مناظرات تلویزیونی سال ۹۶ که پخش میشد، پاسخش به بیاخلاقی یکی از نامزدها و زیر سؤال بردن مدرک تحصیلیاش، سکوت بود؛ سکوتی همراه با لبخند تلخ. مناظرات که اوج گرفت، یکی دیگر از نامزدها، خدمتگزاری سید در آستانقدس را بهانه کرد و افترا زد که از اسباب و ابزار آستانقدس برای تبلیغات انتخاباتیاش استفاده میکند.
این بار پاسخ سید، نگاهی بهتآور بود به این حجم دوری از اخلاق برای رسیدن به صندلی سیاست. پیشازآن و در سه سالی که مسئولیت تولیت آستانقدسرضوی را عهدهدار بود، هم از نیش و گزند کنایهها در امان نبود. میگفتند آستانقدس را چه به «زائرشهر» ساختن؟! چرا مسکن جوانان میسازد؟ وظیفه این نهاد مشخص است. مگر آستانقدس کمیتهامداد است که «معاونت امداد مستضعفان» داشته باشد؛ سید، اما گوشش بدهکار نبود.
وقتی هم که رئیسجمهور شد، جور دیگری تا کردند؛ «کابینه بیکارنامه»، «کابینه عقیم»، «دولت علیل» و...؛ واکنش سیدابراهیم رئیسی، اما سکوت بود و کار بیوقفه. منتقدان حتی برای همین هم تاب نیاوردند و اسمش را گذشتند خودنمایی برای بزرگنمایی دستاوردهای حداقلی.... رئیسی، اما گوشش بدهکار نبود. بچه که بودیم، دعای خیر مادربزرگ و پدر خدابیامرزم بعد از هر کار خوبی که انجام میدادم، این بود: «عاقبتبهخیر شوی پسرم.»
آنروزها و سالها درک درستی از این دعای خیر نداشتم. سالها بعد، وقتی ماجرای زندگی آن وزیر معروف و نخبه را شنیدم که کارش به قتل کشید، وقتی درباره فوتبالیست معروفی که از باند فروش موادمخدر سر درآورد، خواندم و هنگامی که از سرنوشت عبرتآموز خیلی از چهرههای شناختهشده دیگر مطلع شدم، به فصل مشترک همه دعاهای دوران کودکیام رسیدم؛ اینکه «عاقبتبهخیر» شدن بهترین دعای زمانه است.
رئیسی هم به زائران امامرضا (ع) خدمت کرد، هم در کابینهای پرتلاش و مردمی، بدون توجه به حاشیهسازان، راه رضای خدا و مردم را پیمود. زخم زبانها، نیش و کنایهها و تخریبها هم ذرهای او را خسته و مأیوس نکرد و شهادت او جز اجابت دعای عاقبتبهخیری چیز دیگری نبود.