به گزارش شهرآرانیوز برای یک دیدار دوستانه به خانه یکی از همکارانم رفته ام. در همه یک ساعت حضورم، پسر کوچکشان امیرحسین درحال گریه است و چیزی را از مادرش طلب میکند. او هم خودش را به نشنیدن میزند. وقتی پیگیر ماجرا میشوم، میفهمم شب گذشته میهمان داشته اند و هنگام بازی با پسر میهمانشان یکی از اسباب بازیهای امیرحسین خراب شده است و حالا او اصرار دارد که اسباب بازی دیگری برایش بخرند.
با امیرحسین سری به اتاقش میزنم تا اسباب بازی خرابش را نشانم بدهد. از آنچه میبینم تعجب میکنم. اتاقش کم از فروشگاههای اسباب بازی ندارد، ولی آنچه بیشتر متعجبم میکند، وجود دو یا سه اسباب بازی مشابه درون اتاقش است که هرکدام با داشتن نقصی در گوشهای رها شده اند. با امیرحسین که کمی صحبت میکنم تازه میفهمم او با پنج سال سن هیچ درکی از پول و مسائل اقتصادی و محدودیتهای والدینش ندارد.
شاید صحبت کردن از مسائل و مشکلات اقتصادی خانواده با کودکان کار درستی نباشد و سبب اضطراب و استرس آنها شود، ولی نباید به قدری هم آنها را از این مسائل دورنگه داشت که درکی از سختی پول درآوردن و خرج کردن آن نداشته باشند. واقعیت این است که کودک در این سن دست کم باید بداند منابع مالی خانواده اش محدود هستند و او نمیتواند هرچیزی را داشته باشد.
این اتفاق بهانهای شد تا چند روز پیش موضوع را با دکتر سیدمحمدرضا ناظمی، روان شناس حوزه کودک و نوجوان درمیان بگذارم تا مرز بین خیلی از باید و نبایدهای تربیتی کودکان در حوزه مسائل اقتصادی را مشخص کنیم. گفت وگویی که شما در ادامه میتوانید چکیدهای از آن را بخوانید.
بچهها از سه سالگی میتوانند مفاهیمی مانند درآمد و پس انداز را درک کنند، ولی سن آموزش مسائل اقتصادی به آنها از چهار یا پنج سالگی به بعد است.
این یک واقعیت است، بچههایی که وضعیت مالی خانواده خود را درک میکنند، بسیار کمتر از دیگر بچهها درخواستهای مالی غیرمنطقی از والدین خود دارند.
کودکان آنچه والدینشان با پول انجام میدهند و احساسی را که درباره پول دارند، میبینند و این دیدنها و شنیدنها بر نگرشها و ارزشهایی که در آنها شکل میگیرد، تأثیرگذار است، پس لازم است:
هر کودکی باید یادبگیرد مقدار پولی که خانواده دارد، محدود و خواستهها و نیازها بی پایان است، بنابراین باید به گونهای دست به انتخاب بزنید که به بیشترین رضایت ممکن دست بیابید. همچنین باید به بچهها یاد بدهیم:
کودکان باید بتوانند بین موارد مهم و چیزهایی که اهمیت چندانی ندارد، تشخیص قائل شوند و بدانند که بین نیازها با خواسته هایمان تفاوت زیادی است. برای یادگیری این موضوع هم باید بچهها را در موقعیت انتخاب قرار دهیم و برای تصمیمهای درستشان آنها را تشویق و دربرابر تصمیمهای نادرستشان توجیهشان کنیم.
کودکان باید یادبگیرند که اگر از وسایل و چیزهایی که از پیش داشته اند، درست مراقبت و استفاده کنند، با پول محدود خود میتوانند خواسته هایشان را بیشتر برآورده کنند، برای این منظور:
باید درک کنند پولی که برای جایگزین کردن اسباب بازیها و لباسهای گم شده یا خراب شده به دلیل استفاده نادرست هزینه میشود، نمیتواند برای خرید چیزهای جدید و جالب دیگر خرج شود.
آنها باید یادبگیرند که چگونه از منابع کمیاب حفاظت کنند و از هدر دادن و اسراف آنها بپرهیزند، برای نمونه سوار اتوبوس شدن به جای تاکسی گرفتن، نوعی صرفه جویی در هزینههای جاری زندگی است.
