هانیه فیاض
خبرنگار شهرآرا محله
معلمی دلسوز و مهربان است که رمز موفقیت خود را در برقراری ارتباط صمیمی و دوستانه با شاگردانش میداند. سالهای زیادی از عمرش را صرف تدریس در منطقه یک شهرداری مشهد کرده است گرچه به این امر بسنده نکرده و با حضور در مناطق دیگر، به تحقیق درباره نگرشها و فعالیتهای دانشآموزانش پرداخته است. به اعتقاد او مدرسه فقط جایی برای درسدادن و درسخواندن نیست، بلکه باید در کنار این امور، روح و ذهن دانشآموزان نیز رشد یابد تا برای طیکردن مراحل بعدی زندگی آماده شوند. «فریبا توحیدی» بر این باور است که روح لطیف و صیقلی کودکان و نوجوانان، همواره آماده انعکاس امواجی است که از منبعی تأثیرگذار بتابد و در این میان «ادبیات» بهعنوان مطمئنترین تکیهگاه برای والدین و فرزندان، میتواند در جاده ناهموار دنیای مدرن امروز، چراغ راه باشد و با اثربخشی عمیقی که بر ذهن و عاطفه کودکان و نوجوانان برجای میگذارد، فرصتهای بیشماری را برای پرورش روح، آرامش و کشف استعدادهای نهفته ایجاد کند. براین اساس نزد او رفتیم تا با شیوههای جدید آموزشی او بیشتر آشنا شویم.
لحظههای گره خورده با هنر و ادبیات
خانم توحیدی متولد سال1350 است. دوران کودکی و نوجوانیاش را در قوچان گذرانده و پس از اخذ دیپلم برای شرکت در دوره لیسانس راهی مشهد شده است. او میگوید: پدرم کارمند اداره ثبت احوال و مادرم خانهدار بود و من فرزند آخر خانواده 5فرزندی بودم. پس از کسب مدرک لیسانس زبان و ادبیاتفارسی از دانشگاه آزاد نیشابور در سال1374 استخدام آموزش و پرورش شده و از همان سال در مقطع متوسطه دوم در فریمان مشغول به تدریس شدم. پس از 3سال به مشهد آمدم و اکنون درمجموع 25سال سابقه کاری دارم که حدود 22سال آن را در ناحیه4 آموزش و پرورش گذراندهام. درحال حاضر دارای 2فرزند دختر هستم که یکی از آنها لیسانس عمران است و دیگری در پایه دوازدهم درس میخواند.او که به قول خودش از همان دوران کودکی به شعر و ادبیات علاقهمند شده است، خاطرنشان میکند: پدرم در دوران تحصیلم علاوهبر آموزشهای مدرسه، من را در کلاسهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ثبتنام کرد و این موضوع نقطه عطف زندگیام برای علاقه به امور هنری و ادبیات شد. به دلیل علاقهای که به کتاب و عکاسی داشتم، تمام لحظههایم با هنر و ادبیات گره خورده بود. حتی در مدرسه هم دست از فعالیت هنری برنمیداشتم. از طرفی همیشه یکی از هدیههایی که از خواهرها و برادرهایم دریافت میکردم، کتاب بود و به همین دلیل نسبت به دیگران بیشتر کتاب میخواندم.
این معلم پُرتلاش در مقطع ارشد، رشته ادبیات کودک و نوجوان خوانده است و دلیل آن را اینگونه توضیح میدهد: همیشه آرزو داشتم که تحصیلاتم را تا مقاطع بالاتر ادامه دهم اما به دلیل مشغلههای زندگی و کاری نتوانستم. مدتی گذشت و از آنجایی که برای نوجوانان در مقطع متوسطه دوم تدریس کرده بودم، احساس کردم که باید درسم را ادامه دهم و به همین دلیل باید سطح تحصیلاتم را بالا ببرم. با آنکه شاخه زبان و ادبیات فارسی، رشتههای مختلفی دارد، اما دوست داشتم که در رشته ادبیات کودک و نوجوان درس بخوانم. حدود10سال پیش وارد دانشگاه امامرضا(ع) مشهد شدم و تصمیم گرفتم برای بهروزکردن اطلاعاتم در آنجا ادامه تحصیل بدهم. توحیدی ادامه میدهد: همیشه به این مسئله فکر میکردم که اگر قرار است کتابی به دانشآموزم معرفی کنم و یا راجعبه نویسندهای صحبت کنم، باید اطلاعاتی درخور و شایان توجه داشته باشم و برای برقراری ارتباط بهتر با دانشآموزانم دانستههای خود را بهروزرسانی کنم.
