محرم، در تکرار دوباره خویش میخواهد ما را به سر خط برگرداند. همه ما را. از همان اول هم همین بود. مگر زهیر را به اول خط بر نگرداند؟ مگر حر را بعد از اینکه به حضور در لشکر یزید، نقطه پایان گذاشت، او را به سر خط برنگرداند؟ معلوم است و تاریخ گواهی میدهد که چنین کرد.
آنان را از منتهی الیه باطل به اول و خط مقدم حق کشاند. یعنی هم برای ما و هم برای مردمان امروز و فردا هم این میتواند و حتی باید اتفاق افتد. ما باید اهل حرکت باشیم. بینات را ببینیم. پا به راه بگذاریم. این دقیقا همان راهی است که «خود بگویدت، چون باید رفت» همان که حر را و زهیر را به مقصد رساند.
این همان رمز جدول انسانیت است که باید بدان دست یافت تا زندگی معنا پیدا کند. تا حرکت جهات قبله نما داشته باشد. در این صراط مستقیم هم باید توان همراهی با امام را در خویش ایجاد کرد چنان که زهیر و حر چنین کردند.
حتی چنان که آن دو برادر خارجی مسلک چنین کردند و به یاری حجت خدا شمشیر زدند و به شهادت رسیدند. باید خود را به ایمان و یقین توانمند سازی کنیم. آن وقت خواهیم توانست با غنی سازی خویش، به چراغی فرارو و فرا راه انسانها تبدیل شویم چنان که یاران سید الشهدا (ع) شدند. چنین نشدن رنجی است که جان را میکاهد.
به قول استاد صفائی حائری؛ «اینکه در همراهی با او کم بیاورم و به آن کاروان نرسم و در آن سفینه ننشینیم در حالی که میبینیم میرود، اینها آن رنجی است که باید بیشتر به آن دقت و توجه شود.» با این رنج است که میشود خود را چنان ساخت که امروزمان از جنس عاشورا باشد.
بایستگی تمام روزها این است که به شایستگی عاشورا برسند. هر روزی چنین نشود، به دشتی بی بار و بر شبیه خواهد شد. «این مصیبت، مصیبت بزرگی است و تکرارش هم در زیارت عاشورا، روی این حساب است.» با درک این حقیقت است که میشود به حق رسید.
استاد در این زمینه تحلیلی دارند که راه آسمان را هموار میکند. با جزع و ناله و کوشش عارفانه. «اینجاست که جزع و داد انسان درمی آید؛ مگر اینکه با آن دید به قضیه نگاه کنیم که «اَللّٰهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلیٰ مُصابِهِمْ». از کسانی باشیم که در برابر مصیبت، طالب و شاکرند، نه صابر!»
آیت ا... راه رسیدن به این جایگاه را چنین برای ما به وجه تمثیل، مستند سازی میکند؛ «بچهها در برابر بلاهایی که برایشان میآید، مثلا آمپولی که باید بزنند یا دوایی که باید بخورند، خیلی جزع دارند، تا حدی از رشد که میرسند، دوا را میخورند و دم نمیزنند، به بلوغ که میرسند، برای این امور تشکر هم میکنند، ولی عدهای هستند که در صف میایستند و طالب رنج هستند.» این هم اوج عشق است که به وصال میرسد.
در این ساحت و با این نتیجه هم رنجها قوه پیش برنده عمل میکنند. در حقیقت با سلوک بلاست که میشود به ولا و وصال رسید. راه حسین (ع) ما را به زیستی چنین میخواند.