۴۳۶ قاچاقچی میراث فرهنگی در سال ۱۴۰۳ دستگیر شدند رئیس پلیس فتا فراجا: به تبلیغات عمل تغییر رنگ چشم و آمپول‌های لاغری ورود می‌کنیم چند روش طبیعی برای از بین بردن چین و چروک صورت هشدار در مورد فروش دارو‌های کودکان در فروشگاه‌های سیسمونی روند افزایشی شیوع بیماری‌های تنفسی | اُمیکرون دوباره اوج گرفت (۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) یک میلیون نفر در خراسان رضوی، مبتلا به فشار خون هستند | گزارش شهرآرانیوز از «قاتل خاموش» و راهکار‌های پیشگیری و درمان آن پیش‌بینی هواشناسی کشور امروز (شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) | افزایش دما در برخی استان‌ها از امروز آیا احکام حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی و مستمری بگیران امروز (شنبه، ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) صادر می‌شود؟ معمای گم‌شدن ۲۰۰ کیلوگرم مواد مخدر، راز قتل قاچاقچی را افشا کرد نقشه ناکام قتل همسر سابق برای حضانت فرزند! فهرست سیاه تبهکاران سایت دیوار در مشهد فاش شد اسامی محصولات و خوشبوکننده‌های غیرمجاز اعلام شد(۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) واژگونی خودرو در سبزوار یک کشته و ۵ مصدوم برجای گذاشت (۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) آیا مدارس مشهد در روز شنبه (۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) تعطیل است؟ ۲ کشته و ۲ مصدوم در پی تصادف مرگبار پژو و کامیون در نیشابور (۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) سه علت اصلی سقط جنین در کشور باران و لغزندگی برخی جاده‌های شمالی خراسان رضوی (۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) جان باختن یک چوپان بر اثر سقوط از ارتفاعات شهرستان قوچان خراسان رضوی (۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) تصادف زنجیره‌ای در بزرگراه کلانتری مشهد | ۶ مصدوم به بیمارستان منتقل شدند (۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) ادامه روند رسیدگی قضایی پرونده حادثه انفجار بندر شهید رجایی افزایش قیمت داروی راپامیون صحت ندارد واکنش پلیس به حادثه پیست اتومبیلرانی ورزشگاه آزادی تلاش ناکام قاچاقچیان برای ربودن کتیبه باستانی در حریم تخت جمشید حادثه هولناک در پیست آزادی | برخورد خودروی مسابقه با عکاس و فیلمبردار + فیلم تصادف زنجیره‌ای در جاده شاندیز| یک تن کشته و ۴ نفر مصدوم شدند (۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) ۷۶۰ متهم به سرقت و معتاد متجاهر در مشهد دستگیر شدند (۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) تأکید استاندار خراسان رضوی بر گسترش نهضت عدالت آموزشی بدون تشریفات ۲۵ مصدوم در پی آتش سوزی یک کارخانه در شهرک صنعتی توس مشهد (۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) استاندار خراسان رضوی: امروز شاهنامه متنی برای یکایک شهروندان جهان است پلنگ زخمی البرز تلف شد (۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) هشدار خودمراقبتی برای شهروندان در کلانشهر مشهد صادر شد (۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

من هم چند روز آخوند بودم!

  • کد خبر: ۲۰۷۵۷
  • ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۹:۵۱
من هم چند روز آخوند بودم!
حجت الاسلام محمدرضا زائری کارشناس مسائل فرهنگی
شنبه| منتظرم جنس‌هایی که برداشته‌ام حساب کنم. فروشنده به مشتری جلوتر از من که کارتش را در دست گرفته است و می‌خواهد حساب کند می‌گوید: کارت رو بده! مشتری جواب می‌دهد: کارت رو نباید دست‌به‌دست کرد. کارت‌خوان را بگذار جلو! واقعا چقدر خوب است این آگاهی و مراقبت عمومی. کاش در همه عرصه‌ها با اطلاع‌رسانی و آموزش، چنین بشود و خود مردم این‌طور با وسواس و دقت مراقبت کنند!
یکشنبه| در شعبه یکی از بانک‌ها منتظر رسیدن نوبتم هستم که شماره قبل از من اعلام می‌شود. پیرمردی است از کارگران پاکبان شهرداری که با لباس کار آمده است تا یک دسته پول نقد را به حسابش بگذارد. خانم متصدی باجه بانک با احترام راهنمایی‌اش می‌کند و مؤدبانه کارش را انجام می‌دهد. وسط خبر‌های تلخ این روز‌ها و صحنه‌های ناپسندی که در زندگی روزمره می‌بینیم، این صحنه نقطه‌ای نورانی و سپید است، یک نقطه روشن در میان تاریکی‌ها.
