به گزارش شهرآرانیوز «پسرم ۱۱ ساله است. باهوش و درسخوان و بسیار مهربان. ولی عادت اخلاقی ناپسندی دارد و زیاد دروغ میگوید. این درحالی است که من هیچوقت به او سخت نگرفتهام. بارها درباره ناشایست بودن این اخلاقش با او صحبت کردهام که هیچ فایدهای نداشتهاست. گاهی واقعا کلافهام میکند و نمیدانم در برخورد با دروغهایش چهکار کنم؟ آیا باید دروغش را به رویش بیاورم یا اینکه هربار نادیدهاش بگیرم؟»
این دغدغه یکی از مخاطبان عزیز روزنامه است که آن را در پیامکی با ما درمیان گذاشته و از کارشناسان مجموعه مان راهکار خواستهاست. مسئلهای که امکان دارد دغدغه مادران بسیار دیگری نیز باشد. مادرانی که نمیدانند این عادت اخلاقی را چگونه باید در فرزندشان تدبیر کنند تا اصلاح شود. موضوعی که ما هم به همینعلت آن را با دینا جانعلیپور، روانشناس و رواندرمانگر کودک در میان گذاشتم و شما در ادامه چکیدهای از آن را میخوانید.
برای درک این موضوع ابتدا باید تعریفی از دروغ داشتهباشیم. دروغ به بیان مطلب یا حرفی گفته میشود که با واقعیت تفاوت دارد و کسی هم که از آن استفاده میکند، متوجه این موضوع میشود. از آنجایی که کودکان کمتر از پنجسال دنیای خیالی پررنگی دارند و نمیتوانند تفاوتی بین واقعیت و خیال قائل شوند، متهم کردنشان به دروغ کار درستی نیست.
برای نمونه بیشفعالی سبب میشود تا بچهها به علت نداشتن تمرکز، کارهایی را که انجام داده یا ندادهاند، بهخاطر نیاورند، ازاینرو نمیتوان و نباید این بچهها را متهم به دروغگویی کرد.
رشد تکاملی مغز از چهارسالگی شروع و در حدود سن بیستودوسالگی تکمیل میشود. این منطقه مسئول انتخابهای آگاهانه ماست، بنابراین طبیعی است که همه بچهها و به یک اندازه درک درستی از مسائل پیرامونشان نداشتهباشند.
نیازی که از کودکی تا کهنسالی در همه ما وجود دارد و اگر به درستی پاسخ داده نشود، میتواند بچهها را به سمت دروغ گفتن سوق دهد.
از آن عواملی است که تأثیر زیادی در دروغگویی بچهها دارد. بچهها براساس آنچه میبینند رفتار میکنند، نه آنچه به آنها گفته میشود. ازاینرو والدینی که خودشان خیلی به این نکات اخلاقی توجه ندارند، باید انتظار داشتن بچههایی دروغگو را هم داشتهباشند.
بچههایی که از سوی والدینشان برای بیان مطلبی تحت فشار هستند، از دروغ برای فرار از موقعیت استفاده میکنند. این رفتار را در بچهها طلاق بهخاطر کنجکاویهای یک والد درباره والد دیگر زیاد میبینیم.
برخی والدین از تنبیه برای تربیت استفاده میکنند. موضوعی که سبب میشود تا بچههای اعتمادبهنفس و عزت نفس پایینی داشته باشند و به سمت دروغگویی پیش بروند.
اعتمادبهنفس و عزت نفس پایین درنتیجه روشهای تربیتی نادرست والدین در بچهها بهوجود میآید و تأثیر زیادی هم در دروغگو شدن آنها دارد.
والدین سختگیر، منضبط و خشک که به احساسات بچهها توجهی ندارند ناخواسته آنها را به سمت دروغ گفتن پیش میبرند.
داشتن دوستان خیالی تا ششسالگی برای بچهها طبیعی است و میتواند پوششی برای توجیه رفتارهای نادرست آنها باشد.
ترسها و اضطرابهای پنهان که والدین از علت آنها اطلاعی ندارند، گاهی بچهها را به سمت دروغگویی پیش میبرد. موضوعی که با کمی همدلی و صحبت با بچهها میتوان متوجه آنها شد.
وقتی بچهها دروغ میگویند، واکنش هیجانی شدید نشان ندهید. معمولا والدین بهعلت ناآگاهی از مراحل رشد بچهها نسبت به برخی رفتارهای آنها واکنشهای دارند که نوعی توجه منفی محسوب میشود، مانند خندیدن یا تعجب کردن از برخی دروغهای بچهها.
عوامل دروغگویی در بچهها را بشناسید و برخورد درست و منطقی با آنها داشتهباشید. با اینکار میتوانید ریشهای مشکل دروغ گفتن را در آنها برطرف کنید.
سطح توقع و انتظارات خود را از بچهها واقعی کنید. والدینی که از بچهها انتظار زیادی دارند، آنها را ناخودآگاه به سمت دروغگویی و پنهانکاری سوق میدهند.
