جزئیات حادثه خواننده مسجدسلیمانی برنامه عصر جدید اکران ۳ فیلم کوتاه مشهدی راه‌یافته به فجر در سینما مهر کوهسنگی شهاب آسمان بازیگری | درباره شهاب حسینی، بازیگر نام‌آشنای سینمای ایران جست‌و‌جو در دنیای امپرسیونیسم | گزارشی از نمایشگاه گروهی نقاشی در نگارخانه آسمان مشهد نگاهی به مسیر هنری میترا حجار، به بهانه سالروز تولدش آموزش داستان نویسی | این شانزده نفر که به من زل زده اند (بخش دوم) پسرى که پاره تن رسول خدا بود | روایت «الفتوح» از تولد امام حسین(ع) که پروردگار هم‌زمان آن را تهنیت و تسلیت گفت جدول اکران فیلم‌های جشنواره فجر ۱۴۰۳ در سینما آفریقا مشهد + تاریخ و ساعت نشست خبری بیست‌ودومین جشنواره فجر مشهد برگزار شد | اکران ۳۲ فیلم سینمایی و انیمیشن در سینما‌های آفریقا، هویزه و سیمرغ + فیلم صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ آغازبه‌کار نمایشگاه خوشنویسی و تذهیب هنرمندان تایباد و هرات افغانستان انتقاد انیمیشن‌سازها در جشنواره فجر: نه داوری درست داریم نه نگاه درست گفتگو با مهتاب ناظری، برنده جایزه برترین بازیگر بخش دیگرگونه‌های اجرایی تئاتر فجر برای نمایش تلقین درخشش هنرمندان مشهدی در جشنواره تئاتر فجر | تندیس برترین اثر بخش دگرگونه‌های اجرایی به نمایش «تلقین» رسید اعلام اسامی برگزیدگان چهل و سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر (۱۳ بهمن ۱۴۰۳) ۹ فیلم فجر به سانس فوق‌العاده رسید (۱۳ بهمن ۱۴۰۳) مطالبات کتابفروشی‌ها تسویه شد جدول اکران فیلم‌های جشنواره فجر ۱۴۰۳ در سینما سیمرغ مشهد + تاریخ و ساعت جدول اکران فیلم‌های جشنواره فجر ۱۴۰۳ در سینما هویزه مشهد + تاریخ و ساعت آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر در مشهد طی هفته گذشته (۱۳ بهمن ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

راهی کربلا

  • کد خبر: ۱۸۱۵۳۶
  • ۰۷ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۶
راهی کربلا
یک بار توی نوجوانی با پیاده و سواره روی کامیون و شتر این مسیر را رفته بود. سفری که آن موقع‌ها شاید رفت و برگشتش دوماه طول می‌کشید. ولی الان هفتاد سالش است و وسط تابستان.

سید صف آخر نماز ایستاده بود. بعد از دعا و منبر حاجی اشرفی بازهم نشسته بود تا حرف‌های حاجی با متصدیان کاروان تمام بشود. حین صحبت‌ها چندباری حاجی اشاره کرده بود که بیاید جلو و سید دستش را بالا آورده بود که یعنی نه همین جا خوب است. چایی اش سرد شده و قند‌ها توی دستش عرق کرده بود. این‌ها همه ناشی از آشوب توی دلش بود.

آشوبی که از چند روز پیش شروع شده و حتی دیشب نگذاشته بود درست بخوابد و تا وقت نماز صبح توی رختخواب پهلو به پهلویش کرده بود. علتش احتمال قریبِ نه شنیدن و مخالفت کردن حاجی و بقیه بود. یک بار توی نوجوانی با پیاده و سواره روی کامیون و شتر این مسیر را رفته بود. سفری که آن موقع‌ها شاید رفت و برگشتش دوماه طول می‌کشید. ولی الان هفتاد سالش است و وسط تابستان.

هنوز داشت با دو قند توی دستش بازی می‌کرد که حاجی اشرفی بالای سرش گفت: سید جان خیلی وقته اینجا منتظر موندی! شما با من کاری داری؟  سید بلند شد و گفت: حاجی منم میام، وفا نیست که من توی ده تنها بمونم و همه هم مسجد‌ی ها راهی سفر اربعین باشند.
من دق می‌کنم به خدا.

اشرفی گفت: سید جان قربون جدت، منو تو منگنه نذار، فکر می‌کنی من از نبود برکت یه سید توی کاروان خوشحالم. سید حرف حاجی را قطع کرد و گفت: حاجی من سال‌ها توی کوه، سر دیمه با دهن روزه گندم درو کردم آخ نگفتم. هنوزم با همه جوونای جدید حاضرم مسابقه پیاده روی بذارم تا خود کوه شاه جهان! قول می‌دم به گرد پای من هم نرسن.
اشرفی گفت: پدرجان الان با این وضعیت فشار خون و قندت توی گرمای عراق و شلوغی؛ اگر باعث بشی که هم قطارات متوقف بشن یا نه بلایی سرت بیاد خدای ناکرده. ما اصلا چه جوری به ده برگردیم؟

سید اشک از چشمانش جاری شد و دست کرد توی جیبش و یک کاغذ تا شده را در آورد و باز کرد. گفت: ببین اینجا درشت نوشتم و انگشت و امضا کردم که من به درخواست خودم و با پای خودم می‌خوام برم. اینو امشب پشت بلندگوی مسجد می‌خونم تا همه اهالی بشنوند، بعدم میرم یکی یکی در خونه‌ها رو می‌زنم و این کاغذ رو به همه نشون می‌دم که بدونند خودم خواستم.

اشرفی گفت: استغفرا... استغفرا... باشه سید جان. باشه قربون جدت. باید بهم قول بدی که اگر هرجا خدای ناکرده احوالت بد شد اگر میسر بود برگردی. توی مسیر هم هرجا پیش اومد چکاپ پزشکی بدی. سید اشک هایش را پاک کرد و گفت: قول می‌دم نه تنها اسباب زحمت نباشم که یک کار‌هایی هم از دستم بربیاد. اشرفی گفت: خدا خیرت بده. برو گذرنامه ات رو بیار. توکل به خدا و جدت.

عکس: محمد آهنگر

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->