مهدی حسامی | شهرآرانیوز؛ شلیک توپ سال نو، دستهای رنگیشده با خضاب، جامهها و قباهای ترمه و مجمرهای شیرینی و قطاب و باقلوا تنها بخشی از شیرینی نوشتن درباره نوروز در ایران دوره قاجار و پس از آن است که در سفرنامه سیاحان خارجی به یادگار مانده است؛ گزارشهایی که بخشی از آن در سطرهای بعدی، پیش چشم تماشا گذاشته شده است.
«گاسپار دروویل»، افسر فرانسوی، که اوایل قرن نوزدهم میلادی (۱۱۹۱ خورشیدی) و در زمان فتحعلیشاه قاجار در ایران اقامت داشته، مراسم نوروز را اینگونه توصیف کرده است:
«مراسم نوروز یا روز شروع سال جدید ایرانی، مطابق با ۲۱ مارس و تحویل آفتاب به برج حمل است. این مراسم از گبران باستانی به یادگار مانده است. گمان نمیرود که در سراسر مشرقزمین، چنین عید بزرگی باشد. مراسم عید، پانزده روز طول میکشد. در این مدت بازارها بسته است و کارگران به هیچ کاری دست نمیزنند. روز عید و دو روز بعد از آن در دربار، سلامعام داده میشود. شاه ایران؛ وزیران، نجبا و سپس طبقات پایینتر و از آن جمله بازرگانان را به حضور میپذیرد.
پس از انجام مراسم مزبور، شاه در پایتخت و شاهزادگان در مراکز ایالات مینشینند و به کسانی که به حضورشان معرفی شوند، هدایایی میدهند و یا از آنها هدایایی میپذیرند. غالبا به پادشاه هدایایی ازقبیل اسبان نجیب، اسلحه، پارچههای زربفت و شال کشمیر و لباسهای پوست گرانبها و قند و قهوه و چای و مربا و شربت تقدیم میشود. شاه ایران به هنگام عید نوروز برای فرزندان خود و حکام ولایات، لباس میفرستد. لباسهای افتخار به نام «خلعت» معروف است».
هانری رنه دالمانی که در آستانه انقلاب مشروطه و برای حفاری باستانشناسی وارد ایران شده است، هم عید نوروز را بزرگترین رخداد سال ایرانیان خوانده و در سفرنامه اش به مدت زمان جشن نوروز، کیفیت سفره هفتسین، شکل و لباس ایرانیان و لحظه تحویل سال اشاره کرده است:
«در ایران بزرگترین حادثه سال، جشن سال نو یا نوروز است. این جشن از آن سبب نوروز نامیده شده است که در اولین روز سال نو برپا میشود و آن، روزی است که خورشید وارد برج حمل میشود و مصادف است با ۲۱ مارس و اعتدال ربیعی. برخی مورخان برقراری این جشن را به جمشید، بنیانگذار عمارت موسوم به تختجمشید، نسبت دادهاند که استفاده از سال خورشیدی را معمول داشت و در نخستین روز آن، جشنی بزرگ برپا کرد و حدس میزنند نقش برجسته معروف پلکان بزرگ تختجمشید، نمایشگر همین مراسم است.
در ایران هیچ شهر، روستا، قصبه، دهکده و دهکورهای نیست که این جشن با شادی و سرور فوقالعاده در آن برگزار نگردد. جشنهایی که در دربار شاهان برگزار میشود، از دیگر جشنها، باشکوهتر و بزرگتر است و در نقاط دیگر دنیا نیز هیچ جشنی در شکوه و جلال و شادمانگی خود، نمیتواند با این جشنها برابری کند. عید نوروز، مجال خودنماییهای بسیاری را به ایرانیان میدهد.
خانهها را با پارچههای گرانبها میآرایند، بازاریان، قالیها و شالهای قیمتی را بر دکانها میآویزند. در کوچهها و خیابانها، طاقنصرتها برپا میشود. مردم با شادی در رفتوآمدند و به همدیگر تبریک و تهنیت میگویند. یکی از رسوم عید نوروز، فرستادن سفره هفتسین است برای دوستان و آشنایان.
