ریحانه موسوی | شهرآرانیوز؛ امروز زبان هنر و رسانه یکی از زبانهای مهم برای ترویج معارف دینی و اسلامی است و باتوجه به نفوذ هنر و رسانه و کارکرد این دو در ترویج معارف دینی، لازم است نسبت الهیات با هنر و رسانه تبیین شود؛ به همین دلیل اداره فضای مجازی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی، باتوجه به نسبت بین معارف دینی و الهیات اسلامی با هنر و رسانه، اقدام به برگزاری سلسله نشستهای «الهیات هنر و رسانه» کرده است.
دومین نشست از سلسله نشستهای «الهیات هنر و رسانه»، پنجشنبه ۱۷اسفند با حضور حسن بلخاری، مدیرگروه مطالعات عالی هنر دانشگاه تهران، با موضوع تأملی در مفهوم و ماهیت الهیات هنر و همچنین با حضور هادی ربیعی، عضو هیئت علمی دانشکده مطالعات نظری دانشگاه هنر، با موضوع نسبت الهیات و زیبایی شناسی در حکمت سینوی، در دفتر تبلیغات اسلامی استان برگزار شد.
دکتر حسن بلخاری، مدیرگروه مطالعات عالی هنر دانشگاه تهران، در ابتدای این نشست با بیان اینکه ما الهیات را یکی از مراجع اصلی مطالعات نظری هنر میدانیم، گفت: در حوزه الهیات، پارهای مراجع بنیادین داریم که هنر، هم از آنها نشئت میگیرد و هم از طریق آنها تفسیر میشود، بنابراین این مراجع هم خاستگاه بوده اند و هم رویکردی برای فهم هنر هستند.
وی فلسفه را رأس مراجع مطالعات نظری هنر خواند و افزود: در حوزه فلسفه به ویژه فلسفه غرب، فیثاغوریان تأملاتی جدی را شروع میکنند و اخوان الصفا آن را پیگیری میکنند که در تمدن اسلامی به ویژه در حوزه موسیقی و سماع، اثر بسیار مهمی را میگذارد که در جای خود بحث برانگیز است.
بلخاری با اشاره به اینکه تأملات بسیار جدی در باب مسائل هنری مانند رنگ، خیال، تخیل و نور وجود دارد، تصریح کرد: بعد از حکمت، فلسفه قرار دارد و تفاوت این دو در این است که حکمت، صرفا از عقل به عنوان منبع و مرجع دریافتها و ادراکهای خود استفاده نمیکند و ما در آن شهود را به رسمیت میشناسیم.
نویسنده کتاب «فلسفه، هندسه و معماری» بر این باور است که در حوزه هنر دینی، متفکران معاصر سعی میکنند از حکمت هنر به جای فلسفه هنر استفاده کنند.
وی اظهار کرد: بعد از حکمت هنر الهیات را داریم که بی شک یکی از منابع بنیادین به ویژه در حوزه هنر دینی است؛ یعنی کاملا مسلم و پذیرفته شده است که الهیات به حوزه هنر ورود کرده است. او که حدود چهل سال است در حوزه مطالعات نظری هنر فعالیت میکند، حضور الهیات در هنر را هم تأسیسی دانست و هم تقریری و یادآوری کرد: به نظر میرسد در برخی موضوعات، اسلام و اندیشه اسلامی ورود تأسیسی به حوزه هنر کرده و تلاشی که در جهت دفع و رفع شمایلها کرده، رویکردی تأسیسی است. در زمینههایی نیز رویکرد ادیان به ویژه اسلام به حوزه هنر، رویکرد تقریری بوده است.
وی ادامه داد: در تقریر، تمدن اسلامی به ویژه وقتی وارد سرزمینهای مختلف شده است، حوزه هنر را متناسب با دیدگاههای خود بازتولید کرده و پذیرفته است. ورود الهیات به هنر، همیشه تأسیسی نیست؛ یعنی در قرآن یا روایات، میتوان آیه یا روایتی را پیدا کرد که رسما در حوزه هنر، هم محتوایی، هم فرمی ورود کرده است، حتی گاهی قرآن هم ورود فرمی به حوزه هنر و معماری کرده است.
این استاد دانشگاه، «بودیسم» را که به عنوان یکی از مذاهب جهان مطرح است، مذهبی بدون رویکرد درباره تصویر دانست و بیان کرد: این مذهب، تصویر را رد میکند، اما در اثر دیالوگی که با «هندوئیسم» و «برهمائیزم» پیدا میکند، با وجود اینکه از جهات کلی با این دو در تضاد است، در حوزه تصویر و معماری، متأثر از «برهمائیزم» است و برخی ایدهها را تقریر میکند.
