راه اندازی ۳۰ اورژانس اجتماعی در کشور | ایجاد بیش از ۵ هزار فرصت شغلی برای جامعه هدف بهزیستی ۶۳ کشته و ۲۹۰ زخمی در سیل مرگبار ایالت پنجاب پاکستان + فیلم (۲۶ تیر ۱۴۰۴) پیگیری برای ثبت جهانی روستای «مارین» (۲۶ تیر ۱۴۰۴) درباره بادکش درمانی که به یکی از رایج ترین روش های درمانی سنتی تبدیل شده است | درمان‌های آرام بخش افزایش اعتبارات حوزه میراث فرهنگی اردبیل (۲۶ تیر ۱۴۰۴) دفترچه سؤالات نوبت دوم کنکور ریاضی و علوم انسانی ۱۴۰۴ منتشر شد + لینک سوالات حق پرستاری مددجویان بهزیستی با اولویت سه دهک اول در حال پیگیری است ویدئو | مسئولیت‌پذیری و اقدام بموقع پرستاران شیرخوارگاه آمنه تهران پیش از بمباران رژیم صهیونیستی سارقان موتورسیکلت‌های تهران دستگیر شدند مستمری‌بگیران زن می‌توانند مستمری همسر خود را نیز دریافت کنند کلاهبرداری که همسر باردارش را روانه زندان کرد پیداشدن پیکرهای بیش از ۶۰ درصد شهدای جنگ ۱۲روزه، توسط نیرو‌های هلال‌احمر واریزی به حساب بازنشستگان صندوق ذخیره فرهنگیان (۲۶ تیر ۱۴۰۴) گرما این بیماری‌ها را تشدید می‌کند ممانعت از پوشش خبری کنکور سراسری ۱۴۰۴ در دانشگاه فردوسی مشهد + فیلم با این صبحانه قند خون خود را پایین بیاورید نقش مادر در تربیت فرزند و اشتباهات رایج مادران ۲ شرور به اتهام درگیری دسته‌جمعی در تهران دستگیر شدند (۲۶ تیر ۱۴۰۴) ابلاغ ۲۴ راهنمای تجویز دارو و پروتکل درمانی ثبت‌نام وام ازدواج فرزندان بازنشستگان با عقدنامه‌های ۱۴۰۲ تا ۱۴۰۴ قابل انجام است + جزئیات آیا لکه‌های سفید روی ناخن‌ها نشانه کم‌خونی است؟ کاهش ۵۲ درصدی طلاق در خانواده‌های دارای چهار فرزند به بالا اعتراض داوطلبان آزمون سمپاد درباره لو رفتن سؤالات آزمون ورودی به کجا رسید؟ چیزی به نام وِیپ ایمن وجود ندارد آیا چای و شکلات تلخ برای سلامت قلب مفیدند؟ دبیر اجرایی خانه کارگر مازندران، دولت باید بدهی سنگین خود به تأمین‌اجتماعی را پرداخت کند پذیرش دانشجوی دکترا در پردیس‌های دانشگاه تهران محدود می‌شود هدایت تحصیلی نهمی‌ها از فردا (۲۷ تیر ۱۴۰۴) آغاز می‌شود + لینک سامانه فواید شیرین یک میوه ترش برای قلب
سرخط خبرها

خواستگاری که به او سخت گرفتند!

  • کد خبر: ۱۷۹۱۴۲
  • ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۳۵
خواستگاری که به او سخت گرفتند!
قرار شد من و دختری که به خواستگاری اش رفته بودم، برویم توی اتاق و با هم حرف بزنیم.
مهدی محمدی
نویسنده مهدی محمدی

قرار شد من و دختری که به خواستگاری اش رفته بودم، برویم توی اتاق و با هم حرف بزنیم. قبل از اینکه دهان باز کنم و چیزی بگویم، دختر گفت: ببینید آقا، هیچ علاقه‌ای به ازدواج با شما ندارم. الان هم اگر اینجام به خاطر احترام به بزرگ ترهاست.

گفتم:، ولی هنوز با هم حرف نزدیم.

از همون لحظه که تلفن زدین و گفتین که هفت صبح تشریف میارید واسه خواستگاری، فهمیدم بهترین کار اینه که جواب رد بدم. الان بانک‌ها هم زودتر از هفت و نیم باز نمی‌کنند.

اولا قرار هفت صبح نبود، هفت و ربع بود. ثانیا؛ یک جا یی نوشته بود سحرخیز باش تا کامروا باشی. با خودم گفتم احتمالا اگر صبح سحر بریم خواستگاری ظهر نشده، کامروا برمی گردیم خونه.

شما اگر واقعا می‌خواستید خواستگاری موفقی داشته باشید باید توی انتخاب شیرینیِ خواستگاری دقت می‌کردین. آخه کسی برای مراسم خواستگاری شیرینی میکادو می‌خره؟

دوست نداشتم بگویم، چون از تمام شیرینی‌های توی قنادی ارزان‌تر بود میکادو گرفتم فقط گفتم:  آخه من میکادو خیلی دوست دارم. کاش به سلایق هم احترام بذاریم.»
اینو هم که چشم پوشی کنیم، چرا شیرینی‌ها توی جعبه نبود؟ چرا شیرینی‌ها رو ریخته بودید تو پلاستیک دسته دار؟ فکر نکردید اگه در و همسایه ببینند که یک خانواده با یک پلاستیک شفاف که توش میکادو ریخته و یک گل پلاسیده آمده خواستگاری بعدش دیگه آبرو برامون نمی‌مونه.

گفتم: اصلا شم اقتصادی ندارید. اصلا چرا باید پول دویست گرم وزن جعبه خالی شیرینی رو هم بدم. دوست نداشتم زندگی مشترکمون با ریخت و پاش شروع بشه. در ضمن بهتره همین اول زندگی این قدر به هم گیر ندیم. من هم بخوام گیر بدم می‌تونم بگم: چرا لحظه اول خواستگاری، سینی چای جلو مهمونا گرفتی، در صورتی که ما دوست داشتیم با یک سینی کاپوچینو از ما پذیرایی بشه.

اصلا بحث شیرینی خواستگاری رو تمومش کنیم.

گفتم: آره خوب. موضوعات خیلی مهم تری هم برای صحبت کردن وجود داره.

گفت: کاملا مشخص بود دسته گلی هم که آوردید از همین فضای سبز پشت خانه ما کنده شده. اون هم بدون اینکه نگهبان فضای سبز بفهمه.

گفتم: اتفاقا اشتباه گفتید. نگهبان فضای سبز اطلاع داشت که من گل کنده ام، چون تا همین دو تا کوچه قبل از در خانه شما داشت دنبالم می‌کرد. ضمنا من هم اشتباه کردم که خواستگاری دختری آمدم که این قدر سخت گیره.

با ناراحتی گفت: اگه شما به این چیز‌ها میگی سخت گیری، آره من سخت گیرم.

گفتم: به خاطر همین سخت گرفتن‌ها مطمئن باشید میانگین سن ازدواج به زودی به هشتاد و سه سال می‌رسه.

گفت: درهر صورت جواب من منفیه.

گفتم: عیب نداره جوابتون منفی باشه. ولی زودتر میکادوهامونو پس بدین، چون جای دیگه هم قراره بریم خواستگاری.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->