داوری «الیکا عبدالرزاقی» در جشنواره تئاتر خیابانی مریوان آغاز پیش تولید سریال «بازی شجاعت» برای پخش از شبکه خانگی کج‌سلیقگی در کمدی‌ها ادامه دارد | نگاهی به فیلم «کج‌پیله» که تابوشکنی فرهنگی را رمز موفقیت خیالی‌اش می‌داند + نظر مخاطبان «کج پیله» در صدر گیشه سینمای خراسان‌رضوی رقابت «۲۴:۰۱ دقیقه» در یک جشنواره برزیلی درخشش فیلم‌سازان مشهدی در جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران ۱۴۰۴ فیلم مستند «رویای روژین» در راه روسیه «پل شریدر» سراغ هوش مصنوعی می رود اکران فیلم «عاشق پاییز» در نیمه آبان ۱۴۰۴ + پوستر سریال «هتل بسیار بسیار عجیب» روی آنتن تلویزیون می‌رود رقابت ۴ اثر ایرانی در جشنواره انیمیشن معاصر ایونی یونان افزایش سهمیه بیست‌وپنجمین جشنواره تئاتر رضوی (رضوان) برای جشنواره فجر صفحه نخست روزنامه‌های کشور - شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴ فصل جدید برمودا با اجرای «کامران نجف‌زاده» روی آنتن می‌رود + زمان پخش اکران آنلاین فیلم ترسناک «نُه» در فیلم‌نت چهره‌ای متفاوت از «محسن چاوشی» + عکس نظر مخاطبان درباره صحبت‌های فریبا نادری و امیرحسین قیاسی در برنامه «پامپ» صابر ابر جانشین مهران مدیری در فصل دوم «گل یا پوچ» شد
سرخط خبرها

یک عکس دسته جمعی

  • کد خبر: ۱۶۶۸۷۲
  • ۰۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۹:۲۶
یک عکس دسته جمعی
حمید سبحانی - عکاس و نویسنده

به دلم افتاده بود که امسال من هم جزو انتخابی‌ها هستم، اینکه می‌گویم به دلم افتاده بود را همین جوری نمی‌گویم.

چند بار خواب دیدم. خواب دیدم که توی آن صحن بزرگ، همان که یک طاق ورودی اش طلایی و بزرگ است، پای آن آب خوری با آن لیوان‌های سفید دارم آب می‌خورم. از شما چه پنهان یک بار هم خواب دیدم توی غذاخوری حضرت نشسته ام و پلو و قرمه سبزی می‌خورم، آن قدر خوشمزه بود که طعمش توی خاطرم از خواب بیرون زده و مانده است.

خدا نصیبم کند؛ و اینکه چند روز پیش بود، یک کبوتر سفید افتاد توی حیاط. نمی‌دانم گربه یا بچه‌ها دنبالش کرده بودند. با مادر گرفتیمش.

بال خونینش را بستیم.  مادر می‌گوید: این خودش یک نشانه است. یعنی اینکه باید با خودم ببرمش مشهد و توی صحن رهایش کنم.

حالا از دیروز که نتایج آزمون منطقه‌ای دانش آموزان ممتاز اعلام شده است و من هم انتخاب شده ام، دل توی دلم نیست.

مادر در حین بستن ساک می‌گوید: رفتی توی حرم هیچ کس رو فراموش نکنی‌ها؛ من، بابا، مادربزرگ، آبجی، عمو هادی، دایی سعید، خاله شکوه ...

من قاب عکسی را که توی آن با حسن، مهرداد، رضا و مسعود جلو نقاشی دیوار مدرسه ایستاده ایم به مادر می‌دهم و می‌گویم: این رو هم بذار توی ساکم.

مادر با تعجب می‌پرسد: این رو می‌خوای ببری چیکار؟‌

می‌خوام به امام رضا (ع) نشون بدم، بگم که توی حیاط مدرسه ما یه نقاشی از حرم شما کشیدن که من و دوستام همیشه زیرش می‌نشینیم، می‌خندیم، بازی می‌کنیم و درس می‌خونیم ..

می‌خواستیم همگی با هم شاگرد ممتاز بشیم و بیایم یه عکس واقعی توی حرم بگیریم، اما این بار نشد.

این عکس رو آوردم که شما هم دوستام رو ببینی، سال دیگه همه مون رو با هم دعوت کنی.

عکس: نسترن فرجاد پزشک

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->