حسابی بهتیپوتاپ هم زده بودند، دوستهایی کههمه بهطعنه آنها رادوقلوهای افسانهای میخواندند. ماجرا هم ازاین قرار بود کهیکی ازآن دو، رازدیگری راپیش دوستی بردهو اوهم باچند واسطه، حرف رابهصاحب رازبرگرداندهبود. بعدهم دربحثی کهبینشان پیش آمدهبود، هر دو پا راازحریم هم خارج گذاشته ودرجمع دوستان ازواژههایی استفاده کردهبودند کهفقط درشوخیهای زمان سرخوشی، بین خودشان ردوبدل میشد.
این نوع دلخوریها ازآن قصههای نخنمایی است کهخیلیها بهخاطر رعایت نکردن برخی ریزهکاریها درروابط دوستانه یاهمکاری، درنهایت کارشان رابهناراحتی وبحث وجدل میکشانند. درحالیکه صمیمیترین رابطهها هم نیازدارد کهافراد برای آنحدوحدودی راتعریف وخط قرمزهایی رارعایت وبراساس آن رفتار کنند تاعمر رابطههایشان بهدرازا بکشد. موضوعی کهامروز میخواهیم باانتخاب چند برش ازارتباطات روزمرهمان کمی درباره آن صحبت واهمیت آنرا بیشتر درک کنیم.
یکی ازویژگیهای اخلاقی کهمیتوان براساس آن راستی ودرستی آدمها راسنجید، داشتن عفتکلام است کهنقش زینت رابرای اخلاق بازی میکند. عفت کلام بهمعنای رعایت ادب درانتخاب کلمات وهمچنین لحن بیانکردن آنها درارتباطات روزمره بادیگران است. ازاینرو افرادی کهبهاسم صمیمیت یادروقت عصبانیت عفت کلامشان رازیرپا میگذارند وآنچه رانباید بهزبان میآورند، ازشایستگی لازم برای ایجاد روابط پایدار دوستانه یاهمکاری برخوردار نیستند وحکم کوه آتشفشانی رادارند کههرلحظه باید منتظر فوران ولبریز شدنشان بود.
این یک واقعیت است کهروابط دوستانه یاهمکاری هرقدر هم نزدیک باشد، بازازروابط خانوادگی دورتر وباید ونبایدهایش بیشتر است. بهعبارت سادهتر، وقتی زن وشوهرها باید برای هم حریم داشتهباشند، طبیعی است کهازدوستان وهمکاران هم انتظار قدری فاصله درروابطشان راداشتهباشیم.
مسئلهای کهخیلی وقتها بهاسم صمیمیت نادیده گرفته وحریم آن نقض میشود ومعمولا هم این افراد ازهمین زاویه گزیده وآزرده میشوند. نکته دیگری کهباید بهآن توجه داشت این است کهحریم داشتن یک روی سکه وحریم نگهداشتن روی دیگر سکه است. برای همین لازم است رفتاری یاحتی کلامی این قانونرا بارها بهخودمان ودیگران یادآور شویم: «این موضوع کاملا شخصی است وبهما ربطی ندارد.»
«خود راازآنچه برایت آشکار نیست، ناآگاه گیر.» شاید بتوان این توصیه اخلاقی ازنامه حضرت امیر (ع) درنهجالبلاغه راظریفترین نکته اخلاقی درباره قضاوت کردن دانست. رفتاری کهسبب میشود ما آدمها خیلی راحت درروابطمان بهدیگران برچسب بزنیم وآنها رامتهم کنیم. درحالیکه بارها بهتجربهبرایمان ثابت شدهاست، همه ماجرا آن چیزی نیست کهما نصفهنیمه دیده یاشنیدهایم.
برای اینکه اهمیت وتأثیر همین یک گزینه رابر روابطی کهداریم، درک کنید، یک روزتان را آگاهانه بدون قضاوت دیگران درذهنتان مرور کنید؛ همکاری راکهچشمدرچشم شما شد وبیتفاوت ازکنارتان گذشت، دوستی راکهکنار خیابان بدون تعارف سوار خودرواش شد وشما رانادیده گرفت، همکاری راکهمیداند حال شما اصلا خوب نیست وبا این همه قصد رفتن بهیک سفر تفریحی دارد و.
یکی ازبدیهیترین قانونها درحفظ یک رابطه رازنگهداری است. وقتی کسی نتواند رازدیگری راپیش خودش نگهدارد، بهمعنای آن است کهشما باید درترسی دائمی بهسر ببرید کهمبادا حرفی برزبان بیاورید وبرایتان دردسرسازشود. موضوعی کهبرآیند آن دوری بیشتر دردنیای همکاری یادوستانه خواهد بود.
البته ناگفته نماند وقتی کسی نمیتواند قفل زبان خودش رانگهدارد وآنچه رانباید برزبان میآورد، نباید هم انتظار داشتهباشد کهآن دیگری بیشتر ازاو بر قفل زبانش مراقبت کند. بنابراین، اگر خواهان طولانیتر شدن روابطتان هستید، باید یاد بگیرید دربرابر حرفی کهدیگران بهامانت نزد شما میگذارند، ازگوش کر واززبان لال باشید.
دیدن خطای دیگران وبهروی آنها آوردن، یکی ازرفتارهای سمی است کهرابطهها راازهم میپاشد. سمیتر ازآن تمرکز کردن برروی اشتباههای دیگران است. درست مانند اینکه ذرهبینی برداشته باشیم وآن اشتباه راازلابهلای صدها رفتار فردی پیدا وبزرگش کنیم. درحالیکه حتی اگر آن فرد آگاهانه هم رفتار نامناسبی دربرابر ما دارد، باید بانادیدهگرفتن آن اورا شرمنده وازادامه دادن این رفتار منصرفش کنیم.
ازاینرو توصیه اکید میکنیم کهاگر بهدنبال رابطهای پایدار بادوستان وهمکارانتان هستید این مَثل «شتر دیدی، ندیدی» رابیشتر ازپیش درخودتان تقویت کنید وخیلی ازرفتارهای دیگران رانادیده بگیرید. رفتاری کهنشان ازبزرگمنشی شما هم دارد.
این جمله راکه «باهم بخندیم، نهبههم» حتما شنیدهاید. خیلی وقتها دلخوریهای ساده باهمین بهاصطلاح شوخیهای معمولی پیش میآید. شوخی وخنده تازمانی کهسبب رنجش کسی نشود، تأکید هم شدهاست ولی حتما حد واندازه دارد واگر قرار باشد، بهخاطر وقتگذرانی وشادیهای لحظهای کسی آزرده شود، دیگر اسمش شوخی نیست؛ بنابراین خیلی مهم است کهبدانیم دوستان یاهمکارانمان ازبیان چهحرفها یارفتارهایی ناراحت وآزرده میشوند.
حتی اگر حرف یارفتاری برای ما خیلی معمولی بهنظر برسد، میتواند یادآور موضوعی تلخ برای دیگری باشد، بهویژه وقتی اورا دربرابر جمعی هم قرارش بدهیم وانتظار داشتهباشیم ظرفیتش رابهاندازه دیگران بالا ببرد.
هرچه سطح روابط دوستانه یاهمکاری ما بیشتر ونزدیکتر میشود، طبیعی است کهسطح توقع وانتظارمان هم ازیکدیگر بالاتر برود. شاید ازنگاه منطقی این یک دودوتاچهارتای ساده باشد، ولی شاید ندانیم خیلی وقتها این انتظارات بیجای ما محدودکننده حق انتخابدیگران میشود وآنها رادرمعذوریت قرار میدهد.
اگر قرار باشد، معذوریتهای اخلاقی افراد بهعلت سطح توقع وانتظار بیش ازاندازه ما ازیکدیگر زیاد شود، طبیعی است کهافراد دیگر تمایل چندانی بهادامه یک رابطهنداشتهباشند وبا کوچکترین تلنگری آن رابطه راازهم بپاشند. درحالیکه اگر دربرابر لطفی کهبهدیگران داریم، هیچگاه انتظار جبران نداشتهباشیم وفقط صرف رفتاری انسانی وخداپسندانه آن راانجام بدهیم، درصورت برخورد باقدرنشناسی طرف مقابل هم، نهتنها خیلی آزاردهخاطر نخواهیم شد، کهادامه رابطهمان هم بهتأمین انتظاراتمان گره نخواهد خورد.
احتمالا دوروبر خودتان کم ازاین افراد ندیدهاید. آدمهایی کهدرهرشرایطی درحال شکوه وشکایت ونالیدن هستند. فرقی هم نمیکند آنچه سبب شکایت آنها شده، یک دوست بیوفا باشد یاهوای داغ یک روز تابستانی. واقعیت امر این است کهتیپ شخصیتی این افراد اینگونه است کههمیشه باهرموضوعی منفی برخوردکنند ومعمولا هم فقط ازبدبختیها ومشکلاتشان برای دیگران بگویند.
درحالیکه همه بهاندازه خودشان درزندگی مشکل دارند وباید بار روانی آن رابهتنهایی بهدوش بکشند. افراد منفیگرا واقعا حکم سم رابرای دیگران دارند وهربار کهبا آنها برخورد میکنیم دنیایی ازانرژی منفی وارد روح وروانمان میشود. نکته مهمی کههمواره باید بهیاد داشتهباشیم این است کهشکوه وشکایت کردن دائمی نهتنها مشکلی ازمشکلات ما راحل نمیکند، بلکه فقط دید دیگران رادرباره ما منفی وآنها راازادامه آن رابطه باما منصرف خواهد کرد.