جشن‌های دهه کرامت از ۱۱ اردیبهشت در مشهد برگزار می‌شود افزایش سقف شارژ من‌کارت شهروندی مشهد تا ۲۰۰ هزار تومان مشهد در وضعیت هشدار | تمهیدات ویژه شهرداری مشهد برای مقابله با بارندگی و سیلاب (۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) آماده‌باش شهرداری مشهد برای مقابله با وزش باد شدید و رگبار باران (۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) درباره کوچه‌ای قدیمی در محله توحید مشهد | پاچناری که گلشن شد اطلاعیه تعطیلی ۵ بوستان مشهد به دلیل شرایط ناپایدار جوی (۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) دو پیشنهاد شهردار مشهد مقدس به دبیرکل متروپلیس برای توجه ویژه به کودکان و مردم غزه مطالبه ساکنان محله سجادیه مشهد برای بازگشت مشوق‌های بافت فرسوده ثبت ۱۰ رویداد گردشگری مشهد مقدس در تقویم ملی عضو شورای اسلامی شهر مشهد: خیلی مهم بود که اتصال مترو به حرم مطهر رضوی در دوره ششم شورا انجام شود رئیس کمیسیون بانوان و خانواده شورای شهر مشهد: تحولات زیادی در دوره اخیر شورا در حوزه بانوان رخ داده است | به دنبال نگاه زنانه و مادرانه به شهر بودیم دبیرکل انجمن کلان‌شهر‌های جهان: مشهد به‌زودی از یک شهر مشهور، به بازیگر بین‌المللی تبدیل خواهد شد نگاه سخنگوی شورای اسلامی شهر مشهد به عملکرد شورای ششم | این دوره، فعال‌ترین شورای شهر مشهد است مرور کارنامه شورای ششم از زبان رئیس کمیسیون خدمات شهری، بهداشت، سلامت و محیط زیست شورای اسلامی شهر مشهد | این شورا دستاورد‌های بزرگی داشته است پیشنهاد شهردار مشهد مقدس به دبیرکل انجمن کلانشهر‌های جهان برای تشکیل کمیته خلاقیت و نوآوری در متروپلیس + فیلم هوای کلانشهر مشهد همچنان آلوده است (۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) فرصت‌ها و چالش‌های مدیریت شهر مشهد از نگاه رئیس شورای اسلامی شهر مشهد | فراوانی طرح‌های دوفوریتی، چالش بزرگ شورای ششم بود ناصحی: مهم‌ترین وظیفه شورای شهر، انتخاب شهردار و نظارت بر عملکرد شهرداری است پیام تسلیت رئیس شورای اسلامی شهر مشهدمقدس در پی حادثه انفجار در بندر شهید رجایی اعلام آمادگی شهرداری مشهد برای کمک به هموطنان حادثه‌دیده در انفجار اسکله شهید رجایی رفع اختلال ۱۰دقیقه‌ای در سرویس‌دهی خط یک مترو مشهد
سرخط خبرها

مردی که چراغ نامش همچون چراغ خانه اش روشن ماند

  • کد خبر: ۱۸۷۲۶۱
  • ۱۳ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۷
مردی که چراغ نامش همچون چراغ خانه اش روشن ماند
یک حبه قند در دهان دکتر لطیفی، ذره ذره آب می‌شد و با فنجان چای بازی می‌کرد. داشت پازل شنیده هایش را از دکتر شیخ کنار هم می‌گذاشت. نقلِ مردم داری اش، افسانه نبود.

سرهنگ دکتر لطیفی، رئیس بیمارستان لشکر، در حالی که فنجان چای دوست قدیمی اش را پر می‌کرد، با پوزخندی گفت: از این همه طبابت و برو بیا، ته اون همه ویزیت و مراجعِ دور و نزدیک، همین یه موتور برات موند؟ یحتمل، کفه سرنوشابه‌ها سنگین‌تر از پنج ریالی‌هایی بوده که از کاسه حق ویزیت دشت می‌کنی؟

دکتر شیخ با همان لبخند همیشگی، فنجان چای را سرکشید. سری تکان داد و گفت: بچه که بودم، بعد از ورشکستگی ابوی، از خونه آبرومند و خوبی که داشتیم، رسیدیم به اجاره نشینی توی زیرزمین یک تاجر ثروتمند. حصبه، کاری به جیب موجر و مستأجر نداشت. نگاه به در و دیوار خونه‌ها نمی‌کرد. سرش رو می‌انداخت پایین عینهو نور اول صبح پاییز، سر می‌کشید به اتاق هر خونه ای. از قضا، هم من زمین گیرِ حصبه شدم هم پسر دردونه صاحب خونه.

نصف شبی بود که از لای صدای باد و بارون و رعد و برق، صدای شیهه اسبای درشکه‌ای اومد که طبیب آورده بود برای پسر همسایه. طبابت که به سر رسید، مادرم روش رو سفت گرفت برگشت به طبیب گفت شما که تا اینجا اومدی، میشه یه نگاه به پسر منم بندازی که از درد و مرض عین مارگزیده‌ها به خودش می‌پیچه؟ طبیب هم بی اینکه چشای پر التماس مادرم، قدمی از قدم هاش رو سست کنه برگشت گفت من فقط برای این آقا اومدم. طبابت هزینه داره خانم. مجانی نیست! راستشو بخوای سرهنگ، تا دنیا دنیاست فراموشم نمیشه صدای شکستن دل والده ام رو که چجور ناامیدی چنگ انداخت به صورتش.

از اونجا به بعد قسم خوردم اگه روزی دستم به جایی بند شد، دست هیچ آدم مضطری رو رها نکنم. از شما چه پنهون کوچه پس کوچه بلند و باریک، کم نداره این شهر که چرخ هیچ مرکبی غیر این موتورسیکلت‌های لاغر مردنی، ازش رد شه. این موتور، بی ربط نیست با سرنوشابه‌های کاسه ویزیت مطب. زین این مرکب تا حالا منو به خنده مادرای زیادی رسونده که آبرودارن، اما جیبشون کفاف غصه هاشونو نمیده. سرتو به درد آوردم سرهنگ. چایی ات از دهن افتاد.

یک حبه قند در دهان دکتر لطیفی، ذره ذره آب می‌شد و با فنجان چای بازی می‌کرد. داشت پازل شنیده هایش را از دکتر شیخ کنار هم می‌گذاشت. نقلِ مردم داری اش، افسانه نبود. باید حدس می‌زد ریشه این نوع دوستی، باید جایی در کودکی پر فراز و نشیبش داشته باشد؛ و الا چرا باید پزشک حاذقی، چون او، چراغ خانه شخصی اش را تا دیروقت روشن بگذارد که مراجعی ناامید از درمان برنگردد؟

آدم‌هایی مثل مرتضی، آمده اند که نروند. بمانند و چراغ نامشان عین چراغ خانه شان، تا همیشه در کوچه و خیابان این شهر روشن بماند. با خودش فکر کرد کسی چه می‌داند؟ شاید روزی «خیابانی» در این شهر با یاد جوانمردی‌های او، به نام «دکتر شیخ» پلاک بخورد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->