هفتسین عبارت است از هفت نوع میوه که حرف اول نامشان، «س» است. در ساعت تحویل سال که معمولا به وسیله منجم دربار از پیش مشخص شده است، افراد هر خانواده گردهم میآیند و درحالیکه به امید رونق اقتصادی و وفور نعمت در سال نو، هریک مقداری گندم یا برنج یا چند سکه پول در دست دارند، عباراتی عربی با مفهوم خدوندا، تو که قادری قلبها و چشمها را را منقلب سازی، عنایتی فرما تا ما نیز از دل خوش و تندرستی برخوردار باشیم را میخوانند و آنگاه بر سفرهای انباشته از غذاهای گوناگون مینشینند.
در وسط سفره، بهنشانه سال نو، ظرفی که در آن سبزه رویانیدهاند، قرار دارد. روز عید و شب آن درمیان سرور و شادی بهسر میآید و از روز دیگر دیدوبازدید، بهخصوص رفتن به زیارت امامزادهها، آغاز میشود. نزدیک نوروز، همه کسانی که سرشان به تنشان میارزد، خود را تمامعیار میآرایند، لباس نو میپوشند، سرشان را میتراشند، دست و ناخنها را با حنا رنگ میکنند و برای پذیرایی از دیگران، چای و قهوه و آبنبات و امثال آنها را تدارک میبینند. این جشنها معمولا دو تا سه هفته به طول میانجامد و در تمام این مدت، بازار تعطیل و کارها معوق است».
مراسم شادی عید نوروز مردم تهران در دوره قاجار
«یاکوب ادوارد پولاک»، طبیب آلمانی، نیز که در دوره ناصرالدینشاه به استخدام دولت ایران درآمد و از ۱۸۵۵ میلادی به بعد، طبیب مخصوص ناصرالدینشاه بود، باتوجهبه اینکه مدتی بسیار طولانی در ایران اقامت داشت، در سفرنامهاش به جشن نوروز و نحوه برگزاری آن، اشاره کرده است:
«جشن سال نو را از بعضی جهات، میتوان با جشن میلاد مسیح در چند کشور اروپایی قیاس کرد. از دو تا سه ماه پیش از عید، تهیه مقدمات آن شروع میشود. مقادیر معتنابهی شیرینی در شهرهای اصفهان و یزد ساخته میشود که آن را با کاروانها به سراسر مملکت میفرستند. مصرف شیرینی از حدود تصور و خیال آدمی هم فراتر میرود. اصولا ایرانیها در هر سنوسالی که باشند، به شیرینی سخت علاقهمندند.
در نوروز حتی فقیرترین افراد نیز باید انباری از شیرینی داشته باشند و از آن برای دوستان و خویشاوندانشان بفرستند. غیر از شیرینیها، باید از میوههایی که آنها را با تردستی تا نوروز، تروتازه نگاه میدارند، هم یاد کرد. همچنین چندروزی پیش از عید به پاکیزه کردن خانهها و فرشتکانی میپردازند. تکاندن فرش فقط یکبار در سال انجام میگیرد.
روز قبل از عید، همه به حمام میروند و سر را حنا میگذارند و ناخنها را رنگ میکنند. در دربار، حلول سال نو، چه در نیمهشب باشد و چه دیرتر را، «جشن سلام» میگیرند که فقط علما، سادات و مأموران عالیمقام و مقربالخاقان و چند نفر از ارکان حرب (لشکرو وارتش) در آن مراسم دعوت دارند؛ جشنی که با نوروز آغاز میگردد، سیزده روز دوام دارد. در طول این روزها، تقریبا همه کسبوکارها تعطیل است. در این مدت، همه منحصرا به تفریح میپردازند، از لذایذ خانوادگی برخوردار میشوند یا به دیدوبازدید یکدیگر میروند و بههم تبریک میگویند».
«سر چارلز ادوار ییت» در ژوئیه ۱۸۹۳ میلادی کفیل کنسولگری مشهد شد. سفرنامه او از معدود سفرنامههایی است که درباره نوروز مشهد، اطلاعات ارزشمندی به مخاطب میدهد. او در سفرنامهاش، این ایام را چنین توصیف کرده است: «در ۲۱ مارس، نوروز آغاز سال نوی ایرانیان و همچنین بزرگترین عید آنان، فرارسید.
در این روز، تمام خدمتکاران و وابستگان برای عرض تبریک و سلام، پیش میآیند و انتظار دارند تا هدیه یا عیدی بگیرند. درحقیقت این کریسمس ایرانیهاست و بزرگداشت آن تا اوایل ماه آوریل به طول میانجامد. در روز سیزدهم نوروز، تمامی مردم مشهد یکپارچه از شهر خارج میشوند.
