معصومه متیننژاد | شهرآرانیوز؛ «مامان! بچه سرراهی یعنی چی؟»، «باباجون! چرا عمو به علیرضا گفت سَرخورِ، مگه علیرضا میتونه سَر کسی رو بخوره؟» و «مامان! خاله مهین نینیشون رو از کجا آوردن؟» پرسشهایی آشنا هستند که مادر و پدرها خیلی در برخورد با بچههای کوچکشان آنها را میشنوند. پرسشهایی که گاه والدین حتی از بیانکردن آنها میهراسند و گاهی هم صحبت درباره آنها را مناسب سن بچهها نمیدانند.
برای همین هم والدین همه تلاششان را میکنند تا فضای فکری و ذهنی بچهها را از چنین موضوعهایی دور نگه دارند. طفرهرفتن، پیچاندن، دادن پاسخهای اشتباه و دعوا نمونهای از برخوردهای انتخابی است که والدین از روی ناچاری در واکنش به چنین حرفهایی استفاده میکنند. امروز میخواهیم با کمک دکتر حسین کدخدا، روانشناس حوزه کودک و نوجوان، به این دغدغه مهم پاسخ بدهیم و قدری با شما درباره آن حرف بزنیم.
پیش از هربحثی اجازه بدهید کمی درباره وظایف و تلاشهایی که ما در جایگاه یک والد برای فرزندانمان انجام میدهیم، قدری باهم حرف بزنیم. ایجاد مهارتهای گفتاری و ارتباطی، دادن اطلاعات به بچهها و کمک به آنها برای اینکه خودشان فکر کنند، از وظایف اصلی هستند که ما در برابر بچهها خودمان را مسئول میدانیم. وظایفی که در قالب گفتگو به ثمر مینشینند و از آنجایی که گفتگو مسیری حلقوی است، نه خطی، پیششرط لازم برای آن، یادداشتن مهارت خوبگوشکردن است. یعنی باید بتوانیم در برابر اطلاعاتی که به بچهها میدهیم، پذیرای حرفها و نظرهای آنها هم باشیم.
سهسالگی سن شروع پرسشهای کنجکاوانه در بچههاست و ما باید اجازه بدهیم که این پرسشها مبنایی برای بهوجودآمدن بینش علمی در بچهها و شکوفاشدن اندیشهشان باشد، چون آنچه برای ما عادی و طبیعی بهنظر میرسد، برای آنها غیرمعمولی است. پس اگر پرسشی از ما دارند، وظیفه داریم که به بهترین شکل ممکن به آنها پاسخ بدهیم، حالا آن سؤال درباره هر موضوعی که میخواهد باشد. ازاینرو، هیچگاه نباید چند اصل کلی را دراینباره فراموش کرد.
گاهی بچهها سؤالهایی از ما میپرسند که سبب تعجبمان میشود، مانند چگونگی تولدشان یا موضوعهای جنسیتی. در این وقتها نباید حساسیت زیادی بهخرج داد که چرا چنین چیزی به ذهن بچهها خطور کرده است. ذهن بچهها برخلاف ما منفیگرا نیست و خیلی وقتها فقط برای ارضای کنجکاویشان است که میپرسند.
بهتر است برای اینکه بفهمید چه منظوری دارند از آنها سؤال کنید و نظرشان را دراینباره بخواهید. یادتان باشد، بچهها در هفت سال ابتدای زندگیشان سیادت دارند، یعنی آزادند. در هفت سال دوم باید اطاعت داشته باشند، یعنی باید به آنها بکنونکن بکنید. در هفت سال سوم هم وزارت دارند، یعنی باید با آنها مشورت کنید و به نظرشان احترام بگذارید.
افکار، رفتار و پرسشهای بچهها گاهی ضروری، گاهی بیخودی و گاهی هم زنگ خطری است که باید به آنها توجه کرد. بنابراین، همراهی با بچهها همیشه یک اصل ضروری است تا هم ما متوجه درونیات آنها بشویم و هم آنها به این درجهبندیها برسند. برای این منظور، توصیه میکنیم مرتب جلسههای خانوادگی برگزار کنید.
بچهها از سن مدرسه به بعد میتوانند فعالانه در این جلسهها حاضر شوند و نظر بدهند و مهارتهای زیادی مانند مهارت ارتباطی، حل مسئله و گفتگو را از جریان همین جلسهها و شیوه تعامل ما با هم یاد بگیرند. همچنین، با موضوعهایی مانند احترام متقابل، تقسیم عقاید و شایستهسالاری آشنا شوند. فرزندپروری یک فن و هنر است و اگر همه والدین این مهارت را داشته باشند، ما دیگر در جامعه هیچ فرزند معتاد، منحرف یا ناشایستی نخواهیم داشت.