این موضوع درمورد تمدن اسلامی به شدت برجستهتر است. هنگامی که اعراب وارد ایران شدند، در حوزه نقاشی فرمی را با خود نیاوردند؛ زیرا بدون فرم بودند و چیزی به نام میراث تصویری با خود نداشتند؛ به همین دلیل میراث تصویری ایران را که بسیار برجسته است، تقریر کردند. در تبیین موضوع الهیات اسلامی با هنر، گاهی بنیادها تقریری است؛ مثل مواردی که متناسب با اخلاق بوده است. بلخاری بیان کرد: در توجه فقه هنر به الهیات هنر در قلمرو فوق فقهی، نسبت وسیعی میان فقه و الهیات برقرار نیست.
این موضوع در تمام جهان ادیانی وجود دارد و فقط مختص ما نیست؛ به همین دلیل نگاه به هنر، نگاهی سلبی است. وی با تأکید بر اینکه برای ادراک دقیق فقه هنر، به شدت ضرورت دارد که یک دوره کامل فلسفه هنر را بگذرانیم، بیان کرد: تا جهان هنر مشمول ادراک کامل فقیه قرار نگیرد، حکم فقیه در حوزه هنر ابتر خواهد بود و این چیزی است که عینا شاهدش هستیم. نقش الهیات در فقه، برجسته کردن عقبه معرفتی فقه است. من فقه را به عنوان عامل صیانت، حفاظت و نگهبانی به شدت قبول دارم.
بلخاری با بیان اینکه ارسطو کاری استثنایی در باب اثبات هستی شناختی هنر کرده است، گفت: این فیلسوف بر این نظر است که انسان سه ساحت دارد که به یکدیگر وصل هستند؛ ساحت اول، تئوری که یعنی نظر کردن و ایده پردازی. دوم عمل و سوم ابداع که غایت آن هنر است، بنابراین از دیدگاه معلم اول، هنر در امتداد فلسفه نظری و عملی قرار میگیرد و رشد متوازن این سه ساحت، انسان برتر را میسازد.
وی با ارائه مثالهایی از ورود تأسیسی الهیات به هنر اذعان کرد: از دیدگاه برخی منتقدان ادیان، اسلام ورود تأسیسی به هنر ندارد، بلکه ورود تقریری دارد، بنابراین چیزی به نام هنر اسلامی وجود ندارد. برخی منتقدان نیز معتقدند اگر دینی رویکرد تأسیسی به حوزه هنر نداشته باشد، آن دین بدون هنر است.
بلخاری یادآوری کرد: ابن سینا در یکی از آثار خود، بحثی استثنایی دارد و مراتب عقل را بر بنیاد «ا... نور السماوات والارض» تحلیل میکند؛ یعنی تفکر مسلمان مبتنی بر نور بود؛ چه در الهیات قرآنی و چه فلسفی. برخی بدون اینکه ورودی به دنیای هنر داشته باشند، نکاتی را بیان میکنند که جهان هنر متوجه آن نمیشود؛ زیرا از منظر دیگری به آن مینگرند. باید در این میدان بود و حرف زد تا سخن نفوذ پیدا کند. این موضوع شامل فقه فلسفه الهیات میشود و این گونه است که حضور الهیات در هنر شکل میگیرد.
هادی ربیعی، عضو هیئت علمی دانشکده مطالعات نظری دانشگاه هنر، در دومین نشست از دومین روز برگزاری این نشست ها، به بررسی نسبت الهیات و زیبایی شناسی در حکمت سینوی پرداخت. او در بخش اول سخنانش گفت: زیبایی شناسی یک رشته فلسفی مستقل است که از اواسط قرن هجدهم میلادی شکل گرفت و یک فیلسوف آلمانی به نام «الکساندر گوتلیب باومگارتن» آن را پایه گذاری کرد و به بحث در باب هنر و زیبایی پرداخت. از آن به بعد، فیلسوفان متعددی درباره موضوع زیبایی شناسی آثار تأمل برانگیزی را ارائه دادند. وی افزود: وقتی غربیها در مورد تاریخ زیبایی شناسی بحث میکنند، به دیدگاههای فیلسوفان یونانی و مسیحی میپردازند.
