به گزارش شهرآرانیوز؛ فیلم «شه سوار»، به کارگردانی حسین نمازی، اثری در امتداد جریان سینمای اجتماعی ایران است که با استفاده از طنز، تلاش میکند به مسائل اقتصادی و خانوادگی بپردازد. این فیلم با وجود بهره گیری از موقعیتهای تکراری و کلیشه ای، به لطف یک پایان بندی امیدوارکننده و حضور برخی بازیگران فرعی قوی، توانسته است جایگاهی درمیان کمدیهای تلخ اجتماعی بیابد، با این حال نقدهای جدی درباره استفاده از فقر به عنوان موضوعی برای شوخی و بهره برداری کمدی بر آن وارد است؛ امری که با اخلاق سینمایی همخوانی ندارد.
«شه سوار»، به کارگردانی حسین نمازی، ادامهای بر سبک وسیاق فیلم قبلی او، «شادروان»، است. در هر دو فیلم، با خانوادههایی روبه رو میشویم که با مشکلات مالی دست وپنجه نرم میکنند و در تلاش اند که در عین فقر و تنگدستی، زندگی را پیش ببرند. «شه سوار» هم مانند «شادروان» از موقعیتهای تکراری استفاده میکند؛ ازجمله دغدغه برگزاری مراسم عروسی که با مرگ یکی از اعضای سالخورده خانواده، تحت الشعاع قرار میگیرد.
علاوه بر این، رو به رو شخصیتها با مشکلات مالی که در قالب طنز روایت شده است، لحن فیلم را تشکیل میدهد. این شباهتها سبب شده است فیلم از نوآوری فاصله بگیرد و در برخی لحظات، مخاطب حس کند که داستان پیشتر روایت شده است. یکی از نکات درخورتوجه فیلم «شه سوار»، استفاده مکرر از موقعیتهای طنز تکراری است.
شوخیها بر مبنای تضادهای اجتماعی و اقتصادی ساخته شده اند و این شیوه، گاهی به کیفیت کمدی فیلم ضربه میزند؛ به طور مثال، نمازی در تلاش است از طریق موقعیتهایی همچون بحث بر سر پول و مراسم عروسی، لحظات خنده داری را خلق کند، اما این طنز گاهی روی لبه بی احترامی به ارزشهای اجتماعی حرکت میکند.
فیلم با یک پایان بندی اخلاقی و مثبت به پایان میرسد، اما برخی تماشاگران معتقدند که موقعیتهای کمدی آن از نظر ساختاری و روایت، کم عمق و تکراری اند. به طور مشخص، نکتهای که در نقد اجتماعی «شه سوار» برجسته میشود، مسئله شوخی با فقر است. چند سالی است که این نوع طنز در سینمای ایران جای خود را باز کرده است و ریشخند کردن فقرا و نمایش درد و رنج آنان، به عنوان وسیلهای برای خنده کاربرد دارد.
فیلم «شه سوار» نیز از این قاعده پیروی میکند، این درحالی است که شوخی با فقر، به ویژه وقتی به نحوی خشنودکننده برای مخاطب عادی جلوه میکند، با اصول اخلاقی سینما و هنری که باید به ارتقای فهم و همدلی اجتماعی بپردازد، در تضاد است. سینما زمانی موفق است که به جای خندیدن به معضلات، این مشکلات را برای مخاطب، برجسته و او را به تفکر وادار کند.
درحالی که بیشتر فیلمهای سینمای ایران در پایان بندی نمیتوانند سکانسهای قبلی را به وحدت برسانند، سکانس پایانی «شه سوار» با یک پایان خوش و غافلگیرکننده، توانسته است تعلیق و تنش را به خوبی مدیریت کند و شخصیتها را به صبح برساند. این سکانس پایانی، نقطه عطف فیلم محسوب میشود و تماشاگر را با احساس رضایت از سالن سینما به خانه میفرستد. نقطه قوت این سکانس، امیدبخشی و معجزهای است که در دل داستان رخ میدهد و برخلاف فضای تلخ و تاریک بسیاری از فیلمهای اجتماعی، پیام مثبتی به مخاطب منتقل میکند.
در بخش بازیگری، مهرداد صدیقیان و الناز حبیبی که نقشهای اصلی را بازی میکنند، اجرای استانداردی از خود به نمایش میگذارند، با این حال بازی آنها نکته خاصی برای تمجید ندارد و در برخی لحظات، به دلیل محدودیتهای فیلم نامه و شخصیت پردازیهای ساده، به یک اجرای معمولی تنزل مییابد.
درنهایت، این دو هنرپیشه اصلی فیلم، موفق نمیشوند برگ زرینی را به کارنامه هنری خود الصاق کنند. درمقابل، بازیگران فرعی و کمترشناخته شده، با وجود فرصتهای محدودتر، در برخی صحنهها از بازیگران اصلی موفقتر عمل میکنند و حضور آنها به مراتب باورپذیرتر است. این تفاوت باعث میشود که تماشاگر به نقش آفرینیهای آنها بیشتر واکنش نشان دهد و ارتباط عمیق تری با شخصیتهای فرعی برقرار کند.
درمجموع، «شه سوار» فیلمی است که با وجود برخی کاستیها و کلیشه ها، همچنان قادر است لحظاتی دلنشین و لذت بخش برای مخاطب فراهم کند. هرچند طنز فیلم گاهی از مرزهای اخلاقی فاصله میگیرد، در نهایت تلاش میکند پیامی مثبت و انسانی به مخاطب بدهد، از این رو میتوان گفت که فیلم تازه حسین نمازی میتواند پیشنهاد مناسبی برای خانوادههای ایرانی باشد؛ از اثری حرف میزنیم که با تمام ضعف هایش، هم میخنداند، هم ریتم خوبی دارد و هم قابل دیدن برای خانواده هاست.