دلمان برایت تنگ می‌شود خادم ملت | آذری‌های غیور سنگ‌تمام گذاشتند مراسم بزرگداشت شهید آیت‌الله رئیسی در مدرسه علمیه آیت‌الله خویی مشهد برگزار شد (یکم خرداد ۱۴۰۳) ویدئو | فیلمی قدیمی از سخنرانی شهید رئیسی در جمع زائران پیاده مشهد به کربلا سوگواره شعر خادم الرضا(ع) با حضور ۱۱۰ شاعر و هنرمند کشوری در مشهد برگزار شد امام رضا (ع)؛ مردم داری به قاعده کرامت پیام تسلیت تولیت آستان قدس رضوی در پی شهادت رئیس‌جمهور و هیئت همراه حال و هوای متفاوت زائران حرم مطهر امام رضا(ع) هنگام شنیدن خبر شهادت رئیس جمهور+ ویدئو پرچم گنبد حرم مطهر رضوی تعویض شد + فیلم و عکس تغییر در برنامه‌های حرم مطهر رضوی در شب میلاد امام رضا(ع) + ویدئو زائران و مجاوران بارگاه رضوی برای سلامتی رئیس جمهور دست به دعا برداشتند + فیلم جشن «امام رضایی‌ها» در سراسر کشور برگزار می‌شود ۱۱ هزار جشن «زیر سایه خورشید» در کشور، دل‌های عاشقان را روانه حرم امام مهربانی‌ها کرد برگزاری جشن خیابانی خانوادگی در شب ولادت امام‌رضا‌(ع) جشنواره امام‌رضا‌(ع) بر ترویج معارف اهل‌بیت(ع) تأکید ویژه دارد آماده‌سازی پوش ضریح مطهر رضوی در آستانه سالروز ولادت امام رضا (ع) یادی از شهید محمدمهدی خادم الشریعه | مجاور ابدی ایوان طلا دهه کرامت؛ فرصتی برای بازخوانی شاخصه‌های کرامت
سرخط خبرها

تو که آخر گره رو وا می‌کنی!

  • کد خبر: ۱۶۸۸۳۴
  • ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۷
تو که آخر گره رو وا می‌کنی!
زائران عاشق و نماز شب خوان دسته دسته وارد حرم می‌شوند. صدای زمزمه عاشقانه به گوشم می‌رسید.

شب از نیمه گذشته است. کم کم به سحر نزدیک می‌شویم. صدای دل نشین مناجات از مأذنه‌های حرم مطهر به گوش می‌رسد. زائران عاشق و نماز شب خوان دسته دسته وارد حرم می‌شوند. صدای زمزمه عاشقانه به گوشم می‌رسید. به پشت سر نگاه کردم. گروهی از جوانان بودند که زمزمه رضا رضا داشتند. خیلی آرام و عاشقانه قدم برمی داشتند. جلو کفشداری که رسیدند، صدایشان قطع شد. یکی از آن‌ها با صدای محزونی شروع به مداحی کرد.

پس از عرض ارادت مختصر و قرائت اذن دخول وارد کفشداری شدند. یکی از آن‌ها که جوان خوش سیمایی بود، به طرف من آمد و دستی به چشمان اشک آلودش کشید. سلام کرد و گفت: حاج آقا ما کاروان زائران پیاده امام رضا (ع) هستیم از قائم شهر مازندران آمده ایم. سه روز مهمان امام رضا (ع) بودیم و فردا برمی گردیم و تا به حال چند سفر پیاده خدمت آقا رسیده ایم. در هر سفر آقا ما را سر سفره اش مهمان کرده است، اما امسال موفق نشدیم از غذای متبرک حرم بهره‌مند شویم و این بی نصیبی بچه‌ها را حسابی کلافه کرده است.

گفتم من دیشب میلی به غذا نداشتم و شام دیشب من کاملا تمیز و دست نخورده است و آن را در یخچال گذاشته ام. می‌خواستم برای کسی ببرم، ولیگویا قسمت شماست. رفتم و غذا را آوردم و تقدیمشان کردم. از خوش‌حالی در پوست خود نمی‌گنجیدند. بسیار تقدیر و تشکر کردند. مسئول گروه جلو آمد و گفت حاج آقا خیلی ممنون! فردا داخل دیگ ناهارشان می‌زنیم که همه استفاده کنند. در حالی که از کفشداری بیرون می‌رفتند، شنیدم مداحشان شروع به خواندن کرد:

تو که آخر گره رو وا می‌کنی
پس چرا امروز و فردا می‌کنی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->