این موضوع سؤالی را در ذهن من ایجاد کرد که آیا فیلسوفان اسلامی مانند فارابی، ابن سینا، سهروردی، ملاصدرا، ابن رشد و... دیدگاههایی درباره فلسفه هنر و زیبایی دارند یا خیر؟ فیلسوفان غربی علاوه بر اینکه در برخی از این کتابها چیزی درباره فیلسوفان اسلامی نمینوشتند، آن را بازگویی و تکرار سخنان افلاطون و ارسطو میدانستند، در حالی که فیلسوفان مسلمان اتفاقات بسیار بدیع و مهمی را مطرح کرده اند که فیلسوفان غربی تحت تأثیر آنها هستند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه برخی فیلسوفان در مورد فلسفه زیبایی بحث خود را به زیباییهای هنری محدود میکنند و به زیبایی طبیعی نمیپردازند، بیان کرد: هگل، درس گفتارهای مفصلی در باب زیبایی دارد و میگوید: «من فقط به زیبایی هنری میپردازم.» جالب است که او شأن زیبایی هنری را بالاتر از زیبایی طبیعی میداند، اما بسیاری از فیلسوفان میگویند زیبایی طبیعی بررسی شدنی است.
تعدادی از فیلسوفان معاصر، بحث خود را به زیباییهای محسوس محدود میکنند. زیبایی محسوس یعنی مادی، اما برخی فیلسوفان میگویند زیبایی فقط محسوس و مادی نیست. وی بر این باور است که در ادیان مختلف، از جمال، حسن و زیبایی نه فقط زیباییهای محسوس بلکه زیباییهای غیرمحسوس صحبت میشود.
او که کتابها و مقالات متعددی را در زمینه هنر به چاپ رسانده است، با بیان اینکه در دوران مدرن برخی فیلسوفان معتقدند زیبایی در عالم خارج تحقق ندارد و وابسته به ذهن است، گفت: وقتی ما یک تابلوی نقاشی را از استادی برجسته میبینیم و آن را با یک نقاش تازه کار مقایسه میکنیم، حکم به زیبایی اثری که استاد برجسته کشیده است، میدهیم؛ زیرا ذوق ما معیاری دارد.
وی با اشاره به بحث تناسب در زیبایی شناسی اظهار کرد: ابن سینا میگوید: «زیبایی، مبتنی بر تناسب مقتضی است.» مثلا ممکن است در یک مجسمه، هر دو چشم با یکدیگر نسبت داشته باشند، اما باید دید با کل آن صورت نیز تناسب دارند یا خیر. ابن سینا ملاک زیبایی را در وحدت میبیند و میگوید: «هرقدر موجودی متناسبتر باشد، به وحدت نزدیکتر است.» وقتی رنگها در تناسب با یکدیگر قرار میگیرند، نوعی وحدت را تشکیل میدهند.
ربیعی با بیان اینکه ارسطو رسالهای به نام بوطیقا یا فن شعر دارد، تصریح کرد: این رساله در قسمت مجموعه آثار منطقی ارسطو قرار گرفته است. وقتی فیلسوفان اسلامی مانند فارابی، ابن سینا و ابن رشد به رساله فن شعر رسیدند، گفتند ما مقلد تام ارسطو نیستیم، بلکه سخن او را میشنویم و در آن تأمل میکنیم.
او زیبایی شناسی را در رویارویی با دیدگاههای مختلف دانست و ابراز کرد: در زیبایی شناسی معاصر، بسیاری از حوزهها را به گونهای دیگر میبینند؛ مثلا برخی آثار هنری وجود دارند که به آنها Readymades یا اشیای حاضر و آماده میگویند؛ بدین معنا که یک وسیله در نمایشگاه هنر مفهومی قرار میگیرد، بدون اینکه کاری روی آن انجام گرفته باشد؛ به عنوان مثال کارهای مارسل دوشان بسیار مشهور و گران قیمت است که این کار فلسفه متفاوتی دارد.
ربیعی در پایان با اشاره به رساله موسیقی ابن سینا توضیح داد: در این رساله، موضوع مورد بحث این است که برخی موسیقیها علاوه بر لذت بخش نبودن برای مخاطب، خسته کننده است. نوع شنیدن ماست که عادت را به وجود میآورد؛ به همین دلیل باید حواسمان باشد که چه چیزی میشنویم. شنیدن هرچیزی خوب نیست و ذائقه را خراب میکند. استادان حوزه موسیقی، شاگردان خود را از شنیدن برخی چیزها منع میکردند. همچنین استادان خوشنویسی، هنرجویانشان را از دیدن هر خطی منع میکردند؛ زیرا چشم میبیند، فکر و عادت میکند.