مشهدالرضا (ع) از آن دست شهرهایی است که هویتش جز به مشهدالرضا (ع) بودن و زیارت نیست. زیرا مشهد نه مزیت محیط زیستی شهرهای شمالی یا غربی حاشیه زاگرس را دارد و نه مزیت سیاسی یا اقتصادی تهران پایتخت. با این حال، چنان که در یادداشتهای قبلی اشاره شد، در دوره معاصر، تحت تأثیر اجرای طرحهای عمرانی و توسعه سرمایه داری در مشهد، هویت این شهر در معرض یک آزمون تاریخی سترگ قرار گرفته است.
همان طور که میدانیم، بر اساس آموزههای اسلامی، ابعاد ناسوتی و این دنیایی ما و زندگی مان، همچون مکان، زمان، اعداد، روابط انسانی یا حتی حیوانات، هم زمان با ابعاد مادی و جسمانی دارای ابعاد ملکوتی نیز هستند. به عنوان مثال، ما در زندگی دینی خود مفهوم کمی و مادی از زمان داریم که روز و شبمان را با آن محاسبه میکنیم و البته این زمان با زمان ملکوتی و قدسی در اتصال است. به همین دلیل زمانهایی مانند بین الطلوعین، شب جمعه، غروب آفتاب، سحرگاهان، ماههای شعبان و رمضان، شب زیارتی حضرت رضا (ع)، همه وهمه، برای ما زمانهای خاصی هستند که تأثیر مستقیمی بر زندگی دینی ما دارند.
به همین ترتیب، مکانهای قدسی نیز به دلیل ارتباط مکان محسوس و مادی با مکان ملکوتی است که قدسیت مییابند که در بعضی احادیث از آنها با عنوان شهر جابلقا و جابلسا یاد شده است. با فرض همین ابعاد ملکوتی و ماورایی است که زائر از مسافر عادی متفاوت میشود و مجاور از شهروند تمایز مییابد. با توجه به ارتباط اموال مادی و این دنیایی با ابعاد ملکوتی آن هاست که انباشت سرمایه و درپیش گرفتن زهد میتواند در قالب وقف و نذر و صدقه محقق شود.
مطابق تحلیلی که ماکس وبر، جامعه شناس مشهور آلمانی، از رابطه اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری مطرح کرده، انباشت سرمایه در نظام سرمایه داری محصول زهد دنیوی کالونیستهای مسیحی است. بر اساس این آموزه، رعایت زهد دنیوی توسط کالونیست ها، منقطع از پاداش اخروی و فقط به منظور پاداش دنیوی انجام میشود. انقطاع زندگی انسان از جهان آخرت و عوالم ملکوتی، درحقیقت به معنای نفی یا تضعیف رابطه جهان ناسوتی و مادی با ابعاد ملکوتی و ماورایی است.
در این وضعیت دیگر حتی احکام شرعی مربوط به زمان و مکان و کالاها و روابط انسانی و مانند آنها نیز کم ارزش خواهند شد و در بهترین حالت به احکام بی فایده تبدیل میشوند. در انقطاع از ابعاد ملکوتی، زمین ها، زمان ها، کالاها، روابط و خدمات انسانی و همه آنچه ما در شهر با آن سروکار داریم، مطابق قواعد عرضه و تقاضا، در نظام سرمایه داری مبادله میشوند و به انباشت سرمایه در نزد سرمایه داران منتهی خواهند شد؛ بنابراین طبیعی است که با توسعه سرمایه داری، آن دسته از انسانهایی که به ارتباط با ابعاد ماورایی و ملکوتی زمان و مکان و روابط انسانی پایبند مانده اند، فقیرتر خواهند شد. زیرا دارایی قدسی آنها مانند دیگرداراییها در بازار معامله میشود و ارزش افزوده ماورایی آنها نادیده گرفته میشود و در این وضعیت انباشت سرمایه دارانه جای وقف و نذر و صدقه را میگیرد.
با این تحلیل، اگر شهر مشهد در گذشته با مکان بارگاه ملکوتی حضرت رضا (ع) یا مساجد و مکانهای قدسی متعددش، با زمانهای قدسی متراکمش، با روابط مجاور-زائر ملکوتی اش شکل گرفته بود، امروز با گسترش توسعه سرمایه داری، در معرض انقطاع از این ابعاد ملکوتی و انحصار زمان و مکان و روابط انسانی به ابعاد ناسوتی و کمی و محاسباتی است. تنهاراه برون رفت از این بحران هویتی و جلوگیری از انقطاع با هویت سنتی شهر مشهد، احیای توجه و التفات به ابعاد ملکوتی زمان و مکان و روابط انسانی است.