منیر قیدی، کارگردان سینما: نگاه انسانی به سینما داشته باشیم «در آغوش ایران» فرصتی برای اکران تولیدات سینمایی | نشست صمیمانه فیلمسازان جوان مشهدی با منیر قیدی، کارگردان سینما بهرام افشاری با نقشی متفاوت به جشنواره فجر می‌رود آمریکا ویزای برنده نوبل ادبیات را لغو کرد کارگردان «الگوریتم»: هدفمان ساخت قصه‌ای صادقانه بود بازگشت قدرتمندانه داستان اسباب‌بازی‌ها | پیکسار هنوز استاد احساس است توقف اجرای نمایش‌های کمدی و غیرکمدی در سالروز شهادت حضرت زهرا (س) (۱۲ و ۱۳ آبان ۱۴۰۴) پرستاره‌ترین فیلم کمدی سینما اکران شد | نگاهی به فیلم «آقای زالو» با بازی مهران مدیری انتشار کتاب «من خبرنگارم» به قلم ارسلان رسولی مجریانی که بازیگر شدند بحران نبود استقلال | نگاهی به سریال «محکوم»، ساخته سیامک مردانه تولید اثر؛ از دردسر‌های اداری تا هزینه‌های سرسام‌آور | نگاهی به مشکلات تولید و اجرای تئاتر در مشهد جان ویلیامز موسیقی فیلم جدید استیون اسپیلبرگ را می‌سازد بازگشت «محمدرضا گلزار» به شبکه نمایش خانگی بلیت ۲ میلیون تومانی برای نمایش بهنوش طباطبایی و هوتن شکیبا! فیلمبرداری فیلم کمدی «مازراتی» به پایان رسید حضور ۲ داور و ۱۲ فیلم از سینماگران ایرانی در جشنواره فیلم‌های آسیایی بارسلون
سرخط خبرها

حکایت پسر سوم و دو پسر دیگر

  • کد خبر: ۱۷۴۵۳۹
  • ۲۶ تير ۱۴۰۲ - ۱۸:۱۳
حکایت پسر سوم و دو پسر دیگر
در روزگاران قدیم در ایالت کَلیفرنیا تاجری زندگی می‌کرد که املاک و اموال بسیار داشت و صاحب تعدادی شرکت واردات و صادرات و صرافی و پاساژ بود.

در روزگاران قدیم در ایالت کَلیفرنیا تاجری زندگی می‌کرد که املاک و اموال بسیار داشت و صاحب تعدادی شرکت واردات و صادرات و صرافی و پاساژ بود. این تاجر یک روز وقتی حساب وکتاب روزانه اش را انجام داد، در قفسه سینه و گردنش درد احساس و متعاقب آن احساس تهوع کرد. وی نخست تصور کرد دچار درد معده شده است، اما وقتی درد به پایین فک وی رسید، دانست که در آستانه سکته قلبی است.

وی بلافاصله سه پسرش را به نزد خود خواند و گفت: پسران من، هنگام مرگ من فرا رسیده است. به شما وصیت می‌کنم هنگام خاک سپاری من مقداری پول روی تابوت من بگذارید. پسران گفتند: وا! چرا؟ مرد تاجر گفت: نپرسید، اما بدانید که این لحظه در سرنوشت شما نقش مهمی خواهد داشت. پسر‌ها قول دادند به وصیت پدر عمل کنند و از نزد وی رفتند.

مرد تاجر پس از رفتن پسران، وکیلش را فراخواند و گفت: من در طول حیاتم نفهمیدم از میان این سه پسر کدام یک شایستگی آن را دارد که جانشین من شود؛ اما اکنون که درحال مرگ هستم، فکری کرده ام.

وکیل پرسید: چه فکری؟ مرد تاجر گفت: به پسرانم وصیت کردم هنگام خاک سپاری مقداری پول روی تابوت من بگذارند. تو در آن لحظه مراقب آنان باش و کسی را که جنم بیشتری از خود نشان داد، به عنوان وارث املاک و دارایی‌های من انتخاب کن. ساعتی بعد تاجر دار فانی را وداع کرد و پسران وی همراه با سایر بستگان و آشنایان آماده مراسم خاک سپاری شدند. در لحظه خاک سپاری، پسر اول جلو رفت و ۱۰ هزار دلار روی تابوت متوفی گذاشت.

پس از او پسر دوم جلو رفت و ۲۰ هزار دلار روی تابوت متوفی گذاشت. پس از او پسر سوم جلو رفت و پول‌ها را از روی تابوت برداشت و یک چک ۱۰۰ هزار دلار روی تابوت متوفی گذاشت. وکیل متوفی، چون چنین دید، نزد پسر سوم رفت و گفت: چرا چنین کردی؟ پسر سوم گفت: هفتاد من، سی تو، صدایش را در نیاور. وکیل گفت: من درباره علت این کار سؤال کردم. پسر سوم گفت: ها، علت! اول اینکه همه گیری کرونا به پایان رسیده است، اما رعایت شیوه نامه‌های بهداشتی همواره کار خوبی است و بر اساس آن، استفاده از اسکناس جالب نیست.

دوم اینکه همراه داشتن این مقدار پول نقد به صلاح مرحوم پدر نیست، به جایش ایشان می‌تواند هرگاه نیاز شد، چک را وصول کند. بدین ترتیب، وکیل متوفی فهمید آن پسری که به اندازه پدر و بیش از او جلب و ناکِس و پدرسوخته است، همین پسر سوم است و طبق وصیت متوفی، او را وارث دارایی‌های مرد تاجر کرد و کف دست دو پسر دیگر تف هم نینداخت.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->