ادبیات و هنر
او با تأکید بر اینکه ادبیات و هنر ارتباطی تنگاتنگ دارند، بیان میکند: در مدارس مختلفی از جمله غیرانتفاعی، تیزهوشان، هنرستانها و دبیرستانها تدریس داشتهام و خوشحال هستم از اینکه در این سالها تجربههای زیادی به دست آوردهام اما پایه و اساس کارم را همیشه بر «ارتباط مؤثر» گذاشتهام. ارتباطی که بتوانم فراتر از مسائل درسی، به تقویت و رشد روح و ذهن دانشآموزانم بپردازم که این امر به تدریسم هم کمک شایانی کرده است. از طرفی بر ارتباط بین هنر و ادبیات هم ایمان دارم. برای مثال وقتی دانشآموزی شاهنامهخوانی میکند، درست است که ادبیات میتواند به خوانش و رشد او کمک کند، اما ارتباط فرهنگی او با نقالی سبب ارتقای هنرش نیز میشود. براین اساس سالهای زیادی نمایشنامهخوانی را به دانشآموزانم آموزش دادم، زیرا معتقدم نمایشنامهخوانی در عین حال که یک هنر نمایشی، صوتی و تصویری است، با ادبیات نیز بیارتباط نیست. این معلم توانمند به سینما، تئاتر و عکاسی نیز علاقه زیادی دارد و به گفته خودش همین علایق شخصی سبب هدایت دانشآموزانش به وادی هنر شده است. او میگوید: سعی کردهام همیشه شاگردانم را به شرکت در مسابقات فرهنگی و هنری سوق دهم. حتی دانشآموزانم در سالهای مختلفی با شرکت در مسابقات نمایشنامهخوانی، موفق به کسب رتبههای برتر هم شدهاند. او درباره هنر عکاسی یادآور میشود: عکاسی و ثبت تصاویر و لحظات، جزو هنر و مهارتهایی است که با تمرین و خلق ایدههای ناب، مشاهده و... هنری رو به رشد محسوب میشود. من از کودکی به عکاسی علاقه داشتم و به همین دلیل دوربینهای قدیمی گوناگونی هم دارم که در زمان خودشان از آنها استفاده میکردم. اکنون نیز تصاویر زیادی از طبیعت و اشخاص موردعلاقهام ثبت کردهام و به شکل مجموعه عکس به یادگار نگه داشتهام. تصاویری که مورد تأیید تعدادی از استادان مجرب است که حتی پیشنهاد برپایی نگارخانه هم به من دادند اما به دلیل اینکه زمان کافی ندارم متأسفانه نتوانستم عکسهایم را در قالب نمایشگاه عرضه کنم.توحیدی به دیگر فعالیتهایش اشاره میکند و میگوید: یکی از هنرهای مرتبط با ادبیات که بسیار به آن علاقهمند هستم، شاهنامهخوانی است به همین دلیل طی سالهای تدریسم دانشآموزان را به این سمت هدایت کردم. آنها را به گروههای چندنفری تقسیم و داستانهای شاهنامه و هفتخان رستم را انتخاب میکنم و آنها پس از خلاصهکردن، آن را به شکل شعر و نثر در مسابقات، همایشها و مراسم بزرگداشت فردوسی در آرامگاه ارائه میدهند.
