یکی از عادات نه چندان خوب در فرهنگ ما آن است که همواره راه حل مسائل خود و پیرامون خود را اغلب از دیگران مطالبه میکنیم و کمتر به نقش حال خود به عنوان یک محلل اجتماعی اهمیت قائل هستیم. همراه این عادت، خرده عادات فرهنگی مرتبط و همجواری نیز وجود دارند که در مجموع باعث گره افتادنهای آزاردهندهای در امور اجتماعی برای ما شده و میشوند.
اینکه معمولا ما از دیگران و از آن جمله دولتها میخواهیم که تمامی کارهای خرد و کلان ما را انجام دهند، ریشه در چنین عادتی دارد و آن روایت همیشگی ما که دیگران در همه چیز مقصر هستند الا ما، از جمله همان خرده فرهنگهای مرتبط با چنین عادت نامطلوبی محسوب میشود. در طول زمان که حکومتها راه خود را رفتهاند و مردم راه خود، این عادتها بین مردم و حکومت همافزایی شدهاند، نشانههای بیشماری از بیاعتنایی مردم به هنجارهای اجتماعی مطلوب وجود دارند که همگان به طور روزمره از آنها در عذاب و سوز و گداز هستیم، اما در عین حال میسوزیم و میسازیم.
فقدان مشارکتهای اجتماعی جدی در زندگی جاری ما آسیبهای فراوانی به زیست آسان و آرام ما رساندهاند، اما آستینی راستین برای رفع آنها بالا نمیزنیم. از هزار نقص و کاستی کوچک و بزرگ در شهر و محل کار خود روزی هزار بار ناله میکنیم، اما حاضر نیستیم دستی هر چند موقت و اندک از نزدیک بر آتش بگیریم. به اینکه آیا درست یا نادرست است که حکومتها متولی سیر تا پیاز مردم باشند یا هستند کاری نداریم و به اینکه حکومتها وظایف مشخص و معینی در برابر مردم دارند نیز کاری نداریم، اینها در جای خود بحث شده است.
در اینجا منظور ما فقط از نگارش این سطور تنها اشارهای گذرا به روی دیگر سکه است، یعنی اشارهای به وظایف، مسئولیتها و عادات اجتماعی مردم در برابر حکومت و در برابر یکدیگر. شورای محلات که از سال ۱۳۸۹ در محلات مختلف مشهد شکل گرفتند هر چند گامی کوچک و مقدماتی است، اما میتواند به اندازه وسع و قلمرو خود در رفع آن عادات نامطلوب فرهنگی، اجتماعی ما مؤثر باشد.
شورای محلات با فراخواندن اهالی دغدغه دار هر محله آنان را به مشارکت در حل مسائل محله خود دعوت میکند. در گام نخست تفاوت خادمان خدمت بیمنت به مردم از مدعیان کاذب که همیشه دستها را به پشت کمر زده و قدمزنان از زمین و آسمان محله و شهر خود ایراد میگیرند، شناسایی میشوند.
در گام بعدی معلوم میشود که دغدغهداران مسائل اجتماعی و فرهنگی چه کسانی هستند و چه تفاوتی با عافیتجویان چهاردیواری دارند. در گام سوم: مشارکت و دخالت و نظارت شورا در حل مسائل محله میتواند تمرین مؤثری برای مشارکتهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بزرگتر باشد. مشارکتکنندگان و ایفاکنندگان نقش اعضای شورای محله نیز میتوانند به مثابه الگوهای مطلوبی برای ساکنان، جوانان و بانوان هر محله محسوب شوند شاید اگر روزی نقش شوراهای محله جدیتر از آنچه که امروز در جریان است (به علت نوپایی) کارکرد مطلوب خود را در مسائل مبتلا به محلات در عمل نشان دهند، پایههای یک مشارکت واقعی در ترازهای ملی مستحکمتر و مؤثرتر گذاشته خواهد شد؛ بنابراین در برهه کنونی ایجاب میکند کسانی که در واقع به دو اصل: خدمت بیمنت و جامعه مدنی اعتقا دارند از پروژه مشارکت در شورای محلات استقبال کنند و در تأسیس، تقویت و حمایت آنها همت گمارند تا شاید بخشی از آن عادات نامطلوب غیرمسئولانه در فرهنگ اجتماعی کم کم برطرف شود.