در برخی اخبار آمده است که از امام سجاد (ع) پرسیدند: «چرا شما با مادرتان هم غذا نمیشوید؟» امام پاسخ دادند: «من دوست ندارم دستم به لقمهای دراز شود که ایشان چشمش به آن لقمه بوده باشد»: «وَ لَقَدْ کَانَ (ع) یَأْبَى أَنْ یُؤَاکِلَ أُمَّهُ فَقِیلَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ ا... أَنْتَ أَبَرُّ النَّاسِ وَ أَوْصَلُهُمْ لِلرَّحِمِ فَکَیْفَ لَا تُؤَاکِلُ أُمَّکَ فَقَالَ إِنِّی أَکْرَهُ أَنْ تَسْبِقَ یَدِی إِلَى مَا سَبَقَتْ عَیْنُهَا إِلَیْهِ» (خصال، ج ۲، ص ۵۱۸). آن حضرت هیچ گاه دست به لقمهای نبرده اند که مادرشان بدان میل داشته است. بدین سان، هیچ گاه با مادرشان هم غذا نشده بودند تا حتی ناخواسته، چنین رفتاری از ایشان سر نزند.
این حرکت امام سجاد (ع) اوج محبت و دوستی و احترام است که مبتنی بر اصول تربیتی الهی است، بنابراین باید روی آوردمان به سوی تربیت دینی و عقلی باشد و برای چنین تربیتی، شاخصههایی وجود دارد که به طور خلاصه بدان اشاره خواهد شد. یکی از ویژگیهای تربیت عقلانی و شاخصههای آن، پرسشگری است؛ زیرا سؤال، منطقه ممنوعه ندارد؛ البته پرسشی که انسان را به حل مسئله برساند.
این مسئله یا باید از درون خود فرد سرچشمه بگیرد یا باید به مدد راهنما و معلمی آگاه کشف شود، پس در فرایند یادگیری مؤثر یا یادگیری تربیت محور، یکی از عوامل مهم، حضور راهنما و معلمی آگاه و جامع است؛ یعنی باید فردی باشد از نوع و جنس یادگیرنده؛ مثلا اگر دانش آموزان، آقا هستند، باید فردی از جنس خود آقایان باشد و اگر خانم هستند، باید از جنس خودشان باشد. این نوع یادگیری، سریعتر و مؤثرتر از یادگیری آموزش محور با درنظر نگرفتن این اصل است.
تنها اشکال در یادگیری تربیت محور، نبود شرایط مساوی برای خانمها و آقایان است؛ مثلا آقایان در آموزشهای خود از امکانات بیشتری برخوردار هستند، درحالی که خانمها آن امکانات را ندارند و بدین سان، سطح امکانات معلمهای خانم نسبت به آقا ممکن است مساوی نباشد، اما در جایی که این شرایط لحاظ شده باشد، خانمها کمتر نیستند. این واقعیت را از آیه شریفه قرآن، میتوان استفاده کرد که فرمود: «لَوْ کانَ فِی الْأَرْضِ مَلائِکه یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکاً رَسُولاً» (الاسراء/۹۵)؛ یعنی اگر بر روی زمین، ملائکه وجود داشتند که با اطمینان و آرامش گام برمی داشتند، حتما رسولی از جنس خودشان برای راهنمایی شان از آسمان بر آنها نازل میکردیم».
تربیت دینی، خواه عقلانی باشد خواه نباشد، باید مبتنی بر معرفت باشد و از ابزارهای معرفت، علم و ادراک است. تا علم و ادراک نباشد، معرفتی حاصل نخواهد شد و معنای علم، عبارت از انکشاف از معلوم است و اگر این معرفت همراه با تسلیم بودن در برابر محتوای علم و ادراک -که از ابزارهای معرفت است- باشد، ایمان محقق خواهد شد. پس اگر محتوای علم، دینی باشد، باید رفتارهای انسان دینی مبتنی بر علم خودش باشد، در غیر این صورت، علم چنین فردی جهل است؛ چنان که سعدی فرمود:
علم چندان که بیشتر خوانیچون عمل در تو نیست، نادانی
نه محقق بود، نه دانشمندچارپایی بر او کتابی چند
آن تهی مغز را چه علم و خبرکه بر او هیزم است یا دفتر
و به نظر میرسد که سعدی این ابیات را از آیه شریفه «هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخیهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُون» (یوسف/۸۹) گرفته است که میفرماید: «یوسف به برادران خودش گفت: آیا شما دانستید که چکار کردید به یوسف و برادرش وقتی که جاهل بودید؟» قطعا برادران یوسف میدانستند که یوسف برادرشان است، ولی به محتوای علم خود و آنچه یک برادر با برادر خودش باید رفتار کند، عمل نکردند، پس به محتوای علمشان عمل نکردند.
در این صورت متصف به جهل شدند. با این وصف، برای اینکه تربیت صحیح مبتنی بر آموزههای دینی صورت بگیرد، باید علم و ادراک که زیربنای معرفت است، افزون شود و درنتیجه باید بیاموزیم که آنچه آموخته ایم، چگونه بدان عمل کنیم و در برابر اوامر الهی تسلیم باشیم. این همان راز مودت و محبت در خانواده به عنوان اجتماع کوچک و سپس در جامعه به عنوان اجتماع بزرگ، خواهد بود.
بر همین اساس، قرآن کریم برّ و نیکویی را چنین بیان فرموده است: «وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَه وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاه وَ آتَى الزَّکاه وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ؛ برّ و نیکویی آن است که کسی که ایمان به خدا و قیامت و ملائکه و کتاب و پیامبران آوردهاست، و مال خودش را براساس عشقی که به آن مال دارد، به خویشاوندان و یتیمان و ناداران و کسانی که در راه مانده اند و فقیران و بردگان انفاق میکند و همچنین نماز را برپا میدارد و زکات میدهد و به عهد و تعهدات خود، وفا میکند و در سختیها و بیماریها صبور بوده است. اینان کسانی اند که در ایمانشان، صادق هستند و اینان جزو پرهیزکاران خواهند بود». پس نیکویی و نیکوکاری که محبت از مصادیق آن است، به صدق در ایمان و پرهیزکاری، ختم خواهد شد.