ضرورت گسترش فرهنگ کتابخوانی
او با تأکید بر اینکه در ابتدای سال تحصیلی، دانشآموزان را استعدادیابی میکند، میافزاید: از شاگردانم میخواهم در زمینه ادبیات و هنر اگر فعالیت خاصی انجام دادهاند، شعر یا داستانی نوشتهاند یا در این حوزه مقام و رتبه کسب کردهاند، اعلام کنند. سپس آنها را بنابر علایقشان دستهبندی میکنم و با مشارکت گروهیای که دارند، استعدادشان را شناسایی و شکوفا میکنم. گاهی دانشآموزان شعر یا داستانهای خود را نزد من میآورند و با هم مرور میکنیم و اگر نکاتی باشد، متذکر میشوم. آنها از این امر استقبال میکنند و همین توجه من به مطالبشان، انگیزه بیشتری در دانشآموزان ایجاد میکند. بهعنوان مثال مهدیه، دانشآموزی است که در ابتدای سال گذشته، اشعاری را که نوشته بود، به من نشان داد. با همفکری یکدیگر و رفع نواقص آن و کمی تغییر، در جشنواره خوارزمی شرکت کرد و حتی تا مرحله استانی هم پیش رفت. اکنون نیز هر هفته به پژوهشسرا میآید و اشعارش را برایم میخواند. افزایش انگیزهاش در نگارش، سبب شده است مشغول نوشتن داستانی با محتوای زندگینامه یک شهید شود.معلم منطقه ما معتقد است که یک معلم باید از نظر زمانی، خودش را به دانشآموز نزدیک کند. او میگوید: من متولد دهه50 هستم در حالی که با دانشآموزان دهه70 و 80 سرو کار دارم، تفاوت سنی ما شاید سبب شود که از درک خیلی مسائل دانشآموزان عاجز بمانم، به همین دلیل همیشه تلاش میکنم که با برقراری ارتباطی صحیح، خودم را به آنها نزدیک کنم و به جای استفاده از زور و اجبار، به شیوه مسالمتآمیز روحیات آنها را درک کنم و خود را همزبان آنها قراردهم. به قولی: چون که با کودک سر و کارت فتاد/ هم زبان کودکی باید گشاد.او در میان صحبتهایش به روز ملی ادبیات کودک و نوجوان اشاره میکند و با بیان اینکه این مناسبت، روز بهرسمیت شناختن کودکی و نوجوانی است، توضیح میدهد: شاید اگر کودکیکردن را به عنوان یک جلوه طبیعی انسانی در خود و دیگران به رسمیت بشناسیم و اجازه بروز به آن بدهیم، هم غنیتر زندگی خواهیم کرد و هم بهتر میتوانیم در برابر کودکان رفتاری رشددهنده داشته باشیم، چیزی که ماحصل تجارب مختلف من در ارتباط با کودکان و نوجوانان است. روز ملی ادبیات کودک و نوجوان، روزی به یاد ماندنی برای همه دوستداران قلم و کلمه است. روزی که میتوان پنجره کتابخانهها را با شادی باز کرد تا صدای دعوت کتابها به گوش کودکان و نوجوانان ایران برسد. ما باید فرزندانمان را به شکل غیرمستقیمی با کتاب، کتابخواندن، ادبیات و هنر عجین کنیم تا آنها بتوانند راههای رسیدن به ترقی و پیشرفت را بیابند. تلاش برای گسترش فرهنگ کتابخوانی و پیوند عمیق کودکان و نوجوانان با کلمهها، نمونه بارز اهمیت گرامیداشت شعر، داستان و متون ادبی است. توحیدی با بیان اینکه آثار فاخر ادبیات کودک و نوجوان، یکی از بهترین راههای تقویت مطالعه در کودکان و نوجوانان است، بیان میکند: ادبیات کودک و نوجوان میتواند اثرات تربیتی، آموزشی و اخلاقی مناسبی بر جای بگذارد و جامعه هدف را برای حضور در فضای مطالعاتی فردا آماده کند زیرا مخاطبان و خوانندگان ادبیات بزرگسال فردا، کودکان و نوجوانان امروزی هستند. ادبیات کودکان و نوجوانان به معنای واقعی آن، یعنی نوشتههایی که در آن حس و حال کودکانه حاکم باشد، به زبان و نثری متناسب با سطح سواد آنان نوشته شده و معمولا همراه با تصاویر باشد.