این یک رسم بسیار پاپرجا و قدیمی است که هرکس باید خانهاش را ترک گفته و در این روز، بیرون و حتیالامکان به سبزهزارها برود، در غیر اینصورت، نحسی این روز گریبانگیر وی خواهد شد». ادوارد ییت، کوهسنگی را یکی از تفرجگاههای اصلی مشهد در نوروز معرفی کرده است: «در موقع بازگشت از سواری، دیدم صدها مرد و کودک همراه با تعداد زیادی درشکه بهطرف کوهسنگی در خارج از شهر که به نظر میرسید یکی از تفرجگاههای بسیار مورد علاقه مردم باشد، در حرکت بودند».
بهترین توصیف درباره جشن نوروز مربوطبه سفرنامه «کنتس مادفون روزن» است که در دوره پهلوی اول به رشته تحریر درآمده است. او زنی از اشرافزادگان سوئدی بوده که در همین روزگار پهلوی اول به ایران آمده است. کنتس مادفون روزن در سفرنامه خود، از توصیف مقدمات جشن نوروز شروع کرده و با دقت و ظرافت بسیار از ابعاد آن گفته که ماحصل آن چنین است: «در روز ۲۱ مارس، برابر با اول فروردینماه، آغاز جشنهای نوروزی، همه ایران خوشحال است و لبخند بر لبان همه ایرانیان نقش میبندد.
خورشید میدرخشید، گلها شکوفه کرده بودند و جویبارها درمیان کوهستانها همانطور که میغلتیدند و پیش میرفتند، آوای گوشنوازی را زمزمه میکردند. مردم ایران روز نو، نوروز سال ۱۳۱۳ خود را جشن میگرفتند. یکهزارو ۳۱۳ سال خورشیدی از هجرت حضرت محمد (ص)، پیامبر گرامی مسلمانان، از مکه به مدینه میگذشت. حتی فقیرترین مردم هم در بشقاب و پشت کوزه، گندم کاشته بودند تا خانه گلی آنها هم بوی بهار بدهد و خداوند بزرگ، سال پربار و پرمحصولی را به آنها ارزانی فرماید.
آنها که میتوانستند، خانه خود را با فرش آذین میبستند و آینه را جلوی خانه میگذاشتند تا نور خورشید را به داخل منعکس کند. به هنگام شب، چراغ و شمع جلوی آینه قرار میدادند تا دیوارها بدرخشند و منظره روشن و زیبایی برای عابرین ایجاد شود. زنها کیک و شیرینی میپختند تا به فقرا و میهمانان احتمالی تقدیم کنند.
رسم بر این است که روز پیش از شب سال، همه به حمام بروند و صبح روز بعد عید، پیراهن و جامه نو و ترجیحا به رنگ سبز روشن بپوشند. در این روز، همه عقدهها و کینهها زدوده میشود و خانهها و همچنین قلبها به روی همه غریبهها گشوده میشود و همه لبها، متبسماند و چشمها با صفا و برق محبت و دوستی میدرخشند.
با شلیک توپ، مرگ سال قدیمی و حلول سال جدید اعلام میشود. درحالیکه همه در انتظار چنین لحظهای ثانیهشماری میکنند، مردها در اتاق خود و زنها در اندرون و یا در پستوها، جلوی آینه زانو میزنند و غرق در تفکر و دعا میشوند. درکنار آنها، شعله فروزان شمع، یک کتاب قرآن و یک سینی با هفت نوع مواد غذایی و میوهجات و سبزیجات که همه آنها با حرف «س» شروع میشوند، قرار دارد.
در یک سمت آینه و یک تنگ بلور با یک ماهی قرمز که نمایانگر دریا و برکتهای آسمان است، کوزه سبزشده با گندم یا جو به علامت زندگی دوباره زمین، رودرروی آینه قرار گرفته است و سپس دیدوبازدیدهای سال نو شروع میشود. در نخستین روز سال نو، بزرگان و افراد مسن خانه مینشینند و فرزندان و دوستان و بستگان جوانتر به دیدن آنها میروند و سپس افراد مسن برای بازدید به منزل جوانترها میروند».