توانمندسازی بیش از ۷۰۰ مسجد مشهد در حوزه ایمنی به همت شهرداری ۱۷ اثر ادبی تازه‌منتشرشده در حوزه مقاومت، معرفی شد «حبیب آدینه‌پور»، جانباز ۷۰ درصد، به هم‌رزمان شهیدش پیوست اهمیت گفت‌و‌گو میان مسلمانان و پیروان ادیان الهی و غیرالهی برپایی نمایشگاه «مساجد در اسلام» در پاریس لزوم استفاده از ظرفیت مجمع جهانی خادمان فرهنگ رضوی در ترویج سیره امام‌رضا(ع) مفهوم شهید در جنگ‌های جدید باید به لحاظ فقهی بررسی شود رئیس سازمان حج و زیارت منصوب شد (۲۸ مهر ۱۴۰۴) توصیه‌های عملی آیت‌الله تقوایی برای کسب آرامش «آهات» نوحه‌های محرم با موضوع جنگ ۱۲روزه را تحلیل می‌کند افتخارآفرینی قاری ایرانی در مسابقات بین‌المللی قرآن روسیه + فیلم اعضای هیئت انتخاب شانزدهمین جشنواره تئاتر بسیج «سودای عشق» معرفی شدند ثبت‌نام پنجمین دوره کاروان حج تمتع اساتید دانشگاه آغاز شد | شرایط اختصاصی کاروان اساتید اولین جشنواره قرآنی «حفظ و مفاهیم قرآن کریم» برگزار می‌شود عمل نکردن به استخاره چه حکمی دارد؟ تسهیل خرید خانواده‌های شهدا و ایثارگران با اجرای سراسری «دیباکارت» جنگ ۱۲ روزه روحیه مقاومت ملت ایران را تقویت کرد انتشار مجموعه روایت‌ها و تجربیات زیسته سردار علیرضا افشار رقابت ۱۲ مؤذن برتر کشور در چهل و هشتمین دوره مسابقات سراسری قرآن کریم نسخه الهی برای درمان بحران‌های مدرن
سرخط خبرها

تو که آخر گره رو وا می‌کنی!

  • کد خبر: ۱۶۸۸۳۴
  • ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۷
تو که آخر گره رو وا می‌کنی!
زائران عاشق و نماز شب خوان دسته دسته وارد حرم می‌شوند. صدای زمزمه عاشقانه به گوشم می‌رسید.

شب از نیمه گذشته است. کم کم به سحر نزدیک می‌شویم. صدای دل نشین مناجات از مأذنه‌های حرم مطهر به گوش می‌رسد. زائران عاشق و نماز شب خوان دسته دسته وارد حرم می‌شوند. صدای زمزمه عاشقانه به گوشم می‌رسید. به پشت سر نگاه کردم. گروهی از جوانان بودند که زمزمه رضا رضا داشتند. خیلی آرام و عاشقانه قدم برمی داشتند. جلو کفشداری که رسیدند، صدایشان قطع شد. یکی از آن‌ها با صدای محزونی شروع به مداحی کرد.

پس از عرض ارادت مختصر و قرائت اذن دخول وارد کفشداری شدند. یکی از آن‌ها که جوان خوش سیمایی بود، به طرف من آمد و دستی به چشمان اشک آلودش کشید. سلام کرد و گفت: حاج آقا ما کاروان زائران پیاده امام رضا (ع) هستیم از قائم شهر مازندران آمده ایم. سه روز مهمان امام رضا (ع) بودیم و فردا برمی گردیم و تا به حال چند سفر پیاده خدمت آقا رسیده ایم. در هر سفر آقا ما را سر سفره اش مهمان کرده است، اما امسال موفق نشدیم از غذای متبرک حرم بهره‌مند شویم و این بی نصیبی بچه‌ها را حسابی کلافه کرده است.

گفتم من دیشب میلی به غذا نداشتم و شام دیشب من کاملا تمیز و دست نخورده است و آن را در یخچال گذاشته ام. می‌خواستم برای کسی ببرم، ولیگویا قسمت شماست. رفتم و غذا را آوردم و تقدیمشان کردم. از خوش‌حالی در پوست خود نمی‌گنجیدند. بسیار تقدیر و تشکر کردند. مسئول گروه جلو آمد و گفت حاج آقا خیلی ممنون! فردا داخل دیگ ناهارشان می‌زنیم که همه استفاده کنند. در حالی که از کفشداری بیرون می‌رفتند، شنیدم مداحشان شروع به خواندن کرد:

تو که آخر گره رو وا می‌کنی
پس چرا امروز و فردا می‌کنی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->