شیرین سیدی | شهرآرانیوز؛ یاد خراسان بزرگ و تاریخ تمدنسازش حالا چندسالی است به دور از جنجالهای خبری دارد در تکهای از خاک منطقهای معروف به «بازههور» کاوش میشود؛ منطقهای که چند بنای سنگی و گچی با روایتهایی ناگفته و پرسؤال، کاوشهای آنجا را به یکی از مهمترین کاوشهای قرن تبدیل کرده است؛ آنچنان که دیوید ماینو، مدرس دپارتمان تاریخ دانشگاه سندیهگو، آن را یکی از بیست کشف بزرگ باستانشناسی دنیا در سال ۲۰۲۲ معرفی کرده است.
کاوشهای این کشف از سال ۱۳۹۷ آغاز شده است و این روزها دارد آخرین روزهایش را پشتسر میگذارد و باید منتظر باشیم باستانشناسان از پس این شش سال، درباره آنچه یافتهاند، بگویند. این کاوش قطعا میتواند بسیاری از نقاط تاریک تاریخ خراسان را روشن کند؛ تاریخی که از قضا در نزدیکی مشهد قرار دارد و شاید مهمترینش احتمال کشف یکی از سه آتشکده مهم دوره ساسانی یعنی «آذربرزینمهر» باشد که تا هنوز ناپیداست.
جالب است بدانید در ایران باستان، سه آتشکده اصلی مربوط به سه طبقه از مردم وجود داشت که حاوی آتشِ بهرام بودند؛ آتش نظامیان «آذرگشنسب» نام داشته، آتش مغان و موبدان «آذرفرنبغ» بوده و آتش کشاورزان و برزگران «آذربرزینمهر» نامیده میشده است. بهجز «آذرگشنسب» از دو آتشکده دیگر هنوز نشانی (با قطعیت) یافت نشده است.
مقصدمان بازههور است، جایی با فاصلهای یکساعته از مشهد؛ دقیقترش اینکه در محور تربتحیدریه، محدوده روستای رباطسفید و جاده اسدآباد باید در مسیری که معادن گچ، هوا را سفید کردهاند، برانیم. در این محوطه باستانشناسی سوای چهارطاقی موسوم به بازههور، بناهایی مانند قلعهدختر نیز وجود دارند و حالا روزهای پایانی کاوشهای باستانشناسی روی «قعلهدختر» در مجاورت بازههور است و قرار شده است آخرین یافتهها از اولین بنای ثبتملی خراسان را از زبان دکتر میثم لبافخانیکی که سرپرست این کاوشهاست، بشنویم.
بازههوری که قرار است به دیدارش برویم، دقیقا چیست و چه اهمیتی دارد؟ این نخستین سؤالی است که لبافخانیکی، باستانشناس و سرپرست کاوشهای این محوطه تاریخی، به آن پاسخ میدهد: بازههور یا بهتعبیری «دره خورشید»، برشی طبیعی در دل رشتهکوه بینالود است که دستکم از روزگار ساسانیان به شاهراه ارتباطی شمال و جنوب خراسان تبدیل شده و خراسان را به قهستان و سیستان متصل میکرده است. علاوه بر این موقعیت جغرافیایی، این محدوده گچ فراوان دارد که سبب شده است این بخش سازههای معماری باقیمانده (بهویژه در تزیینات) برپایه این ماده باشد.
سرپرست کاوشگران، پیش از توضیح درباره یافتههای جدیدشان در این محدوده، معرفی این محوطه باستانی را از «چهارطاقی بازههور» آغاز میکند؛ بنایی بهیادگارمانده از نیمه دوم روزگار ساسانی که کاربری آیینی داشته و روی تپهای نهچندان بلند قرار گرفته است. این بنا که گویا با سرعت هم ساخته شده، در ابتدا کاملا با گچ سفید بوده و طاقهای آن که اکنون فقط یکی از آنها بسته است، در ابتدا همگی بسته بودهاند، آنچنان که فقط یک ورودی از سمت جنوبشرقی داشته است.