لزوم توجه به ادبیات کودک و نوجوان
او درباره ارائه غیرمستقیم کتاب و فرهنگ کتابخوانی به دانشآموزان ابراز میکند: شاید اگر والدین کتابی را به کودک و نوجوان خود بدهند و از او بخواهند که آن را مطالعه کند، فرزندشان امتناع کند و از این امر سر باز زند. بنابراین باید این امر به شکل غیرمستقیم و در قالبهای مختف صورت گیرد، بهعنوان مثال ادبیات کودک و نوجوان را میتوانیم با تلفیقی از هنر ارائه دهیم تا برای فرزندانمان جذابیت خاصی داشته باشد. باید باور داشته باشیم اهمیتدادن به ادبیات کودک و نوجوان، به اندازه اهمیتدادن به خود کودک و نوجوان ضروری است و همواره بهترین راه اقناع و آموزش، هنر غیرمستقیم سخنگفتن و پوشاندن معانی عمیق در لابهلای شعرها و داستانها بوده و هست.این معلم پیشکسوت در ادامه تجربه جالبی از دوران فعالیتش بیان میکند: در برههای از زمان تدریسم در مدارس، توفیقی نصیب من شد که در پایه ششم ابتدایی دو مدرسه پسرانه مشغول به کار شوم و این موضوع باب آشنایی من با دانشآموزانی شد که در مرز کودک و نوجوان بودند. از طرفی مدارس در دو محله کاملا متفاوت قرار داشتند. یکی در محله تقریبا متوسط و رو به پایینشهر و دیگری در محلهای مرفه و بالانشین واقع شده بود. این تمایز سبب شد که تفاوت دانشآموزان را به خوبی حس کنم و این احساسات درنهایت منجر به تحقیقات جالبی شد. البته ناگفته نماند آن اندازه که مدرسه در آموزش و تربیت مؤثر است، محله تأثیرگذار نیست اما گاهی تفاوتهای فرهنگی بسیاری در مدارس به چشم میخورد که برخی از آنها میتواند آسیبزا باشد.او ادامه میدهد: دانشآموزان مدارس بالاشهر، اعتماد به نفس زیادی داشتند و بسیار توانمند بودند اما نسبت به دانشآموزان مدارس پایینشهر حافظه خوبی برای به یادسپردن نداشتند و فراموشکار بودند. با کمی بررسی متوجه شدم که دانشآموزان طبقات بالای شهر، بهدلیل اینکه مشغلهها و گرفتاری ذهنی بیشتری دارند و بهطور همزمان با درس خواندن، در کلاسهای آموزشی و فراغتی هم شرکت میکنند، نمیتوانند خیلی روی درس متمرکز شوند و خیلی زود مطالب درسی را فراموش میکنند. از طرفی دانشآموزان مدرسه پایینشهر، از نظر عاطفی و احساسی بسیار شکننده بودند و نیاز به ارتباط داشتند. خیلی زود شیوه آموزشی خود را به کار بستم و توانستم در زمان کوتاهی بسیاری از ناهنجاریها را برطرف کنم. کارگروهی را به آنها آموزش دادم و دانشآموزانی که جدال لفظی داشتند، به سمت تئاتر طنز کشاندم. آنها را به سمت ادبیات سوق دادم و با دیباچه گلستان و شاهنامه آشنا کردم. دانشآموزان هم با دوری از تنش کمکم اشعار را حفظ کردند و خواندند، خجالت را کنار گذاشتند و برای یکدیگر داستان تعریف کردند و با یک اعتمادبهنفس مناسب در درسهایشان هم پیشرفت کردند.
انتخاب کتاب مناسب
توحیدی بر اهمیت شناخت کودکان و نوجوانان تأکید میکند و میگوید: اگر معلم درک مناسبی از دانشآموزان خود داشته باشد، با برقراری ارتباط مناسب میتواند بهتر آنها را هدایت کند و در این هدایت مفید واقع شود و کمک کند که دانشآموز خوب بخواند و خوب بنویسد. نسل جدید کودکان و نوجوانان ما، نسلی پویا و فعال هستند و حالت سکون و راکد را دوست ندارند، از طرفی کمصبر و حوصله هم هستند و خارج از مسائل حاشیهای دوست دارند اتفاقات زودتر رخ بدهند. خیلی سریع میخواهند به نتیجه برسند و انتظار را نمیخواهند. به همین دلیل ارتباط مؤثر با آنها میتواند عجولبودنشان را کنترل کند. حال اگر این ارتباط به شکلی هدایت شود که خانوادهها هم فرزندانشان را بهسمت کتاب سوق دهند، میتوان به نتایج دلخواه و آینده مورد انتظار از آنها دست یافت. ورود فضای مجازی به بستر زندگی روزمره و فرصت و تهدیدی که دنیای درونی کودکان و نوجوانان را از ابتدای سوارشدن بر قطار کلمه احاطه کرده است، اهمیت ورود به باغ پرطراوت شعر، ادبیات و هنر را یادآوری میکند که میتوان از این حوزه برای ارتقای سطح فرهنگی آنها استفاده کرد.