جزئیات طرح «توریست کارت» اعلام شد شهادت یک مأمور فراجا در درگیری با اشرار در خوزستان (۱۹ آبان ۱۴۰۴) پیگیری مطالبات کارگران | چالش‌های ناتمام بیمه‌ای کابوس جیره‌بندی در افق خشک‌سالی مشهد | ٩٨ درصد پهنه شهرستان مشهد در وضعیت خشک‌سالی شدید راز طلایی وزن‌گیری کودکان چیست؟ ۵ مکملی که از شما در برابر سرماخوردگی و سرفه محافظت می‌کنند آیا بخور برای سلامت ریه خوب است؟ | هنگام سرماخوردگی از چه نوع بخوری استفاده کنیم؟ عوامل مؤثر در بروز خشکی چشم کدام‌اند؟ محیط کار چطور می‌تواند ریسک ابتلا به دیابت را افزایش دهد؟ هشدار اورژانس درباره خطر خفگی کودکان با اجسام کوچک حکم قصاص مشروط برای زن معتاد شوهرکش صادر شد مرگ سالانه ۵۸ هزار ایرانی بر اثر آلودگی هوا| مشهدی‌ها در سال ۳۳۵ روز هوای آلوده‌تر از استاندارد‌های جهانی را تنفس کردند سالانه دو میلیون چینی می‌توانند به ایران سفر کنند دستگیری خانم دکتر قلابی حین انجام لیپوساکشن در منزل بیمار! گازگرفتگی دانش‌آموزان در مدرسه‌ای در خیابان ابوطالب مشهد (۱۸ آبان ۱۴۰۴) از شیرموز تا قهوه بیرون بر، چطور هوشمندانه و سلامت محور انتخاب کنیم؟ | واقعیت تلخ نوشیدنی‌های شیرین سرقت مسلحانه خشن از کودکان با ساطور + ویدئو تولید ۶۸۱ هزار تن کنسانتره دامی در خراسان رضوی از ابتدای سال تاکنون (۱۸ آبان ۱۴۰۴) شوینده‌های خانگی چقدر می‌توانند خطرناک باشند؟ صدور هشدار سطح زرد هواشناسی در پی پیش‌بینی تشدید آلودگی در خراسان رضوی (۱۸ آبان ۱۴۰۴) سد‌های کشور در بحران کم‌آبی | دو سوم ظرفیت مخازن خالی است دستگیری عامل آتش‌سوزی در تالاب بیشه‌دالان بروجرد استان لرستان (۱۸ آبان ۱۴۰۴) افزایش مراجعه دانش‌آموزان به پزشک با علائم کاهش شنوایی پیری زودرس مغز در کمین این افراد است گزارشی از پاسخ گویی ضعیف مرکز فوریت‌های سایبری پلیس فتا | هک در چند دقیقه، پاسخ گویی در یک ساعت! به وقت تشنگی زمین مالیات اضافه کسرشده از بازنشستگان نفت برگردانده شد ۵ مکان دیدنی مشهد از چالیدره تا شاندیز گرانی، دلیل توزیع‌نشدن شیر مدارس
سرخط خبرها
روزنوشت‌های شهری (۵۰)

عمو! کرونا جدیه؟

  • کد خبر: ۱۹۹۴۲
  • ۱۵ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۹
عمو! کرونا جدیه؟
حجت الاسلام محمدرضا زائری کارشناس مسائل فرهنگی
شنبه 
کنار خیابان منتظر تاکسی هستم. ماشینی از جلو من رد می‌شود، ولی سرعتش را کم می‌کند و دنده‌عقب می‌گیرد. با مهربانی در را باز می‌کند و تعارف می‌زند که بفرما. سلام و علیکی می‌کنیم و بعد که قدری حرف می‌زنیم می‌گوید: مدتی قبل تو را سوار بر ترک یک موتور دیدم. خیلی لذت بردم. می‌خندم که: من ترک موتور از سرما می‌لرزیدم. شما لذت می‌بردی؟ حسابی می‌خندد و بعد توضیح می‌دهد: منظورم این است که خوشحال بودم شما مثل بقیه مردم هستی!
 
یکشنبه
پشت چراغ قرمز، روی صندلی عقب تاکسی کنار پنجره نشسته‌ام. یک موتور‌سوار کنار تاکسی توقف می‌کند. همان موقع گوشی موبایلش  زنگ می‌خورد. سر و روی راننده موتور رنگی و گچی است و پشت سرش هم اسباب کار و جعبه ابزار بسته است. با مهربانی می‌گوید: آره عزیزم، توی راهم. ناهار رو بذار. دارم میام. این‌قدر توی این مکالمه کوتاه محبت و زیبایی و امید هست که خستگی و افسردگی و ناراحتی این روز‌های کرونایی را برای چند لحظه فراموش می‌کنم.
 
 دوشنبه
موقع ورود به محل کار یک نفر از همکاران حراست با دستگاه تب‌سنج جلو‌م را می‌گیرد و از من می‌خواهد با دستمال کاغذی پیشانی‌ام را تمیز کنم. بعد دستگاه را روبه‌روی پیشانی‌ام می‌گیرد و می‌گوید: ۵/۳۵، خوب است! وقتی دارم وارد ساختمان می‌شوم احساس یک شهروند ویژه را دارم و با خودم می‌گویم چه باید کرد تا چنین وسواس‌ها و مراقبت‌ها و حساسیت‌هایی نسبت به بهداشت بیشتر و همیشگی بشود.
 
سه‌شنبه
توی شعبه بانک منتظر رسیدن نوبتم هستم که مردی کهن‌سال جلو می‌آید. حاج آقا، اوضاع بهتر می‌شه؟ جواب می‌دهم: من هم مثل شما. از کجا بدانم؟ می‌گوید: بالأخره شما دستت توی کار است و اهل فکر و کتابی و ارتباط و اطلاع داری! می‌گویم: هنوز درسم به اون جا نرسیده!
 
چهارشنبه
سرم توی گوشی موبایل است و دارم از پله برقی ایستگاه مترو پایین می‌آیم که مردی بدون مقدمه می‌پرسد: حاج‌آقا، داری روزنوشت می‌نویسی؟ سرم را بالا می‌آورم و چهره‌اش را به خاطر می‌سپارم تا برای روز چهارشنبه بنویسم. مردی که لبخند شیرین و مهربانش از پشت ماسک سفید هم پیدا بود!
 
پنجشنبه
۲ پسر دست‌فروش از کنارم می‌گذرند و سلام می‌کنند. با صدای بلند جوابشان را می‌دهم. ناگهان برمی‌گردند و یکی‌شان می‌پرسد: عمو، کرونا جدیه؟ می‌ایستم و نگاهشان می‌کنم.
ده دوازده سالی دارند، با چهره‌هایی باهوش و بانشاط. هردو فال می‌فروشند و یکی‌شان جاسوئیچی‌هایی هم برای فروش در دست دارد. می‌گویم: بله عزیزم، کرونا جدی است! می‌گوید: آخه بعضی‌ها می‌گن نباید ترسید! مشغول توضیح دادن هستم که قوطی‌های کوچک ضدعفونی‌کننده را توی پلاستیکی در دست من می‌بینند. تا به خودم بیایم، هم ۲ تا فال خریده ام و هم ۲ تا از قوطی‌های مواد ضدعفونی‌کننده را به آن‌ها داده‌ام و گفته‌ام که چگونه باید از آن استفاده کنند، هر‌چند نمی‌دانم برای کسانی با سبک زندگی و شرایط آن‌ها چقدر فایده خواهد داشت!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->