این بنا پس از اسلام هم کاربری مذهبی یافته و احتمالا به یکی از اولین مساجد دوره اسلامی تبدیل شده است. آنطور که شواهد نشان میدهد، در این دوره، ورودی قبلی این بنا را میبندند و با ساخت یک محراب و ورودی جدید، به آن کاربری مسجد میدهند. البته این چهارطاقی در سمت بسته کنونیاش یک بخش الحاقی نیز داشته که شامل تالاری با شانزده ستون در دو ردیف بوده، اما اکنون فقط اندکی از دیوارش برجا مانده است. بنا به گفته کارشناسان، این مکان دستکم تا دوره سلجوقی (قرن۶قمری) همین کاربری را داشته است.
پس از تماشای چهارطاقی بازههور، بهسمت کوهی که مجاورمان قرار دارد، حرکت میکنیم؛ تپهای بلند که مردم محلی آن را «قلعهدختر» میخوانند. رسیدن به «قلعهدختر» چندان آسان نیست. شیب تپه زیاد و مسیر بسیار لغزنده است و بهاصطلاح کوهنوردان، حالت «شناسکی» دارد؛ اما هر روز کاوشگران همین معبر را طی میکنند تا کاوشهای باستانی این محوطه تاریخی را کامل کنند. از قلعهدختر بهجز چند پله و عارضههایی برجمانند و سنگچینهایی در دیواره چیزی عیان نیست، زیرا پس از هر فصل کاوش، یافتههای منقول منتقل میشوند و سازههای دیگر را برای امنیت بنا میپوشانند.
اما این بلندی و قلعه آن که اشراف خوبی به دره و گذرگاه دارد، دقیقا چه کاربریای داشته است؟ لبافخانیکی میگوید: در نقشههای قاجاری از اینجا با عنوان «قصردختر» نام بردهاند؛ افسانههای محلی هم برای قلعهدختر روایتی مشابه داستان «شاپور و نضیره» را روایت میکنند.
لبافخانیکی در ادامه، شرح درباره یافتههایش را با نشاندادن بخشی از گچبریهای پیداشده در «قلعهدختر» آغاز میکند: این گچبریها بسیار متنوع هستند و در آنها میتوان قطعاتی از بخشهای صورت انسان، نگارههایی از طبیعت، نقوش معماری و حتی کتیبهای به خط پهلوی را تماشا کرد.
او پس از بیان این نکته، اهمیت محافظت از آنها را نیز یادآور میشود و میگوید: ما در ۹سال کاوش در این محدوده هیچ سکه یا ظرف گرانقیمتی نیافتیم. نمیدانم سارقان میراث فرهنگی با حفر و تخریب این سازهها دنبال چه میگردند! در ابتدا که کاوش را آغاز کردیم، گروه باستانشناسان از حفاریهای شبانه به تنگ آمده بودند. کلنگ سارقان این آثار گچی باستانی را مخدوش و حتی نابود میکند، چنانکه این اتفاق افتاده است و ضربه کلنگ، قسمتی از کتیبه بنا را که نام شخص سازنده روی آن حک شده بود، از بین برده است.
این را هم اضافه کنم که یک زلزله حدود قرن سوم و چهارم (دوره سامانی) در این منطقه رخ داده است که سبب میشود این مکان پس از آن، برای همیشه خالی از سکنه شود. این موضوع فرصتی برای سودجویان فراهم میکند تا به غارت مصالح معماری اینجا که بیشتر آجر بوده است، مشغول شوند و آثار و بقایای این محوطه را تخریب کنند؛ آنچنان که متأسفانه تزیینات گچبری این مجموعه معماری نیز از گزند این غارت در امان نمانده است و بخش عمدهای از گچبریها نابود شدهاند.
