تمام اهلبیت ما هادیان و هدایتگران جامعه خود بودند و مردم باایمان به ایشان گرایش داشتند و گردشان جمع میشدند، اما باتوجهبه حکومت عصر هر امام، نوع فعالیت ایشان متغیر بوده است.
در زمان امامباقر و امامصادق (علیهماالسلام) حکومت عباسی هنوز قدرت نیافته بود و همین عامل به این بزرگواران، مجال فعالیتهای علمی و تبلیغی میداد، اما در زمان امام هفتم ما شیعیان، امام موسیبنجعفر (علیهماالسلام)، حکومت عباسی بر جامعه مسلط شده بود و بسیار بر امام سخت میگرفت و اجازه نمیداد امام با مردم ارتباط بگیرند و برای آنها سخنرانی کنند.
با این حال حتی افرادی که در زندان با امام مرتبط بودند، تحتتأثیر عبادت حضرت قرار میگرفتند و شیعیان اندکی که با امام ارتباط داشتند، جملات ایشان را منتقل میکردند و امام هیچگاه حتی در این فشار دست از رسالت دینی خود نکشیدند. امام موسیصدر در کتاب «مسیرهالامام السیدموسیالصدر»، ترجمه احمد ناظم، درباره اوضاع زندگی امام کاظم (ع) مینویسد: «چرا امام را زندان به زندان منتقل میکردند؟ زیرا رفتار امام در زندان و عبادتها و نماز و روزههای همیشگی و همچنین دعاهایی که در زندان میخواند، بر اطرافیان اثر میگذاشت و دلهای آنان را تغییر میداد و پس از مدت کوتاهی، جلادان و نگهبانان زندان، خادم و شاگرد امام میشدند و از سخنان امام تأثیر میگرفتند».
آنها اینگونه بودهاند. برادران! ما هیچ عذری برای ترک واجباتمان نداریم. آیا فقری سختتر از فقر موسیبنجعفر (ع) میخواهید؟ ظلم و ستمی بیش از آنچه بر ایشان روا رفته است، میخواهید؟ امام با وجود همه این سختیها برای اصلاح و تقویت دین و بالا بردن نام «الله» تلاش میکرد و در هر شرایطی حق را میگفت.
ما بهمحض اینکه احساس کردیم مردم به ما پشت کردهاند و از دین روگرداندهاند، میترسیم سخن بگوییم؛ چون شاید فلانی رنجیده و دلخور شود یا فلانی با ما بحث کند یا ما را آزار دهد و متهم کند یا.... بگذارید چنین باشد.
اینکه من یا شما را تحقیر میکنند، بهخاطر آن است که شما برحق هستید و این برای شما مایه شرف و افتخار است؛ چون شما با خشم مخلوق، خشنودی خداوند را بهدست آوردهاید.
مخلوق کیست؟ چه کسی است؟ آیا روزیدهنده شماست؟ آیا عامل جاودانگی شماست؟ هرگز! به مجرد اینکه دیدیم مردم روگرداندهاند، میترسیم و از حرکت میایستیم. چرا میایستیم؟ چون جریان مردم، شدید و کوبنده است؟ اگر آنها چیزی بگویند و شما نیز چیزی بگویید، چه میشود؟ اگر شما سخن حق را بگویید و درست رفتار کنید، چه میشود؟ میگویند تو عقبماندهای؟ به تو اتهام میزنند؟ بگذارید هرچه میخواهند، بگویند. این برای انسان مایه افتخار است.
یکی از درسهایی که شاید کمتر از زندگی امامکاظم (ع) گرفته باشیم، همین است؛ پایداری بر حق، گفتن حق ولو اینکه شرایط برای تو سخت بشود و اینکه ایمان داشته باشی که عزت و ذلت در دست خداست.
امامکاظم (ع) در همان شرایط هم محل مراجعه شیعیان بودند و الان میبینید که پس از گذشتن قرنها، همچنان آرامگاه ایشان با شکوه و جلال، محل زیارت دوستان و معتقدان به حضرتش است. آقایی که در روایت زیبایی میفرمایند: «مَن لَم یجِد لِلاساءَه مَضَضّا لَم یکن عِندَهُ لِلاِحسانِ مَوقعٌ؛ شخصی که مزه رنج و سختی را نچشیده است، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد».
(بحارالانوار، جلد۷۸، ص۳۳۳).
همچنین ایشان یکی از دلایل این قدرت و استقامت را ایمان حقیقی به خداوند و توکل واقعی به او بیان میفرمایند و میگویند: «مَن أرادَ أن یکنَ أقوَی النّاسِ فَلیتَوکل عَلیا...: هرکه میخواهد قویترین مردم باشد، بر خدا توکل کند». (بحار الانوار، ج۷، ص۱۴۳).
خداوند بزرگ به همه ما کمک کند که بتوانیم استقامت در مسیر درست و انجام وظایف دینی را از این امام بزرگوار بیاموزیم و از پیروان حقیقی ایشان باشیم. انشاءا...!