او با اشاره به انتخاب کتاب مناسب بیان میکند: کتابهای «دزیره»، «غرش طوفان»، «رِبِکا» و... مخصوص زمان ما بود و شاید نیاز کنونی نسل جدید را تأمین نکند و برایشان جذابیتی نداشته باشد، در حال حاضر باید کتابهای متناسب با نیاز و خواست کودکان و نوجوانان تهیه شود و در اختیارشان قرار گیرد. البته کسی که کتاب را هم معرفی میکند باید از محتوای آن شناخت داشته باشد تا مخاطب کودک ونوجوان از آن دلزده نشود. به عنوان مثال اگر من کتابی را نشناسم و ندانم نویسندهاش چه کسی است، چگونه میتوانم آن را به دانشآموزانم معرفی کنم؟
این معلم خاطرنشان میکند: در حال حاضر ما یک شورای کتاب کودک داریم که در سال1341 با کوشش توران میرهادی و با همکاری گروهی از کارشناسان تعلیم و تربیت و نویسندگان و هنرمندان، فعالیت خود را در راستای تحلیل کتابهای داستان کودک و نوجوان و برای پیشبرد ادبیات کودکان و نوجوانان در ایران آغاز کرد. این شورا در سال1344 تشکیل کانون داد که من نیز از همان دوران کودکی، عضو این کانون شده و مشغول به فعالیت شدم. همین امر سبب شد که با نویسندگان بسیاری در حوزه کودک و نوجوان آشنا شوم. از جمله منوچهر احترامی، کِلِرژوبرت و... که در حوزه کودک قلم میزنند و هوشنگ مرادی، فرهاد حسنزاده و... که برای نوجوانان مینویسند. در دوران ارشد نیز نویسندگان بیشتری را شناختم و با کتابهای آنها آشنا شدم و دربارهشان تحقیق هم کردم. بهعنوان نمونه میتوانم به «قصههای مجید» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی اشاره کنم که با یک نگاه سینمایی نیز به تصویر کشیده شد. کاری که خیلی از نویسندگان و کارگردانان ما برای ثبت در ذهن مردم میتوانند انجام دهند؛ زیرا تصویر بهمراتب از نوشته ماندگارتر است و مخاطب میتواند آن را بهتر به خاطر بسپارد. او درباره دیگر نویسندگان میگوید: فرهاد حسنزاده نویسندهای است که برای ثبت نوشتههای خود وارد جمع کودکان و نوجوانان میشود و به همین دلیل میتواند با برقراری ارتباط مناسب آنها را بهتر درک کند. سال گذشته که به مشهد آمده بود، تعدادی از دانشآموزان را برای دیدن وی نزدش بردم و آنها از حضورش استفاده کردند و به گفتوگو پرداختند. خانم کِلِرژوبرت نیز نویسنده فرانسوی است که داستانهایش را با مضامین مذهبی و قرآنی ارائه میدهد و برای درک بهتر آنها تصویرگری مناسبی را هم ایجاد میکند.
بازنویسی و بازآفرینی، دو مقوله مهم
توحیدی با پژوهشسرای رویان که در منطقه وجود دارد نیز همکاری دارد و میگوید: سالهای زیادی است که در ناحیه4 فعالیت میکنم و به همین دلیل دورادور این مجموعه را میشناختم و دانشآموزانم را برای شرکت در مسابقات و جشنواره خوارزمی به اینجا معرفی میکردم؛ اما از سال گذشته بنا به پیشنهاد خانم موسویان، مسئول پژوهشسرا، ارتباطم با این مکان نزدیکتر شد و همراهی دانشآموزان برای حضور در پژوهشسرا هم بیشتر شد. احساس میکنم این پژوهشسرا نقش مؤثری در پرورش و رشد تواناییهای دانشآموزان دارد. تاکنون در این پژوهشسرا کلاسهای داستاننویسی در 3دوره برای مقاطع ابتدایی، متوسطه1 و 2 برگزار شده که خوشبختانه از آن استقبال خوبی هم شده است. حتی تعدادی از شرکتکنندگان در مسابقات مختلفی از جمله «املای واژهها» نیز شرکت کردهاند. او ابراز میکند: خیلی از شاگردانم، مطالب و نوشتههای خود را برای بررسی و ویرایش پیش من میآورند و من تا جایی که امکان دارد، با جان و دل پاسخگوی آنها هستم. بهعنوان نمونه کتاب «من و سیاره مریخ» از آسا اسدی، پس از ویرایش و ویراستاری من به چاپ رسید یا علیرضا ملائی نویسنده نوجوان کتاب «ریشه در سنگ»، کتابی جدید نوشته است که او را برای نوشتن راهنمایی کردم و قرار است در جشنواره خوارزمی ارائه شود.
