سوءتفاهم هم در عرصه جهانی و هم رفته رفته در کشور ما دارد برطرف میشود. علّت این است که زبان شناسان متوجه شده اند زبان ادبی با زبان متعارف فرق دارد و حتی در زمینه زبان ادبی پژوهش هم کرده اند. اکنون دستورنویسانی که برای آموزش عمومی یا مقاطع تحصیلی دستور مینویسند، هم به مبانی زبان شناسی توجه دارند، هم به ضوابط ادبی و این به اصطلاح فاصلهای که بین تحلیل زبان شناسی و نقد ادبی وجود داشته است به تدریج از بین میرود و نظرها به هم نزدیک میشود.
به نظر من، برای آموزش دستور زبان، علاوه بر توصیف، تجویزهایی نیز لازم است. به ویژه برای به اصطلاح زبان رسمی تر، متمایزتر و برجستهتر که زبان نوشتاری است، ضوابطی علاوه بر قواعد زبان گفتاری و محاوره استخراج میشود که باید تعلیم داده شود. کافی نیست نسلی تربیت شود که درست حرف بزند و درست سخن بگوید یا مطابق قوانین دستوری بنویسد. علاوه بر آن، لازم است که این نسل بتواند رساتر، روشن تر، فصیحتر و زیباتر بنویسد و این در انتقال فرهنگ بسیار مؤثر است.»
نگاههای نوآورانه ایشان، با اینکه متعلق به نسلی با گرایش سنت ادبی است، به حوزه ویرایش جانی تازه داد. توجه به زبان و دانش زبان شناسی مهمترین دلیل این نگاه است و به همین دلیل فرزند زمانه خویش بود و تأکید داشت که ویراستار باید با دستور زبان آشنا باشد و یکی از دانستههای اساسی که ویراستار باید داشته باشد، دستور زبان است. توجه آن زنده یاد به زبان گفتار هم یکی از این نگاههای نوآورانه است.
از نگاه ایشان قواعد دستور زبان تا به حال براساس نوشتار تنظیم شده است. بنابراین، مبنا را گفتار میدانست و معتقد بود دستورنویسان سنتی به این مسئله توجه نداشتند و یکی از تفاوتهای دستور سنتی و دستور نو این است که در دستور نو یعنی در زبان شناسی، گفتار و در دستور سنتی، نوشتار ملاک است؛ و از این نمونه نگاههای به روز ایشان میتوان به شکل کسره اضافه بعد از «های» غیرملفوظ اشاره کرد که نظر ایشان آوردن «ی» بعد از «ه» است، اما به نظر فرهنگستان احترام میگذارد و میگوید: «فرهنگستان همان همزه در نظر گرفته، منتها برای کتابهای درسی در سطح معینی مجوز داده از «ی» استفاده شود با این اعتقاد که «ی» از نظر آموزشی بهتر است و این نظر کسانی است که در آموزش و پرورش تجربه دارند.
بنابراین، در کتابهای درسی، به ویژه کتابهای دوره ابتدایی، کاربرد «ی» مجاز و بلکه بهتر دانسته شده است. من هم تابع نظر فرهنگستان هستم؛ موافق باشم یا مخالف. به هرحال، در فرهنگستان چنین تصویب شده است.»
دریغم میآید در پایان به این نکتۀ طلایی ایشان اشاره نکنم که میتواند پایان بخش مطلب باشد: «زمان ما صد کتاب میخواندند و یک مقاله مینوشتند، اما الان یک کتاب میخوانند و ۱۰ مقاله مینویسند. چرا این قدر شتابزده هستیم؟»