معلمی جایگاه رفیعی دارد و شغل انبیاست. از مهمترین اثرات و پیامدهای خدمات و زحمات معلمان و کادر آموزشی همین بس که به یاد آوریم ثمره تلاش آن ها، آینده کشور را رقم میزند و اگر در کشور صرفا همین حوزه به صورت جدی توسعه یابد، حمایت شود و با استانداردهای جهانی منطبق شود، قطعا جامعه به صورت چشمگیری پیشرفت میکند. نشان به آن نشان که کشورهای توسعه یافته قبل از هر چیزی در شاخصها و استانداردهای آموزشی در بالاترین سطح قرار دارند.
با پرداختن به اثر نظام آموزشی در توسعه کشور، خواستم اشارهای کنم به نقش معلمها و اهمیت جایگاه آنها در جامعه. سال هاست در کشور به این مهم در متن سخنان مدیران و آحاد مردم اشاره شده است، اما متأسفانه هنوز در این راستا، مشکلات فراوانی وجود دارد که گویی به این راحتی و زودی هم حل وفصل نمیشود.
یکی از مشکلات مهمی که در چند سال اخیر بیشتر از گذشته به چشم آمده است، موضوع کمبود معلم در آموزش وپرورش است، تاجایی که دستور به کارگیری ۷۰ هزار نفر از بازنشستگان و دعوت به همکاری مجدد آنها را اخیرا رئیس جمهور ابلاغ کرده است. موضوع کمبود معلم علاوه بر اینکه سبب جذب بازنشستگان شده است که دیگر از آن طراوت و شادابی لازم برای فعالیت آموزشی و به اصطلاح سروکله زدن با بچههای مردم برخوردار نیستند، اثر دیگری هم داشته است که همان، جذب معلمهایی با کیفیت و سواد و مهارت نامطلوب است.
جلوههای تابناک و اساسی معلمی در چهار اصل مهم «اخلاق، صلاحیت علمی، مهارت ارتباطی و دلسوزی و مهربانی» بروز و ظهور دارد. وقتی مجبور باشیم به خاطر کمبود نیرو سریع جاهای خالی را پر کنیم، در بسیاری مواقع نیروهایی به کار گرفته میشوند که در سطح کیفی مناسبی قرار ندارند. متأسفانه به منظور کیفیت سنجی معلمهایی که در مدارس مشغول فعالیت هستند، بررسی میدانی و پژوهش دقیقی صورت نمیگیرد، اما آنچه به چشم میآید و به زبان بسیاری از والدین جاری میشود، سطح پایین کیفیت معلمها در برخی مدارس است.
باید بسیار مراقبت کنیم که کمبودها و محدودیتها سبب نشود نظام آموزش وپرورش به منظور تأمین کادر آموزشی، دانش آموزان را به افرادی بسپارد که آگاهی، مهارت یا دانش ناچیزی دارند و صلاحیتهای اخلاقی آنها نیز بررسی و تأیید نشده است. جدای از کادر آموزشی که به صورت رسمی در استخدام آموزش وپرورش هستند، افرادی که به صورت قراردادی و حق التدریس در مدارس (خصوصا بخش غیردولتی) جذب میشوند، دریافتیهای بسیار ناچیزی دارند و برخی حتی بیمه نیستند و حقوق آنها حتی هزینه رفت وآمدشان را تأمین نمیکند.
این اتفاق باعث میشود رغبت عمومی برای خدمت در این کار که حساسیتها و گرفتاریهای بسیار زیادی هم دارد، به شدت کاهش یابد؛ البته در این بین نباید از حضور برخی افراد دلسوز، علاقهمند و بسیار پرتلاش که با وجود همه محدودیتها و کمبودها خالصانه به نظام آموزشی خدمت میکنند، غافل شد، اما باور کنید سطحی نگری و توجه جدی نداشتن به کیفیت آموزش وپرورش در همه ابعاد، آن کشور را دچار خسران فراوان میکند.
باید از یک طرف معلمها بالاترین پایگاه اجتماعی، احترام، حمایت و حقوق مادی و معنوی را داشته باشند و در طرف دیگر هیچ گاه نباید از استانداردها و جلوههای قطعی معلمی عقب نشینی کنیم تا بتوانیم به یک نظام آموزش وپرورش متعالی به عنوان یکی از ارکان مهم توسعه پایدار دست یابیم.