معلم ناحیه4 آموزش و پرورش با تأکید برآموزش بازنویسی و بازآفرینی بیان میکند: زمانی که شاهنامهخوانی را گروهی با دانشآموزانم آغاز کردم، از هفت خان رستم استفاده کردم به این صورت که با تهیه کتابی متعلق به دکتر حمیدرضا نگهبان، فعالیت ما شروع شد. آقای نگهبان داستانهای شاهنامه را به شکل نظم و نثر بازنویسی کردهاند. این کتاب مجموعهای با عنوانهای زال و رودابه، رستم و سهراب، مرگ رستم و... را دارد که من از دانشآموزانم خواستم به کتابخانهها و کتابفروشیها مراجعه کنند و با این مجموعه بازنویسشده آشنا شوند. در ادامه نیز با خلاصهکردن و تقسیمبندی بین گروهها، به شاهنامهخوانی و بازآفرینی آن پرداختیم. بازآفرینی علاوهبر داشتن ذوق هنری و توانایی و قدرت نویسندگی، تأکید بر خلاقیت و آفرینش و بهوجودآوردن یک پدیده نو است که بهطور کلی در محتوا و فرم با متن کهن متفاوت است و اثری کاملا نو محسوب میشود. در حالی که بازنویسی فقط بر ذوق ادبی و توانایی نویسنده در امر بازنویسی تکیه دارد. ضمن اینکه خلق اثری جدید نیست، بلکه همان متن قدیمی را گرفته و با رعایت ضوابط و قواعد بازنویسی آن را از نو مینویسد، یعنی آن را به زبان نوشتاری امروز برمیگرداند، بدون آنکه محتوا و پیام اصلی را تغییر دهد. اما بازآفرین مختار است به هر کجای داستان که میخواهد سفر کند و از هر قسمتی میتواند انتخاب کند. بنابراین دانشآموزان برای ارائه امور هنری و ادبیات باید با این دو مقوله خوب آشنا شوند. توحیدی در ادامه به بخش دیگری از فعالیتهایش اشاره میکند و با یادآوری خاطرات شیرینی از گذشتهاش میگوید: زمانی که در هنرستان تدریس میکردم، 3دانشآموز داشتم که طراحی دوخت میخواندند و بسیار توانمند بودند. آنها را به جشنواره خوارزمی معرفی کردم. طی جلسات متعددی که در بنیاد فردوسی برگزار کردیم، پژوهشهای آنان درباره شاهنامهخوانی در خراسان ارائه شد. محتوا تأیید شد و آنها به طراحی لباسهای خود پرداختند. چندین مدل طراحی شد که پس از همفکری و برطرفکردن نواقص آن طرحها، لباس طراحی، پارچه آن خریداری و در نهایت برای اجرا دوخته و آماده شد که این 3نفر توانستند بهگونهای متفاوت در جشنواره خوارزمی حضور پیدا کنند و موفق به اخذ رتبه شوند.
«کولهپشتی» ضمیمهای تازه و متفاوت
او که تاکنون مقالات متعددی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان نوشته است، به ضمیمه «کولهپشتی» روزنامه شهرآرا هم علاقه دارد و این مجموعه را از ابتدا تا آخرین نسخه تهیه کرده است. توحیدی درباره کولهپشتی میگوید: این ضمیمه، مجموعهای متفاوت و تازه است که مناسب حال و هوای کودکان و نوجوانان طراحی شده است. در بررسیهایی که داشتم نکات دینی کولهپشتی را از شماره 1 تا 24 آن استخراج کردم و ساختاری برای آن نوشتم. حال نیز قصد دارم پس از تکمیل اطلاعاتم درباره آن مقالهای بنویسم و ارائه کنم.وقتی از او درباره بهترین کتابی که خوانده است میپرسیم، لبخندی میزند و میگوید: از دوران کودکی عاشق کتابخواندن بودم و به همین دلیل بسیار مطالعه میکنم اما بیشتر کتابهای ترجمه شده را میخوانم. بهترین کتابی که خواندهام و خوب آن را به خاطر دارم رمان بینظیر «کلیدر» از آقای محمود دولتآبادی است. کلیدر، رمانی حماسی از شجاعت و مردانگی، ستایش کار، زندگی و طبیعت است و بزرگترین رمان فارسی محسوب میشود که در 10جلد و پنج مجلد قطور به چاپ رسیده است. کلیدر، یک رمان عظیم روستایی است که آقای دولتآبادی بیش از ۱۵سال عمرش را صرف نگارش آن کرده است.