اگر میگوییم مشهد باید نام و نشانی در گاه شمار ایرانی داشته باشد، هزار دلیل ریزودرشت را میشود ردیف کرد که هرکدامش برای این هدف کافی است. گذشته از وجود بارگاه حضرت رضا (ع) که خود به تنهایی دلیلی قوی است؛ این شهر ظرفیتهای تاریخی و علمی و فرهنگی فراوانی دارد که نمیتوان از آن چشم پوشید.
ابتدا یادآوری این نکته هم میتواند خود سند و گواهی مهم باشد بر این ادعا که در روزگار ما مشهد تنها شهری است که در گستره خراسان بزرگ، با این وسعت و جمعیت و امکانات، خراسان تاریخی و فرهنگی را نمایندگی میکند و به تعبیری خلاصه و عصاره آن روزگار درخشان و بزرگ است. این شهر میتواند با لحاظ کردن همه آن بار تاریخی که بر دوش دارد، جلوههای متکثر خراسان بزرگ را در خود داشته باشد.
ازاین رو، مشهد فقط یک شهر در شمار شهرهای ایران نیست؛ مشهد نماینده و میراث بر تاریخ، فرهنگ، ادبیات و دین و آیینی است که امروز در این شهر با مرکزیت خراسان رضوی شکل گرفته است.
چقدر این شهر و ویژگیهای تاریخی و فرهنگی این شهر میتواند با عنوان «جهان شهر» نسبت تنگاتنگ برقرار کند. (البته یادآوری این نکته ضروری است که تعبیر «جهان شهر» در مهندسی شهرسازی معنا و تعریف خاص خودش را دارد و باید در راهبردهای کلان جهان شهری مدنظر قرار گیرد.)
حال که باورمندیم مشهد میراث دار این جغرافیای فرهنگی و تاریخی به نام «خراسان» است، رسیدن به نقطه فهم «جهان شهر»ی زمانی مفهوم پیدا میکند که این دایره وسیع به درستی و کامل دیده شود. این موضوع کاملا روشن است که وجود بارگاه حضرت رضا (ع) قطب معنوی و دینی و مذهبی را در این اقلیم سامان داده است که در گستره دینی با مفهومی به نام «توس» گره خورده است؛ یعنی همان سرزمینی که آهنگ گامهای هشتمین سلاله پیامبر (ص) در آن طنین انداز شده است.
درواقع «توس» میراث مشترک دو فرهنگ ایرانی اسلامی است که از سویی با وجود بابرکت حضرت رضا (ع) پیوند دارد و از سویی وام دار تاریخی کهن و ملی از سرزمینی است که مهد علم و دانش و فرهنگ و ادب و هنر است. ازاین رو، نباید مشهد را دست کم گرفت و باید باور کرد که جلوههای درخشان آن، زیب و زینت دفتر فرهنگ ایران است و در فهرست بلندبالای هنر و ادبیات این دفتر نام مفاخر و مشاهیر نام برداری قرار دارند که هرکدام افتخاری برای ایران هستند.
مشهد با این پیشینه و این تاریخ و این شمار هنرمندان و ادیبان، میطلبد بیش از آنچه میبینیم و هست، در نگاه صاحبان قدرت و مکنت و مدیریت و سیاست به چشم آید. به چشم آمدنی که برخاسته از فهم و درایت فرهنگی باشد.
اینجا خاستگاه زبان فارسی است و آرامگاه زنده کننده آن؛ او کاری کرد تا این کاخ بلند زبان فارسی بی گزند ز هر باد و بارانی برای روزگاران پیش رو به یادگار بماند و نشان هویت ایرانیان باشد. اینجا اقلیم شعر است و پاتوق بسیار شاعرانی که هرکدام میاندار محافل شعری در کشور شدند.
ادبیات، موسیقی، هنرهای تجسمی، تئاتر و سینمای مشهد نیز نمایندگان شایستهای در سپهر فرهنگی کشور دارد و هویت مشهدی آنها افتخاری برای این شهر است. مشهد دانشگاهی دارد که از جمله دانشگاههای پرسابقه کشور است. حوزه علمیه اش در جهان اسلام شناخته شده است.
این شهر به هنرمندان و شاعران و نویسندگانش در عرصه ادبیات و هنر انقلاب و دفاع مقدس میبالد و همه این داشتهها و سرمایهها میطلبد که نگاهمان به فرهنگ و هنر و ادبیات مشهد شعاری و تزیینی نباشد و هم برنامه ریزی دقیق و منسجمی داشته باشیم و هم همه هویت فرهنگی و تاریخی را در این برنامه ریزیها لحاظ کنیم؛ نه مقطعی باشد و نه زینت المجالسی و نه گزینشی. پس مشهد روزی به نام میخواهد تا بیشتر دیده شود و فرصتی برای یادآوری داشتههای تاریخی و فرهنگی اش.