قیمت قطعی حج تمتع ۱۴۰۴ تا ۲ ماه آینده مشخص می شود گلایه آیت الله علم الهدی از بلاتکلیفی طرح جامع زیارت در خراسان رضوی رفیق خوب نعمته | روایت‌های دینی درباره دوست خوب و بد چه می‌گوید؟ هماهنگی برای اعزام چهار هزار نفر از دانشگاهیان به عمره تولیت آستان قدس رضوی: بسیجیان باید امید را تقویت کنند | آگاهی و تحلیل عمیق، ابزار مقابله با جنگ نرم دشمن است مراسم بزرگداشت شهدای پاراچنار پاکستان در حرم امام‌رضا (ع) برگزار شد (۴ آذر ۱۴۰۳) راهیابی ۲۵ حافظ مشهدی به مرحله نهایی مسابقات کشوری قرآن کریم مشورت، صفت مؤمنان بررسی کارکردهای اجتماعی نماز | فریضه‌ای عدالت‌طلب و احیاگر حق چرا باید صبر کنیم؟ ایمان داشته باش تا هدایت شوی | درباره لزوم هدایت قرآنی در زندگی بشر آیت‌الله علم‌الهدی: فرهنگ بسیجی محور عمل کارگزاران نظام باشد | هیچ منطقی در گرانی‌های بازار نیست آیت‌الله علم‌الهدی: بسیجیان دانشجو و طلبه، نگهبان اعتقادی جریان بسیج هستند+ویدئو پیکر مطهر ۱۴ شهید گمنام دفاع مقدس در استان خراسان رضوی تشییع می‌شود رئیس کمیته امداد: خیرین بازوان انقلاب در خدمت‌رسانی به نیازمندان هستند جمع‌آوری ۴۰ میلیارد تومان کمک برای مردم غزه و لبنان توسط خیرین و هیئت‌های مذهبی کشور قصه آقای راستگو | یادی از حجت‌الاسلام محمدحسن راستگو، روحانی نام‌آشنای مشهدی مروری بر روایات ائمه اطهار (ع) درباره عقل | بهترین نعمت برای دنیا و آخرت نصرت الهی در پرتو صبر و پایداری
سرخط خبرها

من تو رو دارم

  • کد خبر: ۱۹۸۶۷۸
  • ۱۵ آذر ۱۴۰۲ - ۱۷:۰۵
من تو رو دارم
آدمیزاد چه خیال‌ها که در  سر ندارد و چه نقشه‌ها که در سرش ندارد و به یک عطسه گاهی همه شان خاک و خاکستر می‌شود.

من اشتباه می‌کردم، گاهی باید همه اجزای محتویات کله ات را عین دستگاه قهوه ساز  باز کنی، فیلترهایش را  از جرم و خاکه قهوه خالی کنی، منبع بخارش را بشویی و  دوباره سرهمش کنی و شروع کنی به کار کردن. من را ببخش که فکر می‌کردم آمدن پیش تو و کمک خواستن و گشایش خواستن یعنی اینکه تو دکمه راه اندازی مجددم را بزنی و من را برگردانی به تنظیمات کارخانه و درست عین روز اولم کار کنم.

آدمیزاد چه خیال‌ها که در  سر ندارد و چه نقشه‌ها که در سرش ندارد و به یک عطسه گاهی همه شان خاک و خاکستر می‌شود. آن روزی که شکم درد لعنتی آمد سراغم و تا افطار صبر کردم و بعدش با عرق نعنا و نبات خواستم بر طرفش کنم تا همین امروز که ۹ جراحی داشتم و یک چهارم معده جذب و هضمم را بر عهده گرفته و با خرچنگ چمبره زده روی سلول‌های گوارشی ام و به همزیستی مسالمت آمیزی رسیده ایم سه سال می‌گذرد. آن روز عرق نعنا و نبات کاری نکرد، فردا و پس فردا هم روزه نگرفتن باز کاری نکرد و پایم را باز کرد به ملاقات با متخصصی که گوارش می‌دانست و شکار خرچنگ هم بلد بود. از آن روز شش سال گذشته و توی این شش سال با تو رفیق‌تر شده ام، پرچین‌های کوتاه تری دارد روحم و صبر و رضا و شکر و صلح را بیشتر در خودم برق انداخته ام.

آرزوهایم را سروسامان داده ام و کم و کوچکشان کرده ام و همین سکوت روحم انگار خرچنگ توی شکمم را هم رام کرده است و خط و نشانی نمی‌کشد و خاکریز تازه‌ای فتح نکرده است.

من همین که دیدارم با شما نظم و  نسقی پیدا کرده و هرمله می‌آیم اینجا روبه روی گنبد شما می‌نشینم و از سر صدق حرف می‌زنیم را هم مدیون شمایم.

یادتان هست گریه‌های روز اولم را؟ یادتان هست شب قبل از  اتاق عمل، عمل اولم را فکر می‌کردم مگر می‌شود آدمی معده اش را ببرند و بگویند خراب شده بود بریدیم انداختیم دور. آن تکه را بریدند، تکه‌های بعدش را هم بریدند، سیزده سانتی متر روده را هم بریدند که خرچنگ بی سرزمین شود. یادتان هست چقدر عجله داشتم؟ چقدر فکر توی سرم بود برای انجام دادن اولین کاری که خوب بشوم. دومین کاری که خوب بشوم. حالا، ولی سبک و آرامم، اولین کاری وجود ندارد. بعدا وجود ندارد. هرچه را رمق داشته باشم و اولویتم باشد و خوشایند تو باشد انجام می‌دهم و بقیه اش اصلا مهم نیست.

آقای مهربان من امام رضا (ع)، من هنوز دارو می‌خورم، هنوز پرتو درمانی می‌شوم و خرچنگ هنوز شیطنت می‌کند، ولی مهم این است که تو مرا به مقام رضا رسانده ای.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->