بازدید رئیس‌کل دادگستری خراسان رضوی و شهردار مشهد مقدس از ستاد فرماندهی آتش‌نشانی مشهد (۹ مهر ۱۴۰۴) | قلندرشریف: جدیدترین تجهیزات آتش‌نشانی در مشهد رونمایی خواهد شد+ فیلم ساخت بارانداز شهری برای کاهش حجم ترافیک مشهد | افزایش ۸ برابری ایستگاه‌های تخلیه و بارگیری شهر شهردار مشهد مقدس خبر داد: آغاز عملیات اجرایی بزرگ‌ترین پروژه مشارکتی مسکن شرق کشور مشهد، میزبان نخستین همایش ملی گردشگری و تحول پایدار | اهدای ۳۰ دستگاه خودروی سنگین خدماتی به شهرداری‌های استان هوای ناسالم امروز مشهد (چهارشنبه، ۹ مهر ۱۴۰۴) نفس‌کشیدن را برای «گروه‌های حساس» سخت کرد نایب‌رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: اگر هویت شهدای گوهرشاد درست معرفی می‌شد، تاریخ فرهنگی ایران مسیر دیگری داشت ثبت نزدیک به ۹ میلیون تردد از طریق خطوط متروی مشهد در شهریور ۱۴۰۴ سازمان ملل از طالبان خواست دسترسی به اینترنت و خدمات مخابراتی را فوراً بازگرداند آمادگی پارکینگ‌های هسته مرکزی مشهد هم‌زمان با گرامیداشت نخستین سالگرد شهادت سیدحسن نصرالله افتتاح ایستگاه بسیج و بهره‌برداری از سکو‌های فاز اول خط ۳ مترو مشهد در سال ۱۴۰۴ هوای مشهد برای همه شهروندان ناسالم شد | مشهدی‌ها، خصوصاً کودکان در فضای بسته بمانند (۸ مهر ۱۴۰۴) ۲ فوتی در تصادف اتوبوس حامل دانشجویان در جاده سمنان + جزئیات و عکس (۸ مهرماه ۱۴۰۴) مدیرعامل مؤسسه فرهنگی شهرآرا: معرفی آتش‌نشانان شهید به‌عنوان «شهید خدمت» را پیگیری می‌کنیم + فیلم گام شورای عالی استان‌ها برای ثبت قانونی آتش‌نشانان جان‌باخته به‌عنوان «شهید» با دستور رهبر طالبان، اینترنت فیبر نوری در کابل قطع شد پزشکیان: ملت ایران در جنگ ۱۲روزه، همدلی و اقتدار خود را ثابت کرد اعلام ترکیب جدید اعضای کمیسیون عمران، حمل‌ونقل و ترافیک در سال پنجم شورای ششم اعلام ترکیب جدید اعضای کمیسیون بانوان و خانواده در سال پنجم شورای ششم بازسازی معراج شهدا مشهد، در نقطه پایانی | فعالیت فرهنگ‌سرای عروج در معراج شهدا
سرخط خبرها

مردی که چراغ نامش همچون چراغ خانه اش روشن ماند

  • کد خبر: ۱۸۷۲۶۱
  • ۱۳ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۷
مردی که چراغ نامش همچون چراغ خانه اش روشن ماند
یک حبه قند در دهان دکتر لطیفی، ذره ذره آب می‌شد و با فنجان چای بازی می‌کرد. داشت پازل شنیده هایش را از دکتر شیخ کنار هم می‌گذاشت. نقلِ مردم داری اش، افسانه نبود.

سرهنگ دکتر لطیفی، رئیس بیمارستان لشکر، در حالی که فنجان چای دوست قدیمی اش را پر می‌کرد، با پوزخندی گفت: از این همه طبابت و برو بیا، ته اون همه ویزیت و مراجعِ دور و نزدیک، همین یه موتور برات موند؟ یحتمل، کفه سرنوشابه‌ها سنگین‌تر از پنج ریالی‌هایی بوده که از کاسه حق ویزیت دشت می‌کنی؟

دکتر شیخ با همان لبخند همیشگی، فنجان چای را سرکشید. سری تکان داد و گفت: بچه که بودم، بعد از ورشکستگی ابوی، از خونه آبرومند و خوبی که داشتیم، رسیدیم به اجاره نشینی توی زیرزمین یک تاجر ثروتمند. حصبه، کاری به جیب موجر و مستأجر نداشت. نگاه به در و دیوار خونه‌ها نمی‌کرد. سرش رو می‌انداخت پایین عینهو نور اول صبح پاییز، سر می‌کشید به اتاق هر خونه ای. از قضا، هم من زمین گیرِ حصبه شدم هم پسر دردونه صاحب خونه.

نصف شبی بود که از لای صدای باد و بارون و رعد و برق، صدای شیهه اسبای درشکه‌ای اومد که طبیب آورده بود برای پسر همسایه. طبابت که به سر رسید، مادرم روش رو سفت گرفت برگشت به طبیب گفت شما که تا اینجا اومدی، میشه یه نگاه به پسر منم بندازی که از درد و مرض عین مارگزیده‌ها به خودش می‌پیچه؟ طبیب هم بی اینکه چشای پر التماس مادرم، قدمی از قدم هاش رو سست کنه برگشت گفت من فقط برای این آقا اومدم. طبابت هزینه داره خانم. مجانی نیست! راستشو بخوای سرهنگ، تا دنیا دنیاست فراموشم نمیشه صدای شکستن دل والده ام رو که چجور ناامیدی چنگ انداخت به صورتش.

از اونجا به بعد قسم خوردم اگه روزی دستم به جایی بند شد، دست هیچ آدم مضطری رو رها نکنم. از شما چه پنهون کوچه پس کوچه بلند و باریک، کم نداره این شهر که چرخ هیچ مرکبی غیر این موتورسیکلت‌های لاغر مردنی، ازش رد شه. این موتور، بی ربط نیست با سرنوشابه‌های کاسه ویزیت مطب. زین این مرکب تا حالا منو به خنده مادرای زیادی رسونده که آبرودارن، اما جیبشون کفاف غصه هاشونو نمیده. سرتو به درد آوردم سرهنگ. چایی ات از دهن افتاد.

یک حبه قند در دهان دکتر لطیفی، ذره ذره آب می‌شد و با فنجان چای بازی می‌کرد. داشت پازل شنیده هایش را از دکتر شیخ کنار هم می‌گذاشت. نقلِ مردم داری اش، افسانه نبود. باید حدس می‌زد ریشه این نوع دوستی، باید جایی در کودکی پر فراز و نشیبش داشته باشد؛ و الا چرا باید پزشک حاذقی، چون او، چراغ خانه شخصی اش را تا دیروقت روشن بگذارد که مراجعی ناامید از درمان برنگردد؟

آدم‌هایی مثل مرتضی، آمده اند که نروند. بمانند و چراغ نامشان عین چراغ خانه شان، تا همیشه در کوچه و خیابان این شهر روشن بماند. با خودش فکر کرد کسی چه می‌داند؟ شاید روزی «خیابانی» در این شهر با یاد جوانمردی‌های او، به نام «دکتر شیخ» پلاک بخورد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->