دوشنبه | راننده خودروی که من را از محل کار سوار کرده است می‌گوید: من یک وقتی چند روز آخوند بود‌م! یک بار آخر شب مسافری روحانی از فرودگاه سوار کردم و، چون خسته بود عقب خودرو خوابید و موقع پیاده شدن هم آن‌قدر خواب‌آلود بود که با عجله پولش را داد و رفت. فردا صبح که دو سه نفر مسافر سوار کردم، دیدم خیلی به من احترام می‌گذارند و موقع حساب کردن کرایه هم بیشتر پول دادند و گفتند: حاج‌آقا، خیلی آقایی! خیلی مردی! باورمان نمی‌شد یک روحانی مسافرکشی کند!
تازه متوجه شدم که حاج‌آقا دیشب عمامه‌اش را جا گذاشته است! خلاصه تا چند روز بعد که دوباره مسافری به مقصد حوالی منزل آن روحانی پیدا کنم و بتوانم عمامه‌اش را پس بدهم، آن عمامه روی صندلی عقب بود و کلی باعث برکت کار من می‌شد، چون خیلی از مسافر‌ها خوششان می‌آمد و هم درد‌دل می‌کردند و هم کرایه را بیشتر می‌دادند!
سه شنبه- پیرزنی که روی صندلی عقب تاکسی کنار من نشسته از شوهرش شاکی است که زن صیغه‌ای دارد و بعد از عمری احساس شادابی می‌کند. پیرزن می‌نالد: برای ولنتاین به او کادو داده! بعد سر درد‌دلش باز می‌شود که بیکار است و پول نمی‌آورد: چند روز قبل مجبور شدم برای خرج خانه تلویزیون و میز تلویزیون را بفروشم! پیرزن اهل یکی از روستا‌های شمال است و از زن‌های جوان تهرانی با اوصافی یاد می‌کند که خنده‌ام می‌گیرد و البته نمی‌توانم بنویسم!   
چهارشنبه| سرم توی کتاب است که مسافری میان‌سال کنارم می‌نشیند و در عین حفظ فاصله، کنجکاو است که کتاب را ببیند. از پشت ماسکی که به صورت دارد درست چهره‌اش را نمی‌بینم. مردی است حدودا شصت‌ساله با ته‌ریشی سفید. عنوان عربی روی جلد را به‌درستی می‌خواند و، چون تعجب مرا می‌بیند می‌گوید: من ۸ سال اسیر بود‌م! بعد شرح می‌دهد که زبان عربی را در دوران اسارت آموخته و بعد که حرف‌هایمان گل می‌اندازد، بحث کرونا و مراقبت‌های بهداشتی می‌شود. می‌گوید: حاجی، پرهیز و بهداشت و ضدعفونی اصل کار است و قبول، ولی در کنار همه این‌ها باید روحیه آدم قوی و دل آدم شاداب و خود آدم سرزنده و بانشاط باشد! بعد اضافه می‌کند که من در همان دوران اسارت و حتى وقتی که در سلول انفرادی بودم، در همان فضای کوچک ورزش می‌کردم و بعد که توی بند بودم، با حرکت‌های تند طول اتاق را می‌رفتم و می‌آمدم، چون باید سالم و سرپا می‌مانم! الان که مردم توی خانه هستند، بعضی‌ها این‌قدر بی نشاط و افسرده و بی‌حرکت و غمگین شده‌اند که این ضعف روحیه زودتر از کرونا آن‌ها را از پا می‌اندازد!
پنجشنبه- صبح خیلی زود که هوا هنوز تاریک است، سوار خودرو می‌شوم و راه می‌افتم که بروم نان بخرم. هنوز ساعت ۶:۳۰ نشده است. خیابان‌ها کاملا خلوت است و برای همین وسوسه می‌شوم از نانوایی دورتری که نان بهتری دارد نان بگیرم. ابتدای خروجی اتوبان راه را اشتباه می‌روم و، چون هیچ خودروی پشت سرم نیست، دنده‌عقب برمی‌گردم. هنوز کاملا توی مسیر اصلی نیامده‌ام که یک مأمور پلیس راهنمایی و رانندگی از سمت راست به من اشاره می‌کند! نمی‌دانم اصلا این مأمور از کجا پیدایش شد. بعد متوجه ماشینش می‌شوم که آن طرف پارک کرده است! ۴۰ هزار تومان جریمه‌ام می‌کند. نانی که باید ۱۰ هزار تومان می‌خریدم، برایم ۵۰ هزار تومان آب خورده است و من هم کلی از مأمور وظیفه‌شناس که آن وقت صبح مشغول خدمت است، تشکر کرده‌ام!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->