تا در مذمت اختلاف میگویی و بر ضرورت راه بستن بر چندپارگی مینویسی، برخی فورا جمله «اختلاف امتی رحمه» را توی چشمت میکنند و به بیسوادی و بهره نبردن از فیض معرفت نبوی متهمت میکنند. تأمل در این کلام و تراز کردن آن با ادبیات قرآنی به ما میگوید که این «اختلاف» هرگز به معنای پارهپاره شدن نیست تا آن را دربرابر «وحدت» و یکپارچگی قرار دهند و کبریت آتش گمراهی را بکشند.
این «اختلاف» به معنای «آمدوشد» است؛ چنانکه در آیه ۱۹۰ سوره شریف آلعمران نیز میخوانیم: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ؛ مسلما در آفرینش آسمانها و زمین و آمدورفت شب و روز، نشانههای روشنی برای خردمندان است». اهل معرفت و خرد نیز از این اختلاف، رفتوآمد را میفهمند که باعث توسعه دانایی و شناخت است نه بر کرانه اختلاف نشستن حتی اگر صرفا در ساحت نظر باشد.
بههرحال این نظر است که بستر عمل را فراهم میکند. ماجرای سوءبرداشت از کلام نبوی را همینجا باید نقطه پایان گذاشت و درهای وفاق را گشود که «بهاتفاق، جهان میشود گشود»، اما اختلاف از آن نوعی که از گفتار سیاسیون به رفتارشان راه پیدا میکند، درهای دوستی را میبندد و خانه را هم به دشمن میدهد.
به اتفاق بهعنوان یک راهبرد ملی- دینی- انقلابی بیندیشیم و بدانیم که ارتقای روزآمد وحدت، خواست خداست با تضمینی چنین که در کلام رسول اعظم الهی (ص) میخوانیم: «یدا... معالجماعه؛ دست خدا با جماعت است». گرهها نیز به دست قدرت الهی گشوده میشود؛ چنانکه در دوران حیات خود بارها تجربه کردهایم که با وحدت میشود بر مشکلات فائق آمد. سنگهای ناجنبنده با اتفاق دستها و توانها، از سر راه برداشته میشود. اتحاد تارها و پودهاست که قالی میشود. همراهی است که به نتیجه میرسد.
از پیامبر وحدت (ص) همواره در یاد داشته باشیم که «من فارق الجماعه شبراً خلع ا... ربقه الاسلام من عنقه؛ هرکه یک وجب از جماعت جدا شود، خدا طوق مسلمانى را از گردنش میبرد.»؛ چراکه تقویت و بقاى اسلام، بستگى به همگرایى و اتحاد جامعه مسلمین دارد؛ چنانکه بقای وطن و تمامیت ارضی ایران عزیز هم اتحاد هر روز مستحکمشدهترِ فرزندانش را میطلبد. اتفاقا دنیای اسلام هم زمانی دعوت ما به وحدت را جدی و کاربردی میداند که اتحادمان در درون به بنیان مرصوص تبدیل شده باشد. درحقیقت دنیا رفتار و کردارمان را جدی میگیرد هزار بار بیشتر از گفتارمان و امضای گفتار با رفتار است.
اتحاد البته به معنای نگاه شدن و راهبندان تفاوتها نیست، بلکه یک بایستگی راهبردی است که براساس مشترکات، ما را با هر گرایش دورهم میآورد. تریبونهای وحدتشکن و اختلافبرانگیز را خاموش کنیم. قلمهای تفرقه را بشکنیم. در گام اول برای ایران، توانهامان را روی هم بگذاریم. الگویی موفق بسازیم که توفیق همه اقوام و مذاهب و اندیشهها را نمایان کند.
چنین که شد، در گام دوم، دنیای اسلام هم با جدیت و احترام، دعوت ما را خواهد پذیرفت. این یعنی ذات، یافته از هستیبخششده ماست که میتواند بشود هستیبخش. چه واقعیت همان است که جامی حکیم میگوید؛ «الجماعه رحمهٌ و الفرقه عذابٌ؛ همگرایى و اتفاق، رحمت الهى است و تفرقه و جدایى، عذاب»؛ و حاشا که ملت بیدار ما جز به راه وحدت، قدم بگذارد!