«چقدر خوبیم ما» این اصطلاح عادل فردوسی پور را شاید بتوان چکیدهای از رفتار و کردار برخی از افراد از سطح شخصی تا جایگاه اجتماعی و مسئولیتی که دارند، بیان کرد. افرادی که تصور میکنند که هیچ عیب و نقصی در آنها وجود ندارد و در تمام تنشهای شخصی با نزدیکان، دوستان و همکاران و... همه مقصر هستند، غیر از خودشان. جمله دیگری هم هست که مکمل «چقدر خوبیم ما» برای این گونه افراد عمل میکند.
«هیچ چیز از ارزشمان کم نمیکند» کلمهای کلیدی برای زمانهایی که احساس میکنند نه تنها به آنچه میخواسته اند نرسیده اند، بلکه به زبان خودمانی افتضاح عمل کرده اند و همچنان میخواهند کم نیاورند، اما وقتی کمی عمیقتر نگاه کنیم، این تفکر به جای اینکه نقطه قوتی برای این گونه افراد باشد، در عمل پاشنه آشیلشان است و سبب میشود تا هیچ گاه درصدد برطرف کردن ایرادها و نقصهای خودشان بر نیایند. چطور میشود که هم عیبها را دید و هم دچار یاس و ناامیدی نشد؟
میگویند نادرشاه افشار در جنگی شکست خورد. او به منظور جبران، دستور داد تا کاتب درخواست نیروی پشتیبانی کند. کاتب شروع به نوشتن و خواندن متن کرد که جنگی در گرفت و گوشه چشمی به سپاه وارد شد. تا این جمله را گفت، نادرشاه فریادی از خشم کشید و گفت، مردک این چیست که مینویسی! بنویس که لشکر در وضعیت مناسبی نیست و هر چه در توان دارید بسیج کنید و عازم میدان نبرد کنید که درنگ جایز نیست.
میتوان این کار نادرشاه را مصداق تصمیم گیری واقع گرایانه دانست. او شکست خورده و میداند که باید سریعتر خودش را برای نبرد دیگری آماده کند، اما نیازمند نیروی کمکی است. از این رو در عین حال که امید خودش را از دست نداده و دارد آماده نبرد دیگری میشود، اما اجازه نمیدهد که رؤیا بافی مانع از ندیدن حقایق میدان جنگ شود.
آری دیدن حقایق و آگاهی از نقاط قوت و ضعف پیش شرط هر پیشرفت و رشدی است. از این رو تا زمانی که هر فردی خودش را با واژگانی مانند: «چقدر خوبیم ما» یا «این چیزی از ارزشمان کم نمیکند»، مشغول کند از جایی که در آن قرار داد، نه تنها تکانی نمیخورد بلکه دیر یا زود روند زوال او بیشتر و بیشتر خواهد شد.