درباره «عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است»، شعر ماندگار شاعر خراسانی عهد ناصری رویداد صدرخوانی در شهر کتاب مشهد + زمان برگزاری سریال‌های «مرضیه» و «عشق کوفی» در شبکه جهانی جام‌جم + زمان پخش «همه بچه‌های خوب» در روز ملی ادبیات کودک و نوجوان برد پیت با «اف یک» در راه سینما زمان پخش سریال‌های محرم ۱۴۰۳ + خلاصه داستان استفاده از ظرفیت‌های ادبی در راستای توانمندسازی کودکان و نوجوانان امیر آقایی با «کارزار» به سینما می‌آید دوبله «بهولا» برای پخش از شبکه نمایش جایزه جشنواره ایسکیا ایتالیا به فیلمبردار «آه سرد» رسید برنامه اکران سینما‌ها در دهه اول محرم ۱۴۰۳ مخاطبان تصور دقیقی از نمایش عروسکی ندارند «پیکار علیه ظالمان پیشه ماست» | درباره شعر عاشورایی، از مرثیه سرایی تا ظلم ستیزی «حسین مسافر آستانه» رئیس انجمن تئاتر بسیج هنرمندان شد «من نفرت‌انگیز ۴» در گیشه، طوفان به‌پا کرد تمجید مدیر نتفلیکس از «جدایی نادر از سیمین» اصغرفرهادی صحبت‌های رعنا آزادی‌ور درباره «زخم کاری ۳» در برنامه «۳۶۰ عادل فردوسی‌پور» + فیلم صفحه نخست روزنامه‌های کشور - دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳
سرخط خبرها

مادرو

  • کد خبر: ۱۸۲۵۴۳
  • ۱۳ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۴:۵۵
مادرو
«مادرو» کدخدای محله شنبدی‌ها بود. البته که شهرتش به دیگر محلات قدیمی بوشهر هم رسیده بود. کدخدا بود. چون تقریبا گره هر کار و مسئله‌ای را چاره بود.

«مادرو» کدخدای محله شنبدی‌ها بود. البته که شهرتش به دیگر محلات قدیمی بوشهر هم رسیده بود. کدخدا بود. چون تقریبا گره هر کار و مسئله‌ای را چاره بود. می‌گویند پدرش از سواران قشون رئیسعلی بوده توی دلوار. یک برنوی قنداق چوبی که همیشه برق می‌زند روی دیوار پنج دری خانه اش آویزان است که یادگار پدرش است.

برای همین جرئت و جسارتی دارد که کمتر مردی در آن حوالی از آن برخوردار است. مثلا چند سال پیش که رباب، زن شیرعلی، سراسیمه دویده بود و آمده بود بین آن همه خانه کلون در خانه او را زده بود؛ مادرو تعلل نکرده بود و برنو را از گُل میخ برداشته بود و رفته بود سمت عمارت حاج رئیس که خانه رباب آنجا بود.

قصه این بود که شیرعلی شوهر رباب جاشو بود و این بار ماندنش روی دریا طولانی شده بود. صاحب خانه که از قبل هم قصد داشت خانه قدیمی را به بهانه‌ای بدهد برای یک بومگردی، اجاره عقب افتاده را بهانه کرده بود و اخطاریه و مأمور آورده بود برای تخلیه. مادرو رفته بود و برنو را گرفته بود سمت مردک نی قلیان و گفته بود: «توی‌ای برنو یک گلوله اس نه، که سی آدمای نامردیه که آژان سر زنای بی پناه میارن.»

مأمور تخلیه هم که دنبال بهانه بود برای انجام ندادن این کار، به سرعت ماجرا را جمع کرده بود و روی صورت جلسه‌ای نوشته و مهر کرده بود که «به علت خطر بحران اجتماعی این قضیه باید در شورا بررسی بشود و تمام.» البته مادرو ستاره‌های دیگری هم برای برخی ویژگی‌های دیگر روی شانه اش داشت.

مثلا که قابله چندین بچه در همان محله بود، مثلا که دوای سنتی بسیاری از درد و مرض‌ها را توی آستین داشت و اینکه سوز صدایی داشت در شروه خوانی که این یکی شهره اش از بوشهر هم فراتر رفته بود. امان از وقتی که مادرو پای دیگ‌های قیمه نذری محرم بود. توی مسجد سیدالشهدا شب عاشورا چند دیگ روی آتش بود که هرکدام از همسایگان و ساکنان محله ولو به قدر نخودی توی آن شرکت داشتند. این همایش عظیم قیمه بوشهری مادر سعیدو بود. همیشه وقتی که می‌خواستند سر دیگ‌ها را بردارند قبلش سوز شروه مادرو بود که نقش فوت آخر اوستایی را داشت. تعزیه‌ای کوچک کنار آتش و دود.

مادرو توی حیاط کوچک خانه اش یک نخل قدیمی داشت.

قبل تر‌ها خرمایش را می‌برد می‌گذاشت دم مغازه حاج عبدو که یک بقالی قدیمی بود و آنجا می‌فروختش، اما چند سالی است که آن خرما‌ها را جمع می‌کند، خشک می‌کند و می‌ریزد توی کیسه و با خود می‌بردشان به یک سفر. زینت، ایام اربعین خرماهایش را می‌برد، روی یک سینی می‌گذاشت تا طعم دهان پیادگان راهی کربلا شیرین شود. راستی نگفتم چرا او را مادرو صدا می‌زنند. چون زینت برای تمام محل مادری‌ می‌کرد.

عکس: جواد ایزدی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->