«نادره رضایی» معاون هنری وزیر ارشاد شد از کتاب شعر «عینک فوتوکروم» اثر محبوبه راد رونمایی می‌شود موزیک ویدئو «حیران» با صدای کاوه آفاق منتشر شد درباره نمایش قطار ارواح | تلاشی برای خلق موقعیت‌های جنایی، کمدی و معمایی فیلم سینمایی «باغ کیانوش» در شهر‌های بدون سینما نیز اکران می‌شود آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر در مشهد طی هفته گذشته (۱۲ آبان ۱۴۰۳) آمار فروش سینما‌های خراسان‌رضوی در هفته گذشته (۱۲ آبان ۱۴۰۳) فیلم سینمایی «جریان» آماده نمایش شد کوچ سینماگران حرفه‌ای به پلتفرم‌ها و فیلم‌هایی که تعطیل می‌شوند داوران مرحله پایانی بخش ویژه جشنواره تئاتر خراسان رضوی (رضوان) را بشناسید صفحه نخست روزنامه‌های کشور - شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳ نگاهی به آمار فروش فیلم‌های در حال اکران | کدام فیلم‌ها در صدر و قعر جدول فروش سینما‌ها هستند؟ گفتگو با تکتم حدادفر به بهانه نمایشگاه «تن‌ها/ تنها» | مشهد هنرمند جدی زیاد دارد درباره انیمیشن «ببعی قهرمان» + خلاصه داستان، شخصیت‌ها و تیزر درباره فیلم سینمایی «باغ کیانوش» + بازیگران، خلاصه داستان و تیزر فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (۱۰ و ۱۱ آبان ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

یاد جان‌های پرشور روزنامه‌نویسی

  • کد خبر: ۲۴۳۵۲۲
  • ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۶
یاد جان‌های پرشور روزنامه‌نویسی
مدت‌هاست دلم برای «جان‌های پرشور روزنامه‌نگاری ایرانی» غنج می‌رود؛ برای تحریریه‌های امیدوار به تغییر و برای گزارش‌های تکان‌دهنده.

ترجیح می‌دهم اگر گاهی مثل حالا، کسی خواست افاضاتی از این حقیر به‌بهانه روز خبرنگار بشنود، بحث را بکشانم به تاریخ نسبتاً معاصر روزنامه‌نگاری و آن سلاله‌های مهجور و باشکوه و بابرکتی که خیلی‌ها زندگی و جانشان را روی این حرفه گذاشتند؛ آن‌ها که خبرنگاری و روزنامه‌نویسی را چند قدم و چند پله بالاتر بردند و شأنی دادند و قوتی بخشیدند؛ آن‌ها که یادشان حظ وافر است. اسمشان در بالا و پایین هر مطلبی، اعتباری بود و نگاهشان به نگاه دیگران وسعت می‌داد. باید بگویم از این قِسم، برای آن‌هایی غبطه می‌خورم که زبان ژورنالیسم را در رسانه به ادبیات نزدیک کردند.

به فارسی منقح و زیبایی مطلب می‌نوشتند و این حرفه را از اتهام زردبودن و سخیف‌بودن تا حدودی تبرئه کردند. با مطالب چندنفرشان کیف می‌کنم. می‌شود هنوز هم آن‌ها را شاقول قرار داد. از آن مطالبی که انگار هیچ‌وقت تاریخ انقضا ندارد. مثلاً یکی‌شان پرویز نقیبی است؛ همان‌که داستان‌ها و گزارش‌هایش در مجله «روشنفکر» بسیار خوانده می‌شد. همان‌که جزو اولین گزارش‌نویسان ایرانی بود که برای پوشش جنگ ویتنام به این کشور سفر کرد و حاصلش شد کتاب «چرا ویت‌کنگ می‌جنگد». همان‌که حتی وقتی سل گرفته بود و توی بیمارستان مسلولین بستری شده بود، بدون هیچ کمکی زبان فرانسه را آموخت. همان‌که حتی در فرنگ، وقتی بیکار شده بود، بی‌آنکه عارش بیاید، روزنامه می‌فروخت.

من از قول استاد سیروس علی‌نژاد در کتابی که درباره پرویز نقیبی نوشته بود، وام می‌گیرم و می‌گویم مدت‌هاست دلم برای «جان‌های پرشور روزنامه‌نگاری ایرانی» غنج می‌رود؛ برای تحریریه‌های امیدوار به تغییر و برای گزارش‌هایی که همه را تکان می‌داد. من از نوستالوژی متنفرم. از اینکه با حسرت، گذشته رفته را بزک کنم؛ اما در این فقره، جز این کاری از دستم برنمی‌آید. حتی یک جا‌هایی آرزو می‌کنم کاش هم‌دوره محمود عنایت بودم و می‌شدم یکی از نویسندگان «نگین».

اصلاً شاید عنایت کاری می‌کرد که چند قسمت از بخش «راپرت‌ها»یش را من بنویسم. یا همکار قاسم هاشمی‌نژاد می‌شدم در «آیندگان»‌ی که صفحه انتقاد کتابش را طوری می‌نوشت که تا همین حالا هم نقدهایش ارزشمند است و ماندگار. یا کنار محمد بلوری می‌بودم در «اطلاعات». هیچ هم دلم نمی‌خواهد یکی بیاید بگوید آن زمان اقتضائات خودش را داشت و با حالا، زمین تا آسمان فرق می‌کند. بگوید هم هیچ‌رقمه توی کَتم نمی‌رود؛ چون توی این فقره، هربار در حال سقوطیم. هربار بیشتر از قبل درحال اخته‌شدن هستیم و با سرعتی بیشتر به‌سمت بی‌خاصیتی محض حرکت می‌کنیم.

دیگر آن‌قدر همه‌چیز روشن هست که حال‌وحوصله غرزدن و ناله‌کردن زیادی نیست. اصلاً آدم وقتی از آینده ناامید می‌شود، می‎‌رود سراغ گذشته. آنجا انگار دوباره به کارش و به حرفه‌اش امیدوار می‌شود و از اینکه با آن‌ها دست‌کم در عنوان هم که شده، همکاریم و هم‌پیمان مقدارکی ذوق می‌کنیم و کیفور می‌شویم. یاد آن جان‌های پرشور گرامی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->