فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

حکایت کشاورز خوشبخت و روباه بدبخت

  • کد خبر: ۱۶۴۶۶۵
  • ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۶
حکایت کشاورز خوشبخت و روباه بدبخت
در روزگاران قدیم در روستایی واقع در مناطق دوردست مرد کشاورزی زندگی می‌کرد که به سختی در مزرعه کار می‌کرد و چراغ تولید را روشن نگه می‌داشت.

در روزگاران قدیم در روستایی واقع در مناطق دوردست مرد کشاورزی زندگی می‌کرد که به سختی در مزرعه کار می‌کرد و چراغ تولید را روشن نگه می‌داشت. مرد کشاورز با اینکه از ماشین آلات کشاورزی استفاده می‌کرد و از سیستم آب رسانی قطره‌ای که موجب صرفه جویی در مصرف آب می‌شد نیز بهره می‌برد و به این خاطر تقدیرنامه‌هایی نیز از مقامات استانی و کشوری دریافت کرده بود، اما به واسطه افزایش قیمت لوازم و مواد مصرفی کشاورزی که در نتیجه نوسانات نرخ ارز اتفاق افتاده بود و نیز خلف وعده مسئولان در پیش خرید محصولات کشاورزی، روزگار سختی را می‌گذراند.

شبی از شب‌ها روباهی که در جست وجوی غذا بود وارد مزرعه کشاورز شد و از آنجا که روباه شر و شیطانی بود، تعداد زیادی از بوته‌های مزرعه کشاورز را لگدمال و از حیز انتفاع ساقط کرد. فردای آن روز وقتی مرد کشاورز برای سرکشی وارد مزرعه شد، خوشه‌های لگدمال شده و جای پای روباه را مشاهده کرد و متوجه شد روباهی وارد مزرعه اش شده است.

از آنجا که مرد کشاورز روی مزرعه اش حساس بود، تصمیم گرفت در داخل مزرعه تله بگذارد و او را دستگیر کند و به سزای اعمالش برساند.
چند شب بعد روباه دوباره وارد مزرعه شد و همین طور که مشغول لگدمال کردن بوته‌ها بود ناگهان پایش در تله مرد کشاورز گیر کرد. فردای آن روز صبح زود مرد کشاورز به سراغ تله رفت و روباه را دید که در داخل تله گیر افتاده است. نزدیک روباه شد و گفت: خیلی خب، بوته‌های مرا لگدمال می‌کنی؟ روباه گفت: باشه. تو بردی. مرد کشاورز با تعجب گفت: عه، تو حرف می‌زنی؟

روباه گفت: بلی، مثل بلبل. مرد کشاورز گفت: بلبل مگر حرف می‌زند؟ روباه گفت: خیر، آواز می‌خواند. مرد کشاورز گفت: حالا حرف توی حرف نیاور. روباه گفت: حالا تصمیم داری با من چه کنی؟ مرد کشاورز گفت: تو بوته‌ها و خوشه‌های نازنین مزرعه مرا پایمال و لگدکوب کردی. حال من هم تصمیم دارم از تو انتقام بگیرم. روباه گفت: مثلا چطوری. مرد کشاورز گفت: مثلا این طوری که دمت را آتش بزنم و رهایت کنم. روباه گفت: این طوری که من با دم آتش گرفته می‌دوم و آتش خشم تو در خوشه‌های خودت می‌افتد و آن‌ها را خاکستر می‌کند.

مرد کشاورز گفت: راست می‌گویی. وی افزود: راستی تو چقدر قشنگ حرف می‌زنی. روباه گفت: نظر لطف شماست. مرد کشاورز گفت: پس یک کار دیگر می‌کنم. تو را در قفس می‌اندازم و در صفحه ام در شبکه‌های اجتماعی اعلام می‌کنم برای بازدید از روباه سخنگو به اینجا بیایند و به هرکس خواست تو را ببیند بلیت می‌فروشم. مرد کشاورز این را گفت و منتظر جواب روباه هم نشد و تصمیم خود را عملی کرد.

بدین ترتیب مرد کشاورز از کشاورزی به جاذبه‌های توریستی تغییر شغل داد و بدون تأثیر پذیرفتن از نوسانات نرخ ارز و خلف وعده‌های مسئولان تا پایان عمر زندگی کرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->