گاهی کلمهها میتوانند سرچشمه سوءتفاهم باشند. گاهی ذهن آدمی میتواند آنچه با چشم هایش میبیند به گونهای تعبیر کند که دور از واقعیت باشد. گاهی زبان میتواند عبارتی را بیان کند که طرف مقابل برداشتی غیر از آنچه درست است، داشته باشد. در این اوقات ما در زندگی روزمره مان از آن به سوءتفاهم تعبیر میکنیم. سوءتفاهمهایی که ریشه در کلام، زبان و رفتارهای ما نسبت به یکدیگر دارد.
سوءتفاهمهایی که میتواند ویرانگر دوستی ها، ارتباطات اجتماعی و حتی روابط خویشاوندی شود. گمانهایی که اغلب ذهنیت آدمی به واسطه پیش فرضهایی که دارد، به خاطر قضاوتهایی که هنوز از راستی و ناراستی اش اطمینان ندارد و به خاطر تجربههای پیشین از شناختی که از مسائل و آدمها دارد ساخته میشوند. برای همین است که گاهی پیش از آنکه فردی لب به سخن باز کند میگوییم فلانی که حرف حساب نمیزند یا مثلا اگر فردی در حقمان خوبی کند با خودمان تصور میکنیم باز چه حساب کتاب و چه کاری با ما دارد.
حتی اگر در گذشته فردی، زندگی سالم و درستی نداشته است پیش از آنکه رفتار امروزش را ببینیم بر معیار شناختی که از گذشته اش داریم درباره کارهایش حدس میزنیم. «گمان بد» همان روی دیگر سوءتفاهم هاست، اما بارسنگین تری از حق الناس با خود به همراه دارد.
اینکه با گمان نادرستی درباره دیگری قضاوت بدی کنیم. اینکه با گمان غلطی اطلاعات اشتباهی را درباره دیگران به زبان بیاوریم یا به دیگران منتقل کنیم، اینکه حتی جدا از آدمها درباره اتفاقهای روزمره زندگی خودمان پیوسته گمان بد بزنیم و پیشاپیش از اتفاقات ناگوار استقبال کنیم، مسئلهای است که در آموزههای دینی بسیار مذمت شده است.
گمان بد ویرانگر است؛ صاعقهای است که میتواند هم آدمی را در روابط اجتماعی تنزل اخلاقی دهد و هم زندگی شخصی اش را به سمت اتفاقات بد و تلخیها سوق دهد. از این رو در فرازی از آیه ۱۲ سوره حجرات میخوانیم: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ، اى اهل ایمان! از بسیارى از گمانها [در حقّ مردم]بپرهیزید؛ زیرا برخى از گمانها گناه است.»