ناگفته نماند، تعدادی از اهالی منطقه که در این بازدید همراهمان بودند نیز از نبود همکاری میراث در دادن مجوزها و نصب تابلوهای هشدار برای مشخصکردن محوطه باستانی گله کردند. البته در این میان، لبافخانیکی نوید میدهد که بهتازگی معاونت میراثفرهنگی استان خراسانرضوی و مدیرکل امور پایگاههای میراثفرهنگی کشور قول دادهاند با تأسیس پایگاه میراثفرهنگی در این محل، گامی اساسی در راستای حفاظت و ساماندهی محوطه تاریخی بازههور بردارند.
دکتر میثم لبافخانیکی که خودش از سال ۱۳۹۷ در این محدوده مشغول کاوش است، توضیح میدهد در ابتدا گچبریهایی که بر فراز این تپه قرار داشتند، این گمان را که ممکن است در گذشته، قصری در این محدوده وجود داشته باشد، در ذهنمان تقویت کرد، اما این روایت با کشفی تازه تغییر کرد: در همان اوایل کاوش به قطعهای برخوردیم که پایه آتشدان بود. بنابراین، فرضیه قصر منتفی شد و احتمال بودن یک آتشکده در این مکان قوت گرفت.
ما سعی کردیم در فصول مختلف کاوش پلان آتشکده را بیابیم. این پلان، اما مشابه هیچکدام از آتشکدههای شرق ایران نبود، بلکه الگوی آن شبیه آتشکدههای غرب، یعنی حوزه مرکز قلمرو ساسانیان بود. همچنین، این آتشکده مانند آذرگشنسب در تختسلیمان، با آجر ساخته شده بود. همه این موارد، این بنا را بهعنوان محتملترین گزینه برای «آذربرزینمهر» قرار میدهند، هرچند کتیبهای برای دلالت بر این امر نیافتهایم و نمیتوان فعلا با قطعیت از آن سخن گفت.
البته بهگفته لبافخانیکی، گزارشها و توصیفهای جغرافیایی متون کهن از آذربرزینمهر با این منطقه تا حدودی تطابق دارد. برای نمونه، در متون آمده است آذربرزینمهر که در اساطیر محل بیعت گشتاسب با زرتشت نیز هست، در «پشت گشتاسبان» بوده است و تعدادی از باستانشناسان، «پشت» را همان ولایت «بُست» به مرکزیت ترشیز و کاشمر کنونی میدانند. البته قطعیت این موضوع ثابت نشده است، زیرا برخی نیز پشت گشتاسبان را همان «ریوند» در امتداد جنوبشرقی بینالود دانستهاند که در آن روستایی بهنام گنبد نیز قرار داشته است. جالب اینجاست در همین محلی که ما هستیم هم پیشتر، روستایی وجود داشته که حالا از بین رفته است.
در این محدوده همچنین نگارههایی از «مهر» و «آیین مهری» مانند نقش صلیب شکسته، طاووس و خورشید یافت شده است.
این باستانشناس همچنین در توصیف شکل آتشکده، ابعاد و بخشهای مختلف آن را که حاصل فصلهای مختلف کاوش در این محدوده بود، چنین شرح میدهد: یک گنبدخانه در این محدوده وجود داشته است. ما در آخرین فصل کاوشهایمان که بهتازگی پایان یافته است، توانستهایم طاق ورودی آن را پیدا کنیم.
سرپرست کاوشگران همچنین دیواری سیصدمتری را بهعنوان راه ورود به آتشکده معرفی میکند و در انتها نیز میگوید: پلانهایی تهیه شده است که میتوان طرح این آتشکده را بازسازی کرد. با بازسازی آتشکده، این بنا به یک سایت تاریخی و گردشگری ارزشمند برای منطقه تبدیل میشود. من از ساکنان منطقه میخواهم که خودشان در وهله اول حافظ این گنجینه تاریخی باشند و اجازه ندهند افراد سودجو بهبهانه کشف گنج، این بنای ارزشمند را تخریب کنند.