شهادت ۳ نیروی پلیس در پی حادثه تروریستی در چابهار (۲۱ تیر ۱۴۰۴) سولاریوم چه خطراتی را برای پوست ایجاد می‌کند؟ نتایج آزمون ورودی مدارس استعداد‌های درخشان هفته اول شهریور اعلام خواهد شد هشدار سازمان غذا و دارو درباره تبلیغات قطره‌های چشمی در فضای مجازی اهدای عضو بانوی مرگ مغزی در مشهد به ۴ بیمار زندگی دوباره بخشید (۲۱ تیر ۱۴۰۴) نایب‌رئیس کمیسیون آموزش مجلس: تعویق آزمون استخدامی آموزش‌ و پرورش منتفی است توصیه‌های تغذیه‌ای برای بهبود وضعیت افراد گرمازده لبنیات غیرپاستوریزه، عامل اصلی انتقال بیماری‌های مشترک انسان و حیوان پیش‌بینی هواشناسی امروز (۲۱ تیر ۱۴۰۴) | ۳ روز رگبار باران و رعد و برق در ۱۶ استان هنگام گزش مار و عقرب، کدام کارها را نکنیم؟ حکم اعدام عامل اصلی پرونده تجاوز و قتل «نیان» دختربچه بوکانی، در ملأعام اجرا شد (۲۱ تیرماه ۱۴۰۴) دستگیری سارقان خوار بار فروشی‌های مشهد افزایش اضطراب زنان باردار هم‌زمان با جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل هشدار سازمان غذا و دارو نسبت به ۹ فرآورده غیرمجاز مراقبت از مو و پوست در بازار جان باختن ۴ نفر در حادثه واژگونی خودرو در محور فرخشهر به بروجن (۲۰ تیر ۱۴۰۴) دستگیری ۱۱ نفر در نزاع جمعی در نیشابور (۲۰ تیر ۱۴۰۴) ثبت جهانی غارهای پارینه‌سنگی خرم آباد در فهرست میراث جهانی یونسکو زلزله ۴.۱ ریشتری نهبندان در خراسان جنوبی را لرزاند (۲۰ تیر ۱۴۰۴) گسترده‌ترین گرمای تابستانی در راه کشور (۲۰ تیر ۱۴۰۴) ویدئو| نقص فنی مینی‌بوس در مشهد حادثه آفرید نهمین دوره ثبت‌نام وام ازدواج فرزندان بازنشستگان آغاز شد (۱۹ تیر ۱۴۰۴) +جزئیات ماجرای حادثه انفجار در یکی از برج‌های منطقه چیتگر تهران چه بود؟ (۱۹ تیر ۱۴۰۴) پرداخت معوقات ۱۴ هزار میلیاردی فرهنگیان بازنشسته در دوران جنگ مراقب باشید خُلقتان گرمازده نشود | هوای گرم به‌جز جسم، خلق‌وخو را هم متأثر می‌کند ابلاغ دستورالعمل بازگشایی موزه‌ها و اماکن تاریخی پس از جنگ (۱۹ تیر ۱۴۰۴) بازدید وزیر آموزش و پرورش از محل برگزاری آزمون‌های ورودی مدارس سمپاد مراقب جاسوسی های موساد در قالب مشاوره پزشکی باشید نماینده صلیب سرخ جهانی در ایران: از تلاش‌ها و شجاعت نیرو‌های امدادی ایران قدردانی می‌کنم تأکید وزیر میراث فرهنگی بر تبدیل صنایع دستی گلستان به برند جهانی
سرخط خبرها

الماس‌های سوخته در دل شب

  • کد خبر: ۲۹۰۰۵۱
  • ۰۲ مهر ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۳
الماس‌های سوخته در دل شب
به لحظات آخرشان فکر می‌کنم که شبیه لحظات آخر شهادت است. می‌گویند در لحظات مرگ آدمی همه زندگی اش را روی دور تند می‌بیند، شهید می‌بیند و کارگر هم می‌بیند. 
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

دیشب دندانم را کشیدم. ساعت ۹ شب دردش شروع شد و هرچه صبوری کردم آرام نگرفت. حوالی دو نصفه شب درد بلندم کرد، لباس تنم کرد، من را پشت ماشین نشاند و تا کلینیک دندان پزشکی راند. من رانندگی می‌کردم درد گاز می‌داد، عکس گرفتم و تشخیص دکتر عفونت و تخلیه بود.

دکتر دندان را کشید و گفت خون ریزی ات زیاد است، صبر کن، زل زدم به دندان کشیده ام، تاجش شکسته بود و حالا بی جان و بی عصب افتاده بود کف یک سینی استیل، من درد داشتم، خیلی درد داشتم و درست در همان ساعت جایی حدود هزار کیلومتر آن طرف‌تر چند نفر دیگر هم درد داشتند، اما این کجا و آن کجا... چند کارگر که در انفجار معدنی سوختند و مرگ اجازه نداد اولین روز مدرسه رفتن امسال بچه هایشان را ببینند. 

کارگر‌هایی که سهمی از رسانه و خبر ندارند، درست همین جای یادداشتم یاد صحبت خانم بازیگری افتادم که در برنامه‌ای داشت نارنگی پوست می‌کند و می‌گفت؛ باور بفرمایید کار ما از کار در معدن هم سخت تره و دندان قروچه می‌روم و دندان کشیده ام درد می‌گیرد. بازیگر شریف و انسان باانصاف کم نداریم، شغل سختی هم هست ولی الان می‌خواهم از خودم بپرسم که واقعا سخت‌تر است؟ 

کارگر‌هایی که تفکر سرمایه داری به فکر امنیت جانی شان نیست و تنها به بازدهی بیشتر، درآمد بیشتر و فروش بیشتر فکر می‌کند. فقط تولید و تولید و تولید. به لحظات آخرشان فکر می‌کنم که شبیه لحظات آخر شهادت است. می‌گویند در لحظات مرگ آدمی همه زندگی اش را روی دور تند می‌بیند، شهید می‌بیند و کارگر هم می‌بیند. 

کارگر‌ها چه دیده اند؟ روز اول استخدامشان را؟ اولین باری که کلاه چراغ دار معدن سرشان گذاشتند؟ اولین باری که از معدن برگشته اند و همسرشان اولین چای بعد از کار را پیششان گذاشته؟ اولین حوله‌ای که دستشان دادند؟ اولین حقوق؟ آخرین حقوق و طلبکاری از امور معدن؟ این کارگر‌ها هم مثل شهدا فدایی وطن شدند. آن‌ها سال‌ها پیش لباس رزم پوشیدند و رفتند تا یک استکان از خاک این سرزمین کم نشود و این‌ها در این سال‌ها لباس کار پوشیدند تا از این خاک استعدادهایش را استخراج کنند و ایران آبادتر باشد. تلاقی این شهادت و هفته دفاع مقدس خود رازی نهفته دارد که برای اهل معنا در آن رازی است. 

من ستون می‌نویسم، روزنامه چاپ می‌کند، شما می‌خوانید، همه با هم آه می‌کشیم ولی پس فردا همه چیز یادمان می‌رود. ما به چیز‌های دیگر فکر می‌کنیم ولی بچه ها، همسران، مادران و پدران این کارگرها، زمان همین جا برایشان متوقف می‌شود، به قول نویسنده هم خاکمان: «چه جوان‌هایی اسماعیل، چه جوان هایی...»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->