ما به دوستی و توسعه و تکثیر آن نیاز داریم. این را قدیمیها ضرب المثل کرده اند تا به ما بگویند «هزار دوست کم است و یک دشمن زیاد». باید برای تبدیل کردن همان یک دشمن به دوست هم همت کرد. میدانیم که اولین قدم برای فرایندی چنین، عنصری است به نام فراموشی. خردمندان و آنان که به فرداها نگاه میکنند، بدیها را خیلی زود فراموش میکنند و خوبیها را در ماندگارترین قسمت حافظه خویش، چون گوهری گران بها نگه میدارند.
نتیجه اش هم میشود اینکه به سرمایه دوستی، زیست اجتماعی خود را ایمنتر و مطمئنتر میکنند. بی خردان اند که عکس این مسیر را میروند و خود را از نعمتی، چون سرمایه دوستی بی بهره میکنند. من این حکایت را پسندیدم که جایی نوشته بود: «دو دوست با پای پیاده از جادهای در بیابان عبور میکردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند. یکی از آنها از سر خشم بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود، سخت آزرده شد، ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت: امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد. با وجود این، از هم جدا نشدند و کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند.
تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود، لغزید و در آب افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت، روی صخرهای سنگی این جمله را حک کرد: امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد.
دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی تو را آزردم، تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی، ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟ دیگری لبخند زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار میدهد، باید روی شنهای صحرا بنویسم تا بادهای بخشش، آن را پاک کنند، ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند، باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.»
در آموزههای دینی هم توصیههایی از این دست داریم ازجمله در کلام راهنمای امام رضا (ع) میخوانیم که مؤمن عاقل باید «خیر اندک دیگران را بسیار شمارد». همچنین، خوانده ایم که باید برابر بدی دیگران حتی اگر بزرگ باشد، با بزرگواری و کرامت بگذریم و در یاد نگیریم. با این شیوه است که خیر و صلاح رو به فزونی میگذارد. جامعه هم با اخلاقی چنین، به خلاقیتهای انسانی بیشتری خواهد رسید. دوست داشتن را دوست بداریم و دشمنی داشتن و دشمن تراشی را دشمن بداریم تا فضیلتهای اخلاقی خُلقِ خَلق را بهتر و خالق پسندتر کند. آن وقت همه ما به بهره برداری از زیباییها تواناتر خواهیم شد. امنیت روانی به آرامشِ مستمر خواهد رسید. هیچ کس تنها نخواهد ماند و به گاه حادثه هر دستِ نیازمند، دهها دستِ یاریگر را به سوی خود دراز خواهد دید.