آنها باید یاد بگیرند که استفاده درست و مناسب از زمان و مهارتهایی که دارند، سبب استفاده بهینهتر از پول موجود میشود، برای نمونه گاهی عوض کردن دکمههای پیراهن یا دوختن حاشیه و لبه جدیدی به دامن به این معناست که نیازی به خرید پیراهن یا دامن جدیدی نیست.
کسب مهارت خرید، سرمایه گذاری مادام العمری است که با یاد دادن این حقیقت به بچهها شروع میشود: تازمانی که پول چیزی را نپردازیم، نمیتوانیم آن را داشته باشیم. همچنین آنها باید یاد بگیرند، همیشه پیش از خرید باید درباره کیفیت محصولی که انتخاب میکنند و ضمانت و خدمات پشتیبانی آن اطلاعاتی کسب کنند.
برای این کار میتوان به فروشگاههای مختلف مراجعه و کالاها را باهم مقایسه کرد یا از منابعی مانند دوستان و فضای مجازی کمک گرفت. به عبارت دیگر باید به بچهها یاد بدهیم هرمحصولی را در همان نگاه نخست و بدون بررسی انتخاب و خرید نکنند.
یکی دیگر از آموزشهای اقتصادی که کودکان باید ببینند، اصول قرض گرفتن و قرض دادن است که سن شروع آن از ۱۰ یا ۱۱ سالگی است. اینکه چگونه وام دریافتی شان را قسط بندی و از پولهای توجیبی شان پرداخت کنند. برای آموزش آن هم میتوانیم پولی را به بچهها برای تهیه یک وسیله قرض بدهیم و خردخرد پس بگیریم. درست کردن دفترچه اقساط برای این منظور فکر بسیار خوبی است.
وقتی بچهها به اندازهای بزرگ شده باشند که پول توجیبی دریافت کنند، زمان آن رسیده است که به آنها کمک کنیم برنامهای برای خرج کردن پول هایشان داشته باشند. این برنامه هم باید ساده باشد تا آنها بتواند آن را درک کنند و هم براساس اهدافی باشد که ما و آنها بر سر آن توافق داریم، مانند تهیه ناهار در مدرسه یا خرید هدیه برای تولد یک هم کلاسی.
کودکان باید یاد بگیرند روی بخشی از خواسته هایشان خط بکشند تا قدری از پول توجیبی شان برای روز مبادا پس انداز شود، مانند خرید هدیه روز مادر یا پدر. برای این منظور میتوانیم به آنها قلک یا پاکتی برای نگه داشتن پول هایشان و دفتری برای یادداشت آنها بدهیم. همچنین بچهها باید بدانند گاهی خرجهای غیرمنتظرهای پیش میآید که باید از پیش خودمان را برای آن آماده کنیم، مانند قرض دادن پول به کسی که لازمه اجرای آن پس انداز کردن پول ازپیش برای مباداهای زندگی است.
استفاده از بازی ها، کتابهای داستان و انیمیشنها برای آموزش مفاهیم اقتصادی به بچهها ایدهای بسیار عالی است، بدون آنکه نیاز باشد، مستقیم درباره این موضوعها با بچهها صحبت کنیم. از بازیهای مناسب برای این منظور میتوان به «ایروپولی» اشاره کرد که کاملا با تمرکز بر ارتقای سواد مالی فرد طراحی شده است.
همچنین مجموعه هفده جلدی داستانهای سواد مالی با طرح داستانهایی مانند «از من کلاه بخرید»، «به اندازه پولم خرید میکنم» و «چه روزی قلکم را بشکنم» که به روایت ماجراهایی در حوزه سواد مالی کودکان میپردازد.
پول توجیبی مبلغ مشخصی است که به طور منظم به بچهها داده میشود. همچنین ابزار مناسبی برای شروع آموزش اصول اولیه مدیریت مالی به آنها نیز خواهد بود که بین ۷ تا ۹ سالگی بهترین زمان برای پرداخت آن به بچه هاست. هدف از پرداخت پول توجیبی هم انتقال بخشی از مسئولیتهای خودمان مانند هدف گذاری، برنامه ریزی، اجرا و آموزش تکنیکهای تصمیم گیری به آن هاست. مقدار پول توجیبی را هم باید به گونهای تعیین کنیم که نه از میزان مخارج بچهها به اضافه پس اندازی که قرار است با تمرین کردن آن را یاد بگیرند، کمتر باشد و نه این قدر زیاد که با مفهوم بودجه بندی و اولویت بندی پولشان روبه رو نشوند.