همه مشغول زندگی عادی و روزمره خود بودند که ناگهان با یک بیماری غافلگیر شدند. هیچکس آمادگی این تغییرات را نداشت؛ هیچکس به این فکر نمیکرد که اگر روزی مجبور شد تنها در خانه بماند چه برنامهای را عملی کند. حالا روزها و هفتههاست که این تعطیلی شروع شده و ادامه یافته است.
از زمانی که حکم بستهشدن مدارس قطعی شد و دانشآموزان در خانه ماندند، اندکاندک آسیبهای ریزودرشت این رهاشدگی بروز کرد. وزارت آموزشوپرورش مدتی را در سرگردانی گذراند؛ انگار این اتفاقات را باور نداشت! البته، بعد از اینکه تعطیلی طولانی شد، مسئولان این وزارتخانه آهستهآهسته تصمیماتی گرفتند و کارهایی کردند که این سیستم کهنه، ضعیف و پر از ایرادواشکال را جانی بدهند و هوای دانشآموزان را داشته باشند، تا بهاصطلاح رشتهکار از دستشان درنرود، اما هنوز هم که هنوز است، بعد از گذشت نزدیک به 50 روز از تعطیلی رسمی مدارس، نه برنامه ویژهای برای آموزش داریم و نه تصمیمی قطعی برای آینده دانشآموزانی ازقبیل کنکوریها که سرنوشت آنها بهشدت با این وضعیت گره خورده است.
اما اینطرف ماجرا دو گروه درگیرند، یک گروه والدینی که نگران وضعیت اقتصاد، اجتماع، کار و بدتر از همه ابتلا به بیماری هستند و همچنین نمیدانند با فرزندانی که روی دستشان ماندهاند چه کنند. بحث از این گروه و آموزشوپرورش را کنار میگذاریم؛ موضوع اصلی ما گروه سوم، یعنی دانشآموزان یا همان بچههای عموما 6 تا 18ساله، است که اینروزها در بلاتکلیفی محض بهسرمیبرند. حقیقت این است که، علیرغم تلاشهای اندک و کمثمر مسئولان و والدین، دانشآموزان دراینمدت بهحال خودشان رها شدهاند. البته، دانشآموزان نخبه یا علاقهمند به درس و تحصیل (که البته تعدادشان بسیار اندک است) در خانه هم درسومشق را فراموش نمیکنند. اما، از این گروه که بگذریم، میتوانیم بگوییم دراینمدت اغلب دانشآموزان از مسیر یادگیری پرت افتادهاند. دراینمدت، وضعیتی شبیه ایام تابستان پیش آمده است: هیچ دانشآموزی را سراغ دارید که در تابستان درسهای سال قبل و بعد را مرور کند؟!
حال، سؤال این است که دانشآموزانی که اینروزها درس نمیخوانند چه میکنند. پاسخ این است که نشستهاند پای بازیهای رایانهای و تلفنهمراه را حتی لحظهای از خودشان جدا نمیکنند! ازنظر والدینی که تنها یک فرزند دارند و همه هموغمّشان این است که دختر یا پسرشان چیزی از مال دنیا کم نداشته باشد، تلفنهمراه داشتنِ او از واجبات است، که انصافا هم در این ایام خوب سرگرمشان کرده است! بازیهای رایانهای و کارتونها هم دیگر وقتی برای درسخواندن و فکرکردن به مدرسه نمیگذارد. از دیدگاه روانشناسی، دراینمدت، فرزندان بهطورحتم بیشترین آسیب را از شبکههای اجتماعی و بازیهای رایانهای دیدهاند، آسیبهایی روانی که در دیدن تصاویر و برنامههای مبتذل و خشونتآمیز ریشه دارند و همچنین آسیبهایی جسمی که از بیتحرکی، نشستنهای طولانیمدت و درنتیجه اضافهوزن گریبانگیر فرزندان ما شدهاند، کودکانی که در نبود کنترل و نظارت والدین در دنیایی سیر کردهاند و میکنند که دنیای آنها نبوده و نیست. شاید والدین حالا متوجه این اثرات مخرب نشوند، اما دیریازود، وقتی همهچیز به روال عادی خود برگشت، خواهند دید که فرزندشان دچار افتتحصیلی شده، تمرکزش بر یادگیری را ازدست داده و از همه بدتر آنقدر به تلفنهمراه و رایانهاش وابسته شده که باید همچون یک فرد معتاد ترکش داد! رفتارهایی همچون انزوا، گوشهگیری، اضطراب، پرخاشگری، کمتحملی، و رفتارهای تکانشی ناشیاز اعتیاد به شبکههای مَجازیِ غیرمجاز و بازیهای رایانهای هستند. توصیه من این است که در فرصت باقیمانده، تاحدیکه میتوانید، کنترل خود بر رفتارهای فرزندتان را بیشتر کنید. یادتان هم باشد که پس از تمامشدن قرنطینه از یک روانشناس یا مشاور کودکونوجوان کمک بگیرید.