هیچگاه به بچهها برچسب دروغگویی نزنید و آنها را متهم به دروغ گفتن نکنیدمانند: «توهم مثل بابات فقط بلدی دروغ بگی!»
وقتی بچهها دروغ میگویند، این موضوع را مستقیم به روی آنها نیاورید.
سعی کنید خودتان الگوی خوبی از این نظر برای بچهها باشید. استفاده کردن از جملههایی مانند «کلاغه خبر آورده که تو این کار رو کردی» درواقع آموزش دروغ گفتن به بچههاست.
محبت و توجه لازم را بهصورت کلامی، جسمی و مالی به بچهها بدهید. این کار با لوس کردن متفاوت است.
سعی کنید رابطهای سالم، نزدیک و صمیمی با بچهها برقرار کنید تا آنها ترس از اعتراف به خطاهایشان در برابر شما را نداشتهباشند. بچهها باید به این اطمینان برسند که شما آنها را بدون قید و شرط دوست دارید.
در مسائل تربیتی با همسرتان هماهنگ باشید و ثبات لازم را نیز داشتهباشید، برای نمونه در برابر دروغ گفتن بچهها در موقعیتهای مختلف برخورد یکسانی داشتهباشید، یکجا از آن به زرنگی و در جای دیگر به دروغ یاد نکنید.
به بچهها القا نکنید که دروغ میگویند، مانند اینکه اصرار کنید واقعیت مطلبی را بگویند یا قسمشان بدهید که راستش را بگویند؛ «جون مامان الکی نمیگی؟»
وقتی بچهها راست میگویند آنها را تشویق و حتی بابت این موضوع از آنها تشکر کنید. «ممنونم پسرم که راستش رو بههم گفتی.»
درصورتی که اختلال عصبی رشدی مانند بیشفعالی در بچهها مشاهده میکنید، با کمک یک روانشناس برای شناسایی و برطرف کردن آن اقدام کنید.
والدین عزیز باید بدانند که رشد اخلاقی، روانی و اجتماعی بچهها مانند رشد جسمیشان برنامه مشخصی دارد، یعنی تا سن خاصی مانند پنجسالگی آنها اصلا تعریفی برای اخلاق ندارند و تازه از این سن به بعد شما باید با برنامهریزی آنها را برای تبدیل شدن به فردی اخلاقمدار هدایت کنید. بهطورکل دوعامل ژنتیک و یادگیری در این موضوع تأثیرگذار است و شما باید براساس آنها برنامهریزی داشتهباشید و برنامههایتان را بچینید.
در این فاصله سنی بچهها به دودلیل اخلاقمدار رفتار میکنند. اول اینکه تنبیه نشوند و دو اینکه پاداش بگیرند. درواقع رعایت مسائل اخلاقی در این سن فقط جنبه دادوستد برای آنها دارد و این نکتهای است که شما باید براساس آن برنامههای تربیتیتان را بچینید.
در این سن بچهها یا میخواهند همرنگ جماعت شوند یا خودشان را به منابع قدرت نزدیکتر کنند، مانند اینکه در مدرسه بچه منظمی هستند یا کمک حال اعضای خانوادهاند تا مورد توجه مادر یا پدر قرار بگیرند یا به معلمشان نزدیکتر شوند. درواقع، میتوان گفت رفتارهایشان نوعی ریاکاری است.
مرحله خودشکوفایی است و پس از بلوغ عقلی شاهد آن هستیم که فقط برای برخی اتفاق میافتد. فرد، اخلاقی بودن را درونی و برحسب وجدان رفتار میکند. ازاینرو گاهی شاهد آن هستیم که برخی افراد در یکی از دومرحله پیش متوقف شدهاند، برای نمونه وقتی فردی در چهلسالگی همچنان از ریاکاری برای رسیدن به منابع قدرت درجامعه استفاده میکند، به معنای آن است که درمرحله دوم رشد اخلاقیاش متوقف شدهاست.
یادمان باشد ما تا پیش از سن دوازدهسالگی برای برطرف کردن این عادت اخلاقی ناپسند در فرزندمان فرصت داریم. از این سن به بعد صفحههای رشد روان در بچهها بسته میشود و تغییر خلقوخو و عادتهای نادرست در آنها کار سختی خواهد شد. همچنین عادت پنهانکاری در بچهها همان علتهای دروغ گفتن را دارد که چه دروغ بگویند و چه پنهانکار باشند آنها را با مشکلات زیادی در آینده روبهرو خواهدکرد.
از آنجایی که افراد دروغگو قابل اعتماد نیستند در فرایند اجتماعی شدن با مشکلات زیادی روبهرو میشوند، مانند نپذیرفته شدن از سوی دیگران که سبب طرد شدنشان از گروههای دوستی و شغلی خواهد شد. از دست دادن اعتماد همسر بهخاطر دروغ گفتن هم موضوعی است که زندگی مشترک این افراد را همیشه دستخوش چالشهای زیادی خواهد کرد.