موحدیان: جلسه غیرعلنی شورای اسلامی شهر برای استیضاح شهردار مشهد نبود ترامپ برای دیدار با امیر قطر به دوحه می‌رود مشهد از نظر مدیریت، تفکیک و جمع‌آوری مکانیزه پسماند، جزو شهر‌های پیشرو است ضرب‌الاجل به ۳ اداره برای حل مشکلات شهرک مهرگان مشهد آمار، ابزار اصلی خدمت به شهروندان مجید مرتضایی: فوتسال افغانستان دیگر پدیده نیست، یکی از قدرت‌های آسیا است آلودگی هوای مشهد تا فردا (یکشنبه، ۴ آبان ۱۴۰۴) ادامه دارد | خطر تنفس برای گرو‌ه‌های حساس حاجی‌بگلو: جشنواره طعم و رنگ الگویی ملی از نشاط اجتماعی در مشهدالرضا(ع) است جشنواره‌های فصلی زمینه‌ساز شادی و همدلی در مشهد هستند حجت‌الاسلام منصوریان: شهروندان مشهدی از فضاهای شاد شهری استفاده کنند شهردار مشهد مقدس: جشنواره‌های فصلی به نشاط اجتماعی کمک می‌کنند + فیلم برگزاری چهارمین جشنواره «طعم و رنگ پاییز» در مشهد بازگشت بازیکن جنجالی استقلال به ایران کیفیت هوای مشهد در نخستین روز آبان ناسالم اعلام شد قیمت طلای جهانی امروز (یکم آبان ماه ۱۴۰۴) اعلام شد | عقب‌نشینی طلای جهانی به کانال ۴۰۰۰ دلار گزارشی از چالش های رانندگان تاکسی مشهد | پشت فرمان گلایه های خطی های زرد! پیشرفت ۱۴‌ درصدی در ساخت فرهنگ‌سرای «انتظار» با معماری و فناوری جدید جایگاه مشهد مقدس در دیپلماسی همسایگی اجرای فاز نخست پروژه میان‌گذر جنوبی با ۶۰ درصد پیشرفت فیزیکی در مشهد آغاز عملیات عمرانی فاز دوم خط ۳ متروی مشهد تا میدان فردوسی با اعتبار ۶ هزار میلیارد تومان
سرخط خبرها

مردی که چراغ نامش همچون چراغ خانه اش روشن ماند

  • کد خبر: ۱۸۷۲۶۱
  • ۱۳ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۷
مردی که چراغ نامش همچون چراغ خانه اش روشن ماند
یک حبه قند در دهان دکتر لطیفی، ذره ذره آب می‌شد و با فنجان چای بازی می‌کرد. داشت پازل شنیده هایش را از دکتر شیخ کنار هم می‌گذاشت. نقلِ مردم داری اش، افسانه نبود.

سرهنگ دکتر لطیفی، رئیس بیمارستان لشکر، در حالی که فنجان چای دوست قدیمی اش را پر می‌کرد، با پوزخندی گفت: از این همه طبابت و برو بیا، ته اون همه ویزیت و مراجعِ دور و نزدیک، همین یه موتور برات موند؟ یحتمل، کفه سرنوشابه‌ها سنگین‌تر از پنج ریالی‌هایی بوده که از کاسه حق ویزیت دشت می‌کنی؟

دکتر شیخ با همان لبخند همیشگی، فنجان چای را سرکشید. سری تکان داد و گفت: بچه که بودم، بعد از ورشکستگی ابوی، از خونه آبرومند و خوبی که داشتیم، رسیدیم به اجاره نشینی توی زیرزمین یک تاجر ثروتمند. حصبه، کاری به جیب موجر و مستأجر نداشت. نگاه به در و دیوار خونه‌ها نمی‌کرد. سرش رو می‌انداخت پایین عینهو نور اول صبح پاییز، سر می‌کشید به اتاق هر خونه ای. از قضا، هم من زمین گیرِ حصبه شدم هم پسر دردونه صاحب خونه.

نصف شبی بود که از لای صدای باد و بارون و رعد و برق، صدای شیهه اسبای درشکه‌ای اومد که طبیب آورده بود برای پسر همسایه. طبابت که به سر رسید، مادرم روش رو سفت گرفت برگشت به طبیب گفت شما که تا اینجا اومدی، میشه یه نگاه به پسر منم بندازی که از درد و مرض عین مارگزیده‌ها به خودش می‌پیچه؟ طبیب هم بی اینکه چشای پر التماس مادرم، قدمی از قدم هاش رو سست کنه برگشت گفت من فقط برای این آقا اومدم. طبابت هزینه داره خانم. مجانی نیست! راستشو بخوای سرهنگ، تا دنیا دنیاست فراموشم نمیشه صدای شکستن دل والده ام رو که چجور ناامیدی چنگ انداخت به صورتش.

از اونجا به بعد قسم خوردم اگه روزی دستم به جایی بند شد، دست هیچ آدم مضطری رو رها نکنم. از شما چه پنهون کوچه پس کوچه بلند و باریک، کم نداره این شهر که چرخ هیچ مرکبی غیر این موتورسیکلت‌های لاغر مردنی، ازش رد شه. این موتور، بی ربط نیست با سرنوشابه‌های کاسه ویزیت مطب. زین این مرکب تا حالا منو به خنده مادرای زیادی رسونده که آبرودارن، اما جیبشون کفاف غصه هاشونو نمیده. سرتو به درد آوردم سرهنگ. چایی ات از دهن افتاد.

یک حبه قند در دهان دکتر لطیفی، ذره ذره آب می‌شد و با فنجان چای بازی می‌کرد. داشت پازل شنیده هایش را از دکتر شیخ کنار هم می‌گذاشت. نقلِ مردم داری اش، افسانه نبود. باید حدس می‌زد ریشه این نوع دوستی، باید جایی در کودکی پر فراز و نشیبش داشته باشد؛ و الا چرا باید پزشک حاذقی، چون او، چراغ خانه شخصی اش را تا دیروقت روشن بگذارد که مراجعی ناامید از درمان برنگردد؟

آدم‌هایی مثل مرتضی، آمده اند که نروند. بمانند و چراغ نامشان عین چراغ خانه شان، تا همیشه در کوچه و خیابان این شهر روشن بماند. با خودش فکر کرد کسی چه می‌داند؟ شاید روزی «خیابانی» در این شهر با یاد جوانمردی‌های او، به نام «دکتر شیخ» پلاک بخورد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->