کالاهای گمرک شهید رجایی تا ۲۴ ساعت آینده ترخیص می‌شود پیش‌بینی قیمت ارز و دلار (دوشنبه، ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) پیش‌بینی بورس (دوشنبه، ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴)| اصلاح هیجانی ادامه دارد؟ پیش بینی قیمت سکه و طلا (دوشنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) قیمت خودرو‌های خارجی و مونتاژی رشد کرد (۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) بررسی قیمت امروز خودرو‌های داخلی (۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) | گرانی در خانواده کوییک و شاهین دوسوم حقوق کارگران صرف مسکن و اجاره‌بها می‌شود پرمصرف‌ها منتظر قبوض میلیونی باشند آسان‌شدن جداسازی یارانه برای خانوارهای جدید انهدام ۸۳ تن کالای غیرقابل مصرف در انبارهای اموال تملیکی خراسان رضوی چه کالا‌هایی در بندر شهید رجایی سوختند؟ نصب پنل خورشیدی در ۹۰۰ هزار واحد مسکونی استان | خراسان رضوی می‌تواند نیمی از برق تجدیدپذیر کشور را تأمین کند فشار فروش در بورس | خروج سنگین پول حقیقی از بازار (۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) استقرار نیروهای پالایش و پخش در بندر شهید رجایی ایران پنجمین مصرف‌کننده بزرگ طلا در جهان است توجه ویژه به تأمین مواد اولیه داخلی برای کاهش هزینه‌های تولید در خراسان رضوی نوسانات طلا، بازار را دچار التهاب کرد | مشهد، قطب جدید طراحی طلا در کشور پرواز قیمت طلا در مشهد (۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) قیمت امروز ارز، طلا، سکه و بیت‌کوین (۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) | صعود دلار به کانال ۸۴ هزار تومان آغازبه‌کار نهمین نمایشگاه تخصصی طلا، جواهر، نقره و گوهرسنگ‌ها از ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ در مشهد قرعه‌کشی ایران‌خودرو امروز (یکشنبه، ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) | تعداد کل شرکت‌کنندگان قرعه‌کشی ایران‌خودرو اعلام شد کاهش ۵۰ درصدی قیمت تخم مرغ | قیمت مصوب هفته آینده اعلام می‌شود (۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) سهم ۸ درصدی گمرک شهید رجایی از کل واردات کالا‌های اساسی هشدار شرکت توانیر درباره قطعی برق قیمت طلای آب‌شده پشت مرز سرنوشت‌ساز (۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) پهلوگیری اولین کشتی در اسکله شهید رجایی بعد از حادثه انفجار در این بندر بررسی وضعیت پرواز‌های مشهد به بندرعباس، یک روز پس از حادثه بندر شهید رجایی (۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) آغاز بخشش جرائم بیمه شخص ثالث از امروز (یکشنبه، ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

چگونه به روش حرفه‌ای طلا بخریم؟

  • کد خبر: ۱۸۹۹۰۸
  • ۲۹ مهر ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۲
چگونه به روش حرفه‌ای طلا بخریم؟
به همسرم گفتم: این دفعه می‌خوام برای تولدت طلا بگیرم. خندید و گفت: تو از بس برای من طلا نگرفتی، یادت رفته طلا چی هست؟
مهدی محمدی
نویسنده مهدی محمدی

به همسرم گفتم: این دفعه می‌خوام برای تولدت طلا بگیرم.

خندید و گفت: تو از بس برای من طلا نگرفتی، یادت رفته طلا چی هست؟

از این حرفش ناراحت شدم و برای اینکه ثابت کنم به صورت حرفه‌ای می‌توانم طلا بخرم، خودم را در کمترین زمان ممکن به نزدیک‌ترین طلا فروشی سر کوچه رساندم. سرم را به شیشه چسباندم و به فروشنده مغازه اشاره کردم تا در را برایم باز کند.

همان طور که طلا‌ها را نگاه می‌کردم، گفتم: این گردالو‌ها چنده؟

تا گفتم گردالو، چشمش گرد شد و گفت: گردالوها؟

گفتم: بابا منظورم همین دایره زردهاست.

نفس عمیقی کشید و گفت: عزیزم، دایره چیه؟ اون‌ها النگو هستن.

گفتم: یعنی همه این دایره‌ها اسمشون النگوست؟

با سرش تأیید کرد و گفت: بله. همه این دایره‌ها النگو هستند. اگر برای همسرتون می‌خواین هدیه بخرین، یک مدل انتخاب کنین تا من وزن کنم. اگه اندازه یا مطابق میلیشون نبود، دوباره بیاین تا عوض کنم.

به یکی از طلا‌ها اشاره کردم و گفتم: این النگو رو می‌خوام، ولی به احتمال خیلی زیاد برای دست خانمم کوچیک باشه.

جواب داد: اون برای دست همه خانم‌ها کوچیکه.

خندیدم و گفتم: اگه برای دست همه کوچیکه، چرا این همه النگوی کوچیک رو آوردین مغازه بفروشین؟

گفت: واسه اینکه اون‌ها النگو نیستن، اسمشون حلقه‌اس.

شما که گفتین این دایره‌ها همشون اسمشون النگوست.

مغازه دار گفت: من از شما معذرت می‌خوام. اون دایره بزرگای طلایی رنگ النگو هستن. اون دایره کوچیکا هم حلقه و انگشتر.

گفتم: پس اون دایره بزرگ‌های سفید چی ان؟

اون‌ها هم النگو هستن، ولی طلای سفیدن.

گفتم: ببخشین این قدر سؤال می‌پرسم. اون دایره خیلی بزرگه که فقط یک دونه دارین و این قدر می‌درخشه چیه؟

اون دیگه مهتابی مغازه مونه.

عه. مگه مهتابی یک خط مستقیم نیست.

گفت: آره هست. ولی این مدلی و گردش هم هست. شما مهتابی می‌خوای هدیه ببری؟

گفتم: نه، مهتابی لازم ندارم. از همین النگو‌ها یک دونه خوشگلشو خودتون بدین. راستی النگو‌ها کیلویی چنده، انگشتر‌ها کیلویی چنده؟

فرق نمی‌کنه، همه طلا‌ها چه النگو، چه انگشتر، یک قیمت دارن. ضمن اینکه گرمی باید حساب بشن و اجرت و مالیات هم اضافه می‌شه.

یکی انتخاب کردم و گفتم: این خوبه. همینو لطفا حساب کنین.

وقتی توی ماشین حساب قیمت را محاسبه کرد و به من اعلام کرد، گفتم: حالا من برم بیرون یک دوری بزنم، برمی‎گردم.

همان طور که داشتم از مغازه بیرون می‌رفتم، سرم را برگرداندم و گفتم: راستی اگر دوست دارین شما م با من بیایین بریم یک دوری بزنیم.

فروشنده گفت: «شما راحت باشین. من قبلا دورامو زدم» و با اینکه ساعت هنوز ۷ شب نشده بود، برق‌ها را خاموش کرد و آماده شد برای تعطیل کردن مغازه.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->