واقعیت این است که این موضوع خیلی وقتها ناشی از کمبود مهارتهای ارتباطی ما والدین است. آمارها نشان میدهد برخلاف زمان زیادی که ما برای ارتباط باهم صرف میکنیم، یعنی حدود دوسوم وقتمان، فقط ۱۰ درصدمان میدانیم که چگونه باید رفتار کنیم. بنابراین، ضروری است که همه والدین برای یادگیری و ارتقای مهارتهای ارتباطی و فرزندپروری خویش اقدام کنند تا اختلاف کمتری با فرزندانشان داشته باشند.
برای اینکه به بچهها مهارت ارتباطی را یاد بدهیم تا آنها راحت با ما حرف بزنند، ابتدا باید خودمان خوب گوش بدهیم، بعد هم خوبگوشدادن را به آنها بیاموزیم. برای این منظور به شما توصیه میکنیم که هروقت بچهها سر حرفی را با شما باز کردند، چند قاعده کلی را رعایت کنید:
اگر هنوز این پرسش در ذهنتان جا خوش کرده است که درباره چه موضوعهایی باید با بچهها حرف زد و درباره چه چیزهایی نباید حرف زد و حدومرز این گفتگوها تا چه اندازه است، باید یک قانون کلی و چند ماده و تبصره را بهخاطر بسپارید.
سن، جنس، موقعیت، شخصیت و میزان درک بچهها برای دانستن برخی چیزها متفاوت از یکدیگر است؛ یعنی شما نمیتوانید درباره یک موضوع یکسان با هر بچهای با یک ادبیات صحبت کنید. این موضوع را بهعنوان یک قانون کلی در ذهنتان نگه دارید.
برای صحبت درباره برخی موضوعها مانند آموزش مسائل جنسی، شما خودتان باید وارد بحث با بچهها شوید؛ یعنی وقتی فرزندتان سهچهارساله شد، والد همجنس او باید دراینباره با او با زبان خودش صحبت کند و برخی حریمها را به او یاد بدهد. بیان اینگونه مسائل را که با امنیت آنها سروکار دارد، نباید تا زمان ایجاد پرسش در ذهن بچهها، خاموش نگه دارید.
از بچهها نباید سنگ صبور بسازید و درباره مشکلاتی که خودتان داشتهاید یا دارید، با آنها حرف بزنید؛ مانند مشکلاتی که در رابطه با همسرتان دارید یا تجربه ناخوشایندی که در گذشته داشتهاید. با اینکار ترس و ناامیدی را به بچهها القا و آینده آنها را خراب میکنید.
همانطور که بچهها نباید شاهد دعوا و مشاجره شما باشند، نباید درباره ناخواستهبودن ازدواج شما یا تولد خودشان هم چیزی بدانند.
اگر فرزندتان درباره موضوعی چیزی شنیده است، اجازه بدهید راحت آن را با شما در میان بگذارد؛ سپس نظرش را بخواهید و متوجه منظورش بشوید، اما از قضاوتکردنش بپرهیزید.
بیان نارضایتی از ظاهر و جنسیت نیز در برابر بچهها کاری بسیار ناپسند است و این حس را به آنها منتقل میکند.
اگر از بیان موضوعی به بچهها ترس دارید یا نمیتوانید بهدرستی آن را با فرزندتان در میان بگذارید، حتما از یک مشاور یا روانشناس مجرب کودک و نوجوان دراینباره کمک بگیرید و اجازه ندهید دیگران منبع اطلاعات او باشند.
برای پاسخ به خیلی از پرسشهای بچهها مرحلهبهمرحله پیش بروید و از دادن توضیحهای اضافی بپرهیزید. اجازه بدهید اطلاعات تکمیلیتر را با بزرگترشدن و افزایش سطح درکش از مسائل بفهمد.
اگر موضوعی را از فرزندتان پنهان کردهاید، مانند فرزندخواندگی و احتمال برملاشدنش را از سوی دیگران میدهید، پیش از اینکه چیزی دراینباره بشنود، خودتان آن را با او درمیان بگذارید؛ ولی اگر این احتمال وجود ندارد، تا سن و زمان مناسب آن صبر کنید.