خداوند حکیم در قرآن کریم میفرماید: «و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات و بشر الصابرین (سوره بقره، آیه ۱۵۵)؛ قطعا همه شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش میوهها و مالها و جانها آزمایش میکنیم و بشارت بده به صبرکنندگان!» این آیه میفرماید که خداوند بیشک انسانها را با سختیها و مصائب گوناگون امتحان خواهد کرد و تنها یک گروه در این امتحان قبول و سربلند خواهند بود و آن صابران هستند. خداوند در آیه بعد، صابران را معرفی میکند و میفرماید: «آنها کسانیاند که در سختیها میگویند ما از خداییم و بهسوی او بازمیگردیم.» امام علی (ع) نیز با نظر به این آیه، میفرماید: «اعتراف به این آیه، اعتراف به این حقیقت است که خداوند فرمانروای حقیقی است و ما مملوک او هستیم و نیز اعتراف به این است که ما میمیریم...» و نیز مىفرماید: «إن البلاء للظالم أدب و للمؤمن إمتحان و للأنبیاء درجه و للأولیاء کرامه (بحار، جلد۶۴، صفحه۲۳۵)؛ بلا تحقیقا برای ستمگر ادب است و برای مؤمن امتحان است و برای انبیا ترفیع درجه است و برای اولیا تکریم است.» و اما؛ ما گسستگان بودیم، ما پراکندگان بودیم، ما نمیدانستیم که متصلیم و مجموع، ما خبر نداشتیم بنیآدمیم و اعضای یک پیکر و جدانشدنی! فراموش کرده بودیم «چو عضوی بهدرد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار!» عضوهایی بهدرد آمدند و جهان بیقرار شد! ما آغشتگان بودیم، برخی آلودگان بیپروا، گرفتار غوغا و درگیر هیاهوی این دنیا. گویا فراموش کرده بودیم از سرای عقبا، پُر میدویدیم بین ماضیها و مستقبلها، گویا معنی «حال» را درنیافته بودیم. «او» آمد که ابنالوقت بود و به همه ما گفت: «صوفی ابنالوقت باشدای رفیق، نیست فرداگفتن از شرط طریق!» ناگهان ریسمان گذشته را برید و طناب آینده را هم برچید! ما ماندیم روی «اکنونی» که بهاندازه یک دم بود و عمر را نشانمان داد و گفت: «این قافله عمر عجب میگذرد، دریاب دمی که با طرب میگذرد!» او به مسجد رفت و به کلیسا هم و به کنیسه هم، به کاخها رفت و به کوخها هم، اما از نام کسان نپرسید و از ایمانشان هم، عارف و عامی برایش یکسان بود، غنی و فقیر، صغیر و کبیر، عاقل و جاهل، ظالم و عادل، همه با هم، انگار که باور داشت خدای همگان تنها یکی هست، عادل و حافظ انسان از هم و غم! ما قوم بهحجرفته بودیم، در بادیه سرگردان! او آمد و آواز درداد که بهخانههامان برگردیم و او بود که گفت: «ای قوم بهحجرفته کجایید کجایید؟ معشوق همینجاست بیایید بیایید! معشوق تو همسایه دیواربهدیوار، در بادیه سرگشته شما در چه هوایید؟» همه به خانههایمان برگشتیم تا خدا را نه اینجا و آنجا، که در خانههای خود پیدا کنیم. سرنوشت همه ما فعلا اینچنین شد. ما جویندگان زندگی بودیم، هرچند پیدایش نمیکردیم. ما اغلب منکران مرگ بودیم، هرچند زندگی هم نمیکردیم. بهقول مولانا، «طوطی نقل شکر بودیم ما، مرغ مرگاندیش گشتیم از شما»، اما جناب کرونا، بدان شکر حق میگوییم، زیرا در این فاجعه خیری هست، تنبه و عبرت و بیدارگری نیز هست و با توکل مصائب رفتنی هستند. جناب کرونا، قاتل بیرحم ناآشنا، ما باور داریم و معتقدیم، زیرا با توکل و تلاش برمبنای آموزههای برگرفته از کلام خدا، «لیس للإنسان الا ما سعی (سوره نجم، آیه ۳۹)؛ برای انسان بهرهای جز تلاشش نیست» و نیز «و عسی أن تکرهوا شیئا و هو خیر لکم (سوره بقره، آیه ۲۱۶)؛ چهبسا از چیزی خوشتان نیاید حال آنکه خیر شما در آن است!» جناب کرونا، سلطان تاجدار، تحقیرکننده جباران و دانشمندان پرادعا، ما باور داریم شب انتهای زیبایی است برای امتداد فردای بهتر و تا زمانی که سلطان دلمان خداست، کسی نمیتواند برای همیشه دلخوشیهامان را بگیرد؛ بنابراین شکست تو قریبالوقوع است، انشاءا...، بمنه و کرمه.
ادامه دارد ...