نگاهی به قسمت جدید «اکنون» | بازگشت جنجالی مجتبی شکوری معرفی برگزیدگان جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان برد پیت و جورج کلونی با یک فیلم طنز به سینما می‌آیند تغییر رئیس سازمان سینمایی تکذیب شد «بچه مردم» برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره کودک و نوجوان شد فتوکال مهمانان ویژه جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان | از عمو پورنگ تا سامان احتشامی محمد کاسبی در بیمارستان بستری شد + علت کتابی با آموزه‌های رهبری برای کودکان منتشر شد پژمان جمشیدی با «شاخ» به سینما می‌آید + عکس «رویای آمریکایی» آماده نمایش شد طرح بلیت نیم‌بهای «یوز» موفق عمل کرد | فروش میلیاردی در روز نخست اعتراضی سینمایی به جنگ در فیلم «ما» گریم دامبلدور در سریال «هری پاتر» لو رفت + عکس مناسبت‌ها و تقویم فرهنگی هنری امروز (پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴) حراج بین‌المللی ۳۰ تابلوی «باب راس» نقاش محبوب رونمایی از مستند استاد فرشچیان و نماهنگ «چای و گلاب» در مشهد اکران فیلم سینمایی «لیپار» آغاز شد وزیر فرهنگ: بعد از سفر شجریان، درباره کنسرتش گفت‌وگو می‌کنیم + فیلم
سرخط خبرها

حکایت آن بز و کارآمدی در عرصه اجرا و مدیریت نوآورانه

  • کد خبر: ۲۰۵۱۱۳
  • ۱۹ دی ۱۴۰۲ - ۱۴:۵۳
حکایت آن بز و کارآمدی در عرصه اجرا و مدیریت نوآورانه
در روزگاران نه چندان قدیم، چوپان پیری از فرط کهولت و فرتوتیت توانایی بردن گله به صحرا را از دست داده بود.

در روزگاران نه چندان قدیم، چوپان پیری که از فرط کهولت و فرتوتیت توانایی بردن گله به صحرا را از دست داده بود، تنها پسرش را صدا کرد و گفت:‌ای پسر، من دیگر پیر شده ام و کم کم باید گله را به تو بسپارم و خود به استراحت و نوشتن خاطراتم بپردازم. آیا برای این کار آماده ای؟

پسر گفت:‌ای پدر، می‌دانی که من تئوری‌های زیادی در راستای روزآمد کردن نگهداری از گوسفندان ارائه کرده ام، اما فکر نمی‌کنم بتوانم به تنهایی از عهده این کار برآیم. چوپان پیر عصبانی شد و چوب دستی خود را برداشت و دنبال پسر کرد و گفت: سی سال است داری می‌خوری و می‌خوابی و کار تئوریک می‌کنی و هیکلت مانند خرس شده است، حالا می‌گویی نمی‌توانی گله را به چرا ببری؟

پسر وقتی متوجه شد مسئله جدی است قبول کرد و گله را برداشت و به صحرا برد. در راه بازگشت پسر چوپان و گله به جوی آبی رسیدند که عرض اندکی داشت. پسر چوپان بز چالاک گله را پیش انداخت تا از جوی بپرد،  چراکه می‌دانست اگر بز از جوی بپرد باقی گوسفندان نیز در پی او از جوی خواهند پرید، اما هرچه کرد بز از جوی نپرید.

پسر چوپان مشغول ور رفتن با بز بود که حکیمی که از آن حوالی عبور می‌کرد. به وی نزدیک شد و گفت:‌ای جوان، چطور شده؟ پسر چوپان گفت: بز نمی‌پرد. حکیم گفت: من چاره کار را می‌دانم. سپس چوبی برداشت و آب را گل آلود کرد و به پسر چوپان گفت: بز را بیاور. پسر چوپان بز را آورد، اما باز هم هر کار کرد بز از جوی نپرید. حکیم گفت: عجب. علی القاعده بز تا خودش را در جوی آب می‌بیند نباید حاضر باشد پا روی خویش بگذارد و آب که گل آلود شد و دیگر خودش را ندید باید از جوی بپرد، چراکه هیچ حیوانی پا بر سر خویش نمی‌گذارد و خود را نمی‌شکند چه رسد به انسان که بتی ساخته است از خویش و گاهی آن را می‌پرستد، ولی پس چرا نپرید؟

در این لحظه چوپان پیر که مخفیانه به دنبال پسر به راه افتاده بود تا ببیند چه می‌کند و چگونه از عهده کار برمی آید، از مخفیگاه خود بیرون آمد و گفت:‌ای حکیم، این پسر خودش شخصی تئوریک است، اما من او را با چوب آدم کردم تا تن به کار بدهد، حالا تو می‌خواهی بز را با آموزه‌های حکیمانه و کپشن‌های انگیزشی از جوی آب رد کنی؟ وی سپس با چوب خود چندتا محکم به بز زد و بز از جوی پرید و به دنبال او سایر گوسفندان نیز از جوی پریدند.

چوپان پیر سپس در گوش حکیم چیزی گفت که هیچ کس نشنید، اما از آنجا که حکیم پس از شنیدن سخن چوپان پیر به شدت گریه کرد، همگان بر این باورند که آموزه‌ای مهم در راستای کارآمدی در عرصه اجرا و مدیریت نوآورانه بوده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->