به گزارش شهرآرانیوز، شبکههای اجتماعی بهویژه اینستاگرام آمدهاند تا با جملات مثبت و انگیزشی جای آنها را بگیرند. فامیل و آشنا هم سالهاست که مشورت میدهند و راهنمایی میکنند. کتابهای زرد موفقیت هم که در بازار کتاب فراوان است، پس چرا حال روحیمان هر روز بدتر است؟ چرا لایککردن آن جملات مثبت، ساعتها تلفنی حرفزدن با این و آن و کافیشاپرفتنها راهحلی مقابلمان نمیگذارد و گرهی از مشکلاتمان باز نمیکند؟
پای صحبت دیگران هم که بنشینید، همین است؛ هدفهای هیچوقتنرسیده، مشکلات متعدد ارتباطی با دیگران و درنهایت بیانگیزگی مطلق. اما این بین چند نفر دنبال پیداکردن روانشناس و نشستن در جلسات مشاوره هستند؟ خیلی اندک. عدهای اصلا تخصصشان را قبول ندارند و برخی هم بهانه هزینهها را میآورند، اما از همان زمان که بهانه آوردهاند تا امروز، چندصدبرابر آن را خرج امورات دیگر کردهاند.
امروز ۹ اردیبهشت برابر با ۱۸ آوریل است؛ روزی برای پرداختن به جایگاه روانشناسان و مشاوران، روزی برای اینکه بدانیم هنوز برای گرفتن مشورت تخصصی از یک شخص بیطرف دیر نیست.
حسین کدخدا
دکترای روان شناسی کودک و نوجوان
استادیار دانشگاه شهید بهشتی فرهنگیان مشهد
«مگر قدیمها روان شناس بود؟ پدرومادرها ۱۰ تا بچه بزرگ میکردند، یکی از قبلی بهتر.» شبیه این جملهها را میتوان هنوز هم از زبان والدین جوان و تحصیل کرده شنید. حقیقت این است که شکل و فرم خانواده و جامعه دیگر شبیه قدیمها نیست که از پدرومادرها توقع داشته باشیم با همان کیفیت فرزندپروری کنند. همه چیز تغییر کرده است و از اینها گریزی نیست، برای همین باید از مشاوره استفاده کرد.
یک تفاوت خیلی مهم، افزایش سن ازدواج است. درگذشته دختر و پسر در سنین کم مادر و پدر میشدند، اما حالا والدین در سنین بیش از سی یا حتی چهل سالگی صاحب فرزند میشوند و حتی حوصله تحمل کردن خودشان را هم ندارند، چه برسد به فرزند. آن وقت تصور میکنند فرزندان امروزی مشکل دارند.
از طرفی، کاهش تعداد فرزندان و تک فرزندشدن خانوادهها هم دلیل دیگری بر ایجاد مشکلات است. کودکان دیگر هم بازی ندارند تا مهارتهای ارتباطی و اجتماعی با دیگری را یاد بگیرند. کوچک بودن خانهها و نبودن فضای بازی مجزا هم سبب شده است که والدین مدام در خانه به کودکشان امرونهی کنند. همین عامل سبب ساز آسیب دیگری است که، چون میدانیم کودک نمیتواند در خانه بازی کند، او را مینشانیم پای تلویزیون یا تلفن همراه که آسیبهای شدیدتری دارد.
همین طور زندگی امروزه درحال پیش رفتن به سوی این است که جوانان خیلی زود از خانواده جدا شوند و زندگی مستقل را آغاز کنند، درحالی که در حیطه مهارتها مشکل دارند. همه اینها درحالی است که خیلی از والدین مهارت فرزندپروری را یاد نگرفته اند. اگر به آسیبهای دیگر اشاره کنیم هم مهم ترینش افزایش آمار طلاق است. یکی از مسائلی که با آنها درگیریم، نوجوانها هستند. این دوره مشکلات خاص خودش را دارد. دوره آشفتگی ها، برزخ، سردرگمی و طوفان ها، بعضی از نامهایی است که متخصصان این حوزه بر این دوره گذاشته اند. ناپختگی جوانان ما روی ناسازگاری در زندگی مشترک و طلاق نیز اثر میگذارد.
اینها فقط برخی عوامل مؤثر بر تربیت کودکان و نوجوانان است که اگر از آنها غفلت کنیم، فقط به خانواده خودمان بی توجهی نکرده ایم، بلکه به سرنوشت جامعه بی تفاوت بوده ایم. درمقابل، مراجعه به روان شناس این حوزه درست در زمانی که شاهد بروز مشکلات در فرزندمان هستیم، مانعی خواهد بود مقابل آسیبهای بعدی.
پس لازم است دیدگاههای سنتی نسبت به فرزندپروری را کنار بگذارید، مشورت با اطرافیان و دوستان را رها کنید که راه حل علمی ندارد و از متخصصان این حوزه کمک بگیرید. روشهای متعددی هم برای درمان اختلالات کودکان وجود دارد که میتوانید از آنها بهره ببرید که روان شناس این حوزه به شما کمک خواهد کرد.
علیرضا یوسفی
دکترای روان شناسی خانواده
عضو سامانه تصمیم بهزیستی
تأثیر حضور در جلسات مشاوره و درمان را خیلی زود میتوان روی کیفیت زندگی افراد مشاهده کرد. حتی افراد در همان یکی دو جلسه اول یا دورههایی که شرکت میکنند هم متوجه تغییر در خودشان میشوند. خیلیها بعد از حضور در جلسات افسوس میخورند که کاش از اول میدانستیم باید از روان شناس کمک بگیریم. بعدها همینها راهنمای دیگران میشوند و آنها را برای آمدن به جلسات مشاوره و گرفتن وقت از روان شناس تشویق میکنند؛ اما مسئله این است که بدانیم چگونه مردم را آگاه کنیم.
رسانههایی مثل تلویزیون نقش خیلی مهمی دارند، اما معضل این است که در این حوزه برنامه چندانی ندارند. بیشتر اوقات هم نه تنها مؤثر عمل نمیکنند، بلکه برنامه هایشان کارشناسی نشده و تخریب کننده جایگاه روان شناس است. آگاه کردن مردم کار اصلی است، اما اینکه چرا برنامهای برای آگاه سازی وجود ندارد، موضوع دیگری است. هر مشکلی که اکنون داریم، بر اثر نبود آگاهی است. با نداشتن آگاهی پولهای کلان را خرج امور نادرست میکنند و هزینه جلسات مشاوره را زیاد میدانند.
اگر رسانه کاری کند که مردم بیشتر بدانند، مردم خیلی راحت ضرورت مراجعه به روان شناس را میپذیرند. مسئله اصلا پول نیست. یکی از مراجعان میگفت هزینه مشاوره زیاد است. در پاسخش توضیح دادم اگر هزینه کارهای زیبایی یا خریدهای عادی زندگی اش را محاسبه کند، بسیار بیشتر از این حرف هاست، اما آنها کیفیت زندگی را تغییر نمیدهند، درحالی که مراجعه به روان شناس کیفیت زندگی را بهبود میبخشد.
زوج درمانی یکی از حوزههای مهم و مؤثر در روان شناسی است و بسیار به دوام خانوادهها کمک میکند، اما پیش از اینکه کار به مشاوره و زوج درمانی برسد، باید قبل از ازدواج به روان شناس مراجعه کرد. اگر جوانی قبل از شروع زندگی مشاوره بگیرد و بداند که قرار است چه مسیری را طی کند، هرگز راه را اشتباه نخواهد رفت. ما در جلسات قبل از ازدواج با قاطعیت بیش از ۸۰ تا ۸۵ درصد درباره انتخاب افراد نتیجه گیری میکنیم و بعد هم پاسخگوی نظر کارشناسی خود هستیم.
مدت هاست یکی از مراکز مشاوره عضو سامانه تصمیم بهزیستی هستیم که زوجهای در آستانه طلاق را به آنجا ارجاع میدهند. براساس آمارهای مرکز مشاوره خودم اعلام میکنم از میان همسرانی که در جلسات مشاوره حاضر شده اند، ۳۰ درصد به سازش رسیده اند و بیش از ۲۵ درصد آنان ماندگاری در زندگی مشترک داشتند. برای زوجهایی که مراجعه میکنند، کارگاهی برگزار میکنیم و تکنیک منحصربه فردی داریم که برای آنان اجرا میکنیم و بسیار مؤثر است. به جرئت میگویم تلنگر ۹۹ درصد سازشها از همان کارگاه دوساعته زده میشود.
مشکل اصلی ذهنیتهایی است که نسبت به موضوعات مختلف داریم. اگر دیدگاهها را تغییر دهیم، افراد همچون انجام چکاپهای دورهای پزشکی به روان شناس مراجعه میکنند و جامعهای که آدم هایش پیش از بروز مشکلات مشاوره میگیرند، آرامتر است.
شیرین شاهی خانه مقدم
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
کسی که درگیر بیماری اعتیاد میشود، خیلی سردرگم است. شاید بارها هم اقدام به ترک مواد کرده، اما موفق نشده باشد و خودش از مشکلی که به آن گرفتار شده است، حال و احساس خوبی نداشته باشد. با همه این احوال، حضور یک روان شناس و صحبت با او میتواند فرد را از این سردرگمی نجات دهد. افراد خیلی از شرایط ترک اعتیاد آگاهی ندارند و روان شناس میتواند در زمینه یافتن مسیر به آنها کمک کند. ابتدا مصاحبهای انگیزشی انجام میشود که بداند در چه سطحی از ترک قرار دارد.
برخی افراد در مرحله تأمل هستند، یعنی فرد میداند که میخواهد ترک کند، اما نمیداند چطور. برخی هم در مرحله اقدام هستند، یعنی روشی را با کمک مراکز شروع کرده اند، اما وسوسههای مصرف نمیگذارد به درستی در مسیر ترک بمانند. یک روان شناس میتواند به فرد کمک کند که در لحظاتی که وسوسه به سراغش میآید، چه کند. حتی مشاوره گرفتن برای فردی که درحال مصرف موادمخدر است هم سود دارد، چراکه او را از آسیبهای بعدی آگاه میکند و چه بسا آن آگاهی او را به مرحله اقدام برساند.
برخی افراد هم مواد را ترک کرده اند و به اصطلاح پاک هستند، اما مشکلات روزمره زندگی باعث میشود دوباره به مصرف موادمخدر بازگردند. هر فردی اگر در مرحلهای از مصرف یا ترک موادمخدر است، برای ادامه صحیح راه به صحبت با روان شناس نیاز دارد تا مهارت «نه گفتن» را بیاموزد و در مقابل وسوسهها قوی باشد. گاهی فرد باید مهارت حل مسئله یاد بگیرد تا با بروز هر مشکل و اتفاقی به سراغ مصرف مواد نرود.
تجربه هفده ساله ام در این حوزه به من نشان داده است که خیلی از افراد آگاهی ندارند و بیشتر دنبال جایی میگردند که مراجعه کنند و دارو بگیرند. درحالی که قبل از اقدام به ترک باید روان شناس را ببینند. البته در مراکز ترک و کمپها روان شناس حضور دارد، اما اگر فرد خودش برای ترک اقدام کرده باشد، حال روحی خوبی ندارد یا نشخوار ذهنی دارد یا مدتها از پاکی اش گذشته است که بازهم باید هر چندماه یک بار به روان شناس مراجعه کند و مهارت هایش را افزایش دهد.
افراد تصور میکنند که برای حل مشکلات اطلاعات خودشان کافی است، درحالی که همه آگاهی و راهکار لازم برای مقابله با مشکلات زندگی شان را نمیدانند. گاهی همین دغدغههای عادی زندگی، فرد را به سوی مصرف دوباره میکشاند، درحالی که با مشاوره میتوان مقابل آن ایستاد.
نسرین نجارزاده
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
افسردگی، احساس فقدان، طردشدگی، تنهایی، ناامیدی و احساس انسجام نداشتن در میان سالمندان، مشکلات روحی و روانی مهمی هستند که افراد در زمان ورود به دنیای سالمندی با آنها روبه رو میشوند.
فرد از سنی به بعد اگر به آن انسجام لازم که بیانگر اعتقاد شخص به توانایی برای مقابله با اوضاع مختلف است و باعث بهبود عملکرد میشود، رسیده باشد، از سالمندی اش راضی است و خیلی خوب با موقعیت و شکل زندگی جدیدش کنار میآید؛ ولی کسانی که به این مرحله نرسیده اند، به شدت ناراضی اند، از همه چیز ایراد میگیرند و اعتراض دارند و درنهایت افسرده میشوند. جامعه ما هنوز به مراجعه به روان شناس در دوران سالمندی توجه ندارد، درحالی که روزبه روز به تعداد این سالمندان افزوده میشود و همین طور بیماریهای روحی شان هم افزایش مییابد.
اگر از نشانههای روحی و تغییرات خلقی شان صحبت کنیم، خواهید دید که بیشتر سالمندان اطراف شما درگیر مسائل روان شناختی هستند، نه آنچه شما بیماری جسمی تصور میکنید. بیشتر سالمندان به دمانس و دلیریوم مبتلا هستند. اختلال دلیریوم یا روان آشفتگی یک حالت روانی است که در آن فرد سردرگم است و به سختی میتواند تمرکز یا فکر کند.
بیشتر خانوادهها اعلام میکنند که سالمندشان از صبح تا غروب خوب است و رفتار و زندگی عادی دارد، اما به محض تاریک شدن هوا خلق وخوی او تغییر میکند و ناسازگار میشود. از هر ۱۰ سالمند یکی به این اختلال مبتلاست و اگر اعضای خانواده بدانند، مشکل برایشان برطرف خواهد شد، درحالی که پاسخ اطرافیان به این رفتار سالمند معمولا ترک کردن او و دوری کردن از اوست.
خود سالمند که توان مراجعه به روان شناس را ندارد یا اصلا دیدگاه مثبتی به آنها ندارد، اما اعضای خانواده باید از روان شناس کمک بگیرند. گاهی یک سالمند فقط به یک شنونده فعال نیاز دارد؛ کسی که کنارش بنشیند و او حرف بزند. درحالی که خانواده نه فقط حرف او را نمیشنود، بلکه حتی به او سر هم نمیزند. روان شناسان بسیاری در حوزه سالمندان کار میکنند، اما این حیطه نیز مانند بسیاری دیگر از حوزهها همچنان مغفول مانده، درحالی که سن افراد به سرعت درحال رسیدن